رفتن به محتوای اصلی

در اساس گوهر اصلی انقلاب 57 یعنی انتخابِ کنسبت بازگشت به ارزشها و پارامترهای دینی و ایدئولوژیک اسلام سنتّی برای حلّ تضادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی باز مانده ازحکومت قبل و اضافه بر آن بحرانهای عمیق بیشمار برخاسته از همین انقلاب و دگردیسی آن تا به امروز، انتخابی صد در صد اشتباه بوده که رشد و تحرّک جامعه ایران بسوی آینده را حداقل یک قرن به تأخیر انداخته است.
اکنون وقتی به پشت همین سایت ایران گلوبال نگاه می کنم مقالات خوب و علمی و گزارشات حقوق بشری اصلن خواننده ای ندارد ولی مقالات" یقه گیری " ومطالبی که درگیری درونی اپوزیسیون را نشان می دهد بیشترین خریدار دارد.
بطور مثال مقاله ایرج مصداقی که ظاهرا ابه دفاع از هاله اسفندیاری نوشته شده ولی درواقع نویسنده به تصویه حساب های سیاسی با توده ای و اکثریتی و اصلاح طلبان پرداخته است و یقه شوهر هاله اسفندیاری را گرفته و اورا نصیحت می کند که چنان کندو....چنین نکند
اخیرا جمعی بنام هواداران سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در داخل کشور دست به انتشار اطلاعیه ومقالاتی دراینترنت زده اند. اما از انتشارات این جمع بیشتر تقابل ونقد با سازمانی که ادعای هواداریش را دارند مشاهده می شودوآن هم به یک شیوهء بسیارخاص
این به اصطلاح هواداران با نام های مختلف اخیرا به نقد نوشته های من پرداخته اند که مثلا من سوسیالیسم را قبول ندارم. این خبر جدیدی نیست من اعلام کرده ام که نه سوسیالیسم راه نجات بشریت است ونه کمونیسم
من یکی از کادر های فدائیان اکثریت در آن سالها بودم و سالهاست که پی به اشتباه خط مشی بغایت نادرست "ضد امپریالیستی و شکوفایی جمهوری اسلامی ..." برده ام و به سهم خود نیز این دوران را نقد کرده ام و انگیزه امروز من جبران دیروز است ....
جناب ایرج مصداقی شما که در زندان بوده اید ،کجا از دل تک تک هزاران نفر فدایی اکثریت خبر داشته اید کجا ما از دستگیری شما ها هلهله و شادی کرده ایم دروغ هم اندازه ای داردلطفا یکی از این اطلامیه های پی در پی که خواهان دستگیری شما بوده است ،برایم بفرستید...
نيروهاي مترقي و روشنفكر، از زندان اشتباهات خارج شويد، گذشته، گذشته است و هيچ دليلي ندارد براي دفاع از تفكر امروز خود سعي در توجيه عملکرد گذشته كنيد، مشروطه دلم را سوزاند، 28 مرداد کمرم را شکست وبهمن 57 چشمانم راکور کرد اما چرا ما هنوز داريم دنبال مقصر ميگرديم، مشكل ما دنبال مقصر گشتن ها است؟ فقط ريشه يابي وقايع كافي است تا تجربه جلوي تكرار اشتباه را بگيرد، اگر سازمان نظامی حزب توده به مقابله با کودتای 28 مرداد برنخواست, امروز گروه و حزب دیگری که منتقد حزب توده است, ممکن است همان اشتباه را بکند
اين فاصله گذاري همجنس خواهان که نمي خواهند با قمارباز و دختر باز همسان ديده شوند،خودش نمادي از وجود تبعيض نگاهي در ميان همجنس گرايان است. زيرا کي گفته است قماربازي و دختربازي بد است. یعنی همجنس خواه مدرن ما طرفدار و بیانگر یک نگاه سنتی و یک تبعیض سنتی می شود
با چنین نگاهی نیز می توان درک کرد، که چه جنبش فمینیستی ایرانی،چه جنبش جنسی و جنسیتی ایرانی،بایستی در خویش و برپایه خواستهای مدرن خویش،همزمان تن به این تفاوطهای پسامدرن خویش دهد
خبر چيني ،بدگوئي و دو به هم زني يكي از مسائل رايج در شركتهاست كه بين كاركنان رواج شديد دارد . سيستم آموزشي حكومت به نحوي است كه دانش آموز در دوره دبستان با بسيج و انجمن اسلامي و منافع و امتيازات خاص اعضاء آن آشنا ميشود و متوجه ميشود درس خواندن تنها راه نمره گرفتن نيست .از همان دوره مدرسه با خبر چيني و تملق آشنا ميشود .
.اين خود باعث ميشود تا پديده هائي مانند فناوري اطلاعات ، تجارت الكترونيك ، اينترنت ، پول الكترونيكي ، سيستم هاي مكانيزه و....
من اگر افتخاري يا پيروزي براي ملت آورده ام دليل نمي شود كه بتوانم دوباره ناجي ملت باشم همينطور اگر اشتباهي كردم دليل نميشودكه درس نگرفته باشم و امروز باز هم همان خاطي ديروز باشم ، امروز من چندين ارمايل و گرمايل ميشناسم ، آيا هستند مادران و پدران عزيز از دست داده كه اينان را ببخشند؟ آيا بخشش اولين قدم دموكراسي نيست ؟ آيا به من خطا كار فرصت ميدهيد جبران اشتباهاتم را بكنم يا همچنان بايد از ترس انتقام ، مدافع حكومت باشم؟
اکنون راوی را نیز از چشم انداز لکاته می بینیم و نقد می کنیم و اینگونه به درک بهتر و عمیقتر این تراژدی دست می باییم. همانطور که با بیان چشم انداز پیرمرد و درک منطق او،می توان هم جنگ سهراب و رستم را و پسرکشی ایرانی را بهتر فهمید و هم اینکه چگونه رستم با کشتن سهراب در نهایت خویش را نیز می کشد. زیرا قتل پدر و پسر هر دو یکیست و نمایانگر قتل نام پدر و قانون و بیانگر گرفتاری در خشم ادیپالی و نارسیستی است.
اما در حالت اروتیسم هنری و عکس هنری برهنگی، ما شاهد دیالوگی چرخشی هستیم. یعنی نگاه کننده باید شروع کند به درک و سنجش نگاه زن یا مرد لخت و حالت جسم و تن او. به‌قول هگل، در چنین لحظاتی تن تبدیل به چشم و بیان روح می‌شود و به ما می‌نگرد؛ مشکل اما این است که چرا ایرانی، به جای دست‌یابی به این هنر اغواگرای و نقد اغواگرانه و البته بر بستر فرهنگی خویش و بنا به تفاوت‌های فرهنگی‌اش، به نفی کامل برهنگی و اروتیسم دست می‌زند و اروتیسم و پورنوگرافی را یکی می‌داند و به نفی اخلاقی هر دو می‌پردازد.