رفتن به محتوای اصلی

دکترحسن نایب هاشم از سازمان غیر دولتی (sudwind) طی سخنرانی در نشست عمومی شورای حقوق بشر با تکیه بر گزارش خانم پیلای که در آن به «کشتارها و سرکوب‌های پس از انتخابات» اشاره شده بود در واکنش به موضع گیری های «کمیسر عالی حقوق بشر» و «گزارشگران ویژه» گفت : «علاوه بر کسانی‌که در افریقای شمالی و خاورمیانه در این ماه‌های اخیر به‌دست دولت‌های سرکوب‌گر کشته شدند، نباید موارد بعداز انتخابات سال ۲۰۰۹ در ایران فراموش شود که آخرین مورد آن قتل هاله سحابی از فعالین شناخته شده حقوق زنان و از مادران صلح است...
من نخستین بار نام مدحی را از زبان علیرضا نوری زاد شنیدم. او که در یکی از گفتگوهایش مدحی را عامل نفوذی خودش در جریان قتلهای زنجیره ای روشنفکرانی مانند جعفر پوینده و محمد مختاری معرفی کرده بود، در این گفتگو از این مسئله پرده بر می داشت که مدحی همانی است که فیلمهای مربوط به شکنجه شهرداران و همسر سعید امامی را در اختیارش گذاشته است.
احمدی نژاد بر این تصور است که برخورداری از حدودی ذخیره نفت و گاز و “یک مشت دلار” برای استحکام موقعیت ریال کافی است. اما شکایت او از “قیمت کاذب” دلار و شکست او در تقلیل ۵۰ درصدی این قیمت، مادام که بنیه عمومی اقتصاد ایران دستخوش افول دائمی است و وابستگی آن به نفت اکیدتر می‌شود، مادام که حجم نقدینگی از رشد ۳۰ درصد و بیشتر در سال برخوردار است، مادام که نرخ سود گرفتار اعوجاجات سیاستی دوماهه است، … ادامه خواهد داشت.
بدبختانه، این اولین جنایت از این دست، آن هم در طی چند سال اخیر نیست. جنایاتی که بسیاری از مردان و زنان پاک این سرزمین را به کام مرگ کشیده است و یا چنان تحت فشار قرار داده که آنان آرزوی مرگ کرده اند.
باردیگر در جنبش سبز مردمی سخن از سازش و مصالحه باحاکمان قدار بر زبانها جاری شده است!پس جنایات کهریزک و اوین و رجائی شهروهمه نقاط ایران چه می شود؟ چه کسی پاسخگوی خانواده های داغدار شهداء خواهد شد؟اگر قرار برسازشکاری هست پس چرا مبارزه را آغاز می کنیم؟از مشروطیت تا به امروز در جنبش های سیاسی ایران سازش شده است و هیچگاه مردم با آنهمه دشواری ها و خون ریزی ها به خواست های اساسی خود دست نیافته اند،چرا؟.

اکنون که شورای هماهنگی سبز متمایل به انجام حرکتی اثر گذار گشته و به فراخوان به حضور خیابانی همت گماشته، بازخواستش میکنند و اعضایش را باز میشناسند!! چرا تاکنون که این شورا در چنبره باند اصلاح به سکوت میگذراند از او در مورد اعضایش و فراخوانش بازخواست نشد، اما کنون که با جدائی از افکار ناپایدار و معطوف به حفاظت از حکومت و خوش خدمتی به خلیفه «باند مشکوک اصلاح» همت گماشته به اراده مردم تمکین میکند از ان سر دنیا، ندای نگرانی برای جان جوانان شجاع ایران را سر میدهند!! عجبا از این همه پلیدی و شگفتا از سا
در بين نيروهاي مطرح سياسي ايران تا کنون رسم براين بوده است که استراتژي مبارزاتي را مطابق با منطق ايدئولوژيک خاص خودشان، عمدتاً ايده آليستي، آرمانگرايانه و تماميت خواهانه، تدوين و دنبال مي کرده اند. در اين روش، مدعيان کاري به درنظر گرفتن منطق خارج از دستگاه نظريشان، و يا نيروها، فاکتورها و عواملي که در تعاريفشان نمي گنجد، نداشته اند.
خلاصه بخش اول نوشته اینست که علما (ریاضیدانان و فیزیکدانان) موازین اصلی علم (ریاضی و فیزیک) را که حکم بر منطقی بودن علم و پرهیز از تناقض دارند، جدی نگرفته و درین مورد تساهل و تسامح بسیار کرده اند. و همین اهمالات سبب بقای تصور سنتی فضای سه یعدی و جهان چهاربعدی مانده از عصر ارسطو ـ اقلیدس در علم شده است که موجب اشکالات لاینحل علم است.....
من پاسپورت داشتم، اما هاله نداشت، من در ینگه دنیا سکنی گزیدم و او در خاک میهن، او مبارزه کرد و من ادای مبارزه را در آوردم، من نفس می‌کشم و اما، آنکه زنده است اوست، او قهرمان من شد و من برای او گمنام ماندم.در زمانه‌ای که مردانش قبل از وارد شدن به عرصه سیاست ؛ابتدا به فکر تهیه پاسپورت و روز مبادا هستند، زنی را میبینیم از«هوس‌ها» رسته و از آرزوها جسته «چون مرغی قفس بشکسته و شاد از بی پروایی خویش» که هیچ زمانی به فکر روز مبادا نبوده است...
این سردار که معلوم نیست بر چه اساس خود را سردار می داند , زمانی به دنبال یک معترض به یک آخوند در یکی از کوچه های این شهر می گردد که هنوز صدای اعتراض دانشجویان مشهد در اعتراض به تجاوز به یکی از دانشجویان این دانشگاه خاموش نشده ؟