خانم هدایتی برای غزل های حافظ و سعدی انقدر سرو دست نمی شکنند که برای غزل های شما اینجور هجوم اوردن این غزل تون بی نظیر بود منتظر اشعار بعدی شما قربان شما حمید - دانشجو
خانوم هدایتی یکی بزرگترین فاکتورهای شاعر بودن داشتن شجاعت و جسارت است شما این شجاعت را دارید اما این شجاعت نباید باقی فاکتورها را کمرنگ کند حیف است شعری که در حوزه اندیشه اتفاق میفتد را به بند ردیف و قافیه کشید و آن را شهید کرد منظورم با این شعر نیست..آنچه من میبینم جوهره ی شعری در وجود شما هست اما نیاز به پرورش اساسی دارد ..مطالعه ..مطالعه و تنها مطالعه رابه شما تجویز میکنم در راهی که در آن پای گذاشته اید ..از نقد تند دیگران نیز دلریش و دلسرد نشوید سیاه کنید و کنار بگذارید بنویسید و بسوزانید کاری که همه بزرگان قلم نمودند اما در خلوت اتاق خودشان ..تا رسیدن به جوهره ی اصلی شعر ..فراموش نکنید بزرگترین ناقد هر شعر خود شاعر است پیش از دیگران به نقد شعر خویش بنشینید با دستهای خودتان ،خودتان را شهید کنید و نترسید آنکه میتواند بگوید : بغل کردم به جایت گریه هایم را نمادین ،بی شک جوهر شعر در وجود
او هست و توان بهتر از این را نیز خواهد داشت حرف آخرم اینکه : شاعر ،دو چیز میشکند حرم شعر را.... تحسین ناشناس سکوت سخن شناس ...
سلام دوست قدیمی.
وقتی کسی از شما ایرادی می گیره نشانه شکست شما نیست؛ بلکه باید به دنبال این گشت که کجای کار ایراد داشته و برای اینکار بهترین راه حل ارسال شعر به هنرمندان عرصه شعر و درخواست کردن بیان نظراتشون و انتقادهاشون در خصوص شعر شماست؛ وقتی متخصصین این عرصه از شما ایراد کردند آنوقت می توانید به یقین متوجه بشید که کجای کار با مشکل داشته و سپس اصلاح کرده و اشعار خودتون رو منتشر کنید.
در ترکی مثلی هست که می گوید: امامزاده را با زوارش باید شناخت. امامزاده حضرت یونس هم زواری مثل طاهر محامی خواهد داشت که نه ترکی نوشتن بلد است و نه فارسی نوشتن. سرمایه اش هم جز سولدوز چیزی نیست. واقعا افرین بر این امامزاده
من از استاد هدایتی دعوت میکنم کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری هم بشن. خصوصاً تو مناظرههای انتخاباتی همیشه جا برای این عزیزانی که واقعاً زیبا شعر میگن هست
آقای کرمی اگر مرز سیاسی ایران به جای کارون کمی داخل عراق و حتی کویت بود شما احتمالا کویتیها و بصره ایها را هم فارس آریایی میدانستید که به زور اعراب عرب شده یا بعد از ورود اسلام به این منطقه آمده اند.
کسی که آنقدر دقت ندارد و عکس دو نفر آدم موثر و متشخص سیاسی معاصر را نمیشناسد و آنها را اشتباه به جای هم مینشاند (آیت الله شریعتمداری و موسوی اردبیلی)، چطور به واکاوی تاریخ پر ابهام و اغراض میپردازد و حکم صادر میکند؟ آقای کرمی اندکی با حوصله بنویس.
جناب دانا اگراسم شما پاي اين مقاله نوشته نبود و كلمه پدر آريامهر(كه معلوم نيست كيست!!) در فوق ذكر نشده بوده فكر ميكردم دفتر مقام معظم رهبري بيانيه صادر كرده است ...
آقای کرمی خوش به حالتان که زحمت تفکر و اندیشه به خود نمیدهید و فقط به تکرار کلیاتی از کتابهای امثال کسروی و زرین کوب و دشتی و ... میپردازید و مطالب آنها به صورت تسلسل در مقاله ها و کتابهای امثال شما تکرار میشود. اما نمک خوردن و نمکدان شکستن فقط کار امثال شما و هم تباران شماست. اینکه آذربایجان هفتصد سال پیش به زور ترک شده است فقط وجود کتاب سترگ "دده قورقود" به زبان ترکی که در همین منطقه نوشته شده تمام بافته های شما و همقطارانتان را پنبه میکند. اگر در این 1400 سال هم حکومت به دست شما بود که اینک اینجا هم مثل تاجیکستان یا افغانستان باید بود شکر خدا ترکان در این 1400 سال ادعایی شما بارها مرز ایران را تا هند و اروپا توسعه دادند به هر حال شکستهایی هم داشتند اما شما هیچگاه حضور چشم گیری در تاریخ این منطقه نداشتید غیر از آنکه افسانه های فردوسی را تاریخ واقعی پنداشتید. از آن گذشته اگر فرضیات شما را
آقای کرمی خوش به حالتان که زحمت تفکر و اندیشه به خود نمیدهید و فقط به تکرار کلیاتی از کتابهای امثال کسروی و زرین کوب و دشتی و ... میپردازید و مطالب آنها به صورت تسلسل در مقاله ها و کتابهای امثال شما تکرار میشود. اما نمک خوردن و نمکدان شکستن فقط کار امثال شما و هم تباران شماست. اینکه آذربایجان هفتصد سال پیش به زور ترک شده است فقط وجود کتاب سترگ "دده قورقود" به زبان ترکی که در همین منطقه نوشته شده تمام بافته های شما و همقطارانتان را پنبه میکند. اگر در این 1400 سال هم حکومت به دست شما بود که اینک اینجا هم مثل تاجیکستان یا افغانستان باید بود شکر خدا ترکان در این 1400 سال ادعایی شما بارها مرز ایران را تا هند و اروپا توسعه دادند به هر حال شکستهایی هم داشتند اما شما هیچگاه حضور چشم گیری در تاریخ این منطقه نداشتید غیر از آنکه افسانه های فردوسی را تاریخ واقعی پنداشتید. از آن گذشته اگر فرضیات شما را قبول کنیم و شما را مالکان مقتدر این منطقه بدانیم آخر این چه اقتداری است که یکبار اسکندر، بار دوم اعراب, بار سوم ترکان و حتی این اواخر صدام هم قصد بدی کرده بود که باز به لطف جانفشانی همین ترکان مهاجر از مهلکه جستید و بچه هاتان همه تحصیل کرده امریکا و اروپا شدند و بغل همان امزاده ها پر شد ازشهدای آذربایجان. البته همیشه همین بودید در جنگ چادران یا همین جنگ عباس میرزا با روسها شما بودید که آذربایجان را ده سال در برابر روسها تنها گذاشتید و قهرمانان آذربایجان ده سال مردانه با ارتشی جنگیدند که در عرض سه سال ارتش ناپلون را در هم کوبید و پاریس را ویرانه ساخت. از ترک و عرب بیزار نباشید که هرچه دارید از آنها دارید از کشور داری تا دین و لغت و ادبیات و معماری و ... . در عرض همین دویست سال اخیر که تاریخش تا حدی قابل بررسی است چه خدمتی به ایران کرده اید که مدعی شده اید. کدام فیلسوف و دانشمند و جنبش مدرن و کشف بزرگ یا کوچک در کارنامه دارید؟ در این هفتاد سال اخیر هم که شبانه روز در حال ساختن آثار باستانی و نوشتن کتابهای باستانی بودید تا شاید کردها و ترکها و عربها را بدانها گول زنید! سه بار در طول تاریخ دروغین مدعاییتان حکومت تشکیل دادید هر سه بار هم با خیانت: هخامنشان به مادها، ساسانیان به جانشنیان اسکندر و این اواخر هم آقای رضا شاه با خیانت به قاجار آمد آنطوری هم به جزیره موریس تشریف فرما شدند. کدام حکومتتان مردانه و در یک جنگ رویاروی به ظهور رسیده است؟ چه خدمتی در این منطقه داشته اید؟ اگر اعراب نبودند که هنوز مادران شما از دست فرزندان شان آسایش نداشتند! تاریخ من در آوردی دوران کوروش و داریوش را بخوان. حالا انگلیس یک غلطی کرده به خاطر عقده از امپراتوری عثمانی، ترکها را کوبیده، شما چرا جاده صاف کن شده اید؟
در این بین برخی ترکان بیخبر یا همتباران ترک نمای شما که با اسامی ترکی کامنت میگذارند هم از اینکه زبانشان را (که سمبل هویتشان است) از دست میدهند و به زبان پارسی سخن میگویند و به فرزندان خود نیز زبان پارسی یاد میدهند خوشحال هستند. اینها هم همیشه در تاریخ فراوان بوده اند همانها که درب قلعه ها را از پشت باز کرده اند. اما جریان صاف و سیال ملت همه چیز را تمیز و پاکیزه خواهد کرد.
هومن : بهنام گرامی مشکل شیعه و کلا ادیان ابراهیمی در خاورمیانه و مشکلی فراتر از عقیده شخصی است که بخواهیم به ان احترام بگذاریم ونگذاریم خودتان بهتر میدانید شیعه گری در ایران با حمایت کشورهای استعماری در 5 قرن گذشته و بزور سلاح وکشتار سراسری درایران پا گرفت همزمان با گسترش نفوذ کشورهای صلیبی اسعمارگر در خاورمیانه که از گسترش حکومت عثمانی ترکیه به اروپا نگران بودند حکومت مرکزی قدرتمند شیعه صفوی در ایران پا گرفت تا عقبه عثمانی را تضعیف کند که ان زمان از سنی گری برای تهاجم به کشورهای صیلبی بهره می برد حکومت قلدر صفوی شیعه تمامی سرزمین های قبلا مستقل ایرانی را زیر سلطه خویش گرفت پای کشورهای استعماری و تجارشان را به ایران باز کرد به دین ابراهیمی صلیبی که شیعه گری بسیار ازان متاثر است اجازه گسترش داد کلا فکر حکومت مرکزی قدرتمند وابسته به جهان غربی از همان زمان صفویه پا گرفت شیعه گری از همان
اوان پیدایشش در عراق و کوفه حزبی سیاسی بود که با توطئه یهودیان پنهان شکل گرفت برای مقاصد سیاسی قصدم دفاع از سنی گری در برابر شیعه گری نیست ولی تا قبل از پیدایش وهابیت در سنی گری شیعه گری همواره عامل نفوذ غرب استعماری در خاورمیانه وکشورهای اسلامی بوده شیعه گری دین نیست یک جریان سیاسی مخوف و استعماری وابسته به صهیونیسم وصلیبی گری است خود شیعه را که بخوانی کدهای بسیار یهودی صلیبی دران میابید جریان شیعه از اساس با خود اسلام مشکل دارد و اجماع اسلامی انرا رد میکند وخودش بحث طولانی است بزرگترین مشکل شیعه گری در مقایسه با اسلام اوریجینال همین تفکر امامت فاشیستی ان است وضدیت با شورا وحاکمیت شورایی اسلام اصلی از نظر سیاسی بخاطر قبول شورا بسیار مردمی تر از شیعه گری است در خود اسلام نهاد روحانیت تعریف نشده بحث خمس به روحانی دادن مطرح نیست تکیه بر توحید نظری و عملی هرگونه پرستش وتمکین از اشخاص را رد میکند و به افراد نوعی ازادگی در زندگی اجتماعی سیاسی میدهد چیزی که مردم شیعه ایران بدان پایبندند از نظر علمی هیچ ارتباطی به اسلام ندارد همان فرهنگ روستایی شیعه من انرا میخوانم باور های عامیانه مردم در روستاهاست که بخاطرسرازیر شدن روستاییان به شهرها بخاطر مدرنیسم تحمیلی صده گذشته دامنگیر فرهنگ شهرهای ما شده است و نمود سیاسیش همین رزیم فعلی است و فرهنگ ماقبل شهری که ترویج میکند شاه هرچند یک شبه نظام ارباب رعیتی را درایران برانداخت که هیچ نسبتی با فئودالیسم اروپایی نداشت وهیچ نظام برتر و مترقی تری را جایگزین ان در روستاها نکرد ولی روح ارباب رعیتی و شبح فرهنگ روستایی در شهرهای ما وارد شد وهنوز زنده است وجولان میدهد مشکل اساسی فرهنگ مردم ما درشهرها همین است مردم شهرنشین شده اند ولی فرهنگ روستایی دارند شیک شده اند مدرنیته ابزاری دارند ولی فرهنگشان همان فرهنگ روستاهای زمان قاجار است صحنه سیاسی فرهنگی 50 سال گذشته ایران صحنه تصادم وبرخورد قهرامیز فرهنگ شهری با فرهنگ روستایی است فرهنگ شهری راهم در مطالب مختلف بازگو کرده ام درارشیو کامنتهای سایت موجود است تمام درگیری های 50 سال گذشته وقبل از ان برخورد این دوفرهنگ است متاسفانه تحلیلگران چپ وملی بخاطر بی توجهی شان به مسائل داخل ایران ونوع برخورد خارج از واقعیت وکتابیشان ازین مسئله غافل بودند و خوب در شورش 57 ضربه این نادانی شان را خوردند احزاب شهری در سال های پس از شورش همگی توسط جریان روستایگرای شیعه حذف و قلع و قمع شدند جریان روستایی کردن خاورمیانه را من رویش کار کرده ام که پروژه ای امپریالیستی بوده وانرا ruralization خوانده ام درایران توسط شیعه گری انجام شد در کشورهای دیگر با فرق دیگر اسلامی دنبال شد به هرحال من در تحلیل هایم به جنگ وسیتز دوفرهنگ شهری و روستایی بسیار پرداخته ام واز طبقه شهریگران وده انیشان نام میبرم و شهریگری که کم کم با نوع تحلیل هایم اشنا میشوید شاید از نظر شما مارکسیستی نباشد ولی تحلیل شخصی خودم است من به تحلیل های شخصی خودم رسیدم وخودرا در چاچوب تحلیل های کمونیستی یا لیبرالی محدود نمی کنم سعی میکنم بدون ترس ازطبقات مردم یا حکومت ها تحلیلم را بدهم شاید به گروه هایی از مردم بربخورد ولی در برخورد با مسائل هیچگاه هیچ طبقه ای را نمیپرستم و دارای تقدس نمیدانم به هرحال در اینده بیشتر با نوع نگاه من اشنا خواهید شد در عین اعتقاد بسیار به اقتصاد کشاورزی و دامداری ونقش مهم ان در رهایی ملی وضد استعماری فرهنگ روستایی فعلی را با صراحت نقد میکنم کارم نقد جغرافیای روستا نیست بلکه روح غالب بر روستاهاست که الان غالب بر شهرها و حکومت فعلی ایران است وامیدوارم هیچ روستانشین با فرهنگ شهری از من نرنجد به هرحال اولین قدم برای نوسازی و ابادی شهرها وروستاها نقد فرهنگ انهاست تا فرهنگ مردمی تغییر نکند زندگیشان تغییری نمیکند
من ازین شاعره عالیقدر درخواست می کنم سری به پلاس googleplus بزنن. یه سری بچه های با استعداد هستن در عرصه ی نویسندگی، شعر. ایشون اگه بیایند و راجع به ... شرهای ما هم نظری بدهند ممنون میشیم.
سلام آقای هومن، شما سبک خاصی از ادبیات و ادبیات سیاسی دارید که اقرار می کنم برای من علاوه بر جالبی و تازگی اش قدری هم پیچیده است. البته در کنار آن لازم می دانم بگویم که داشتن و نداشتن دین و مذهب و هر جهان بینی حق آزاد و طبیعی افراد است و بنظرم باید مورد احترام نیروهای مترقی و سکولار و بویژه من چپ بیش از دیگران قرار گیرد تا زندگی در کنار هم بشکل رنگین و مسالمت آمیز ممکن سازد و باشد. من شخصا مدافع آزادی عقیده هستم. بنابرین نفس مشکل ما و من با این شیعه ی حاکم بر سر این است که:
تضاد و تناقض آنها (اقلیت تئوکرات) با مردم ایران در این جاست که روحانیت شیعه عقیده ی مذهبی خود را با زور و نیرنگ به قانون عام ارتقا داده و برای اجرای جبری آن به نیروی مستقل سپاه و بسیج که مدافع منافع و حیات رژیم اسلامی ست نیز به هراسناکترین شکل ممکن دست یازیده است. این رژیم شیعه و نیروهای مسلح سپاه زیر فرمانش، علاوه بر غارت هستی اقتصادی، دخالت رسمی در سیاست کشور را هم با رهبرش یکجا تسخیر نموده و عملا ژنرال های سپاه به چماق رهبر و هر دو سران و قطب های میلیاردر ایران شده اند. نه رهبر شیعه و نه سپاه شیعه و نه این دستگاه عریض و طویل دولت و قوای سه گانه به هیچ کس بها نمی دهند و در برابر هر نقد و یا اعتراض زبان و سر می برند و الاآخر.... نقطه عطف شیعه سیاسی با شیعه ی عقیدتی دو چیز است. اولی با قدرت قهاری که بطور مطلق کسب کرده است، دمار از روزگار همگان و بویژه خود شعیان بیشتر از دیگران درآورده، اقتصاد سیاه و باند مافیائی ایجاد کرده و مردم و کشور و اقتصاد را با هم به پرتگاه نابودی و جنگ داخلی رسانده است. در حالیکه در حالت دوم: آزادی عقیده حتی پس فروکشیدن این رژیم فاسد از قدرت، فضای باز عقیدتی برای همه و از جمله شعیان همچون دیگر ادیان و مذاهب بمراتب مورد احترام مانده و تداوم خواهد داشت. در این تردیدی نیست. اما: فعلا چگونگی عبور از این برزخ وحشتناک اصل ماجراست که باید هر چه بیشتر بررسی همگانی شود. و در این شرایط حساس که دوباره حیله ی انتخابات مهم است. می توان با رد و تحریم انتخابات، کار جدی را شروع کرد. بنظرم یکی از راه های درست و موثر و آغازین همین است. تندرست باشید
من پیشهاد می کنم خام مهناز هدایتی یه شغل دیگه انتخا ب کنن چون بالاخره تو لندن حتما یه کاری مناسب ایشون پیدا میشه که مشغولشون کنه . آخه بابا این که نمیشه هر کی از جاش بلند میشه و به ادبیات فارسی گند بزنه و بگه شعر گفتم بقیه هم بهش بگن هنرمند .........
حالا این خزعبلاتی که این خانوم بافته به کنار اینایی که نظر دادن شما برای اولین کلمه سکس رو وارد کردین و .شاعر نوپرداز و ...!! اینارو یکی بگیره :))))) خوبه باز گزینه ی نظامی هنوز رو میز اوباما هست!! :)))
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال
ایرانخواه گرامی کامنت شما حذف نشده است. کامنت شما باید همانند انبوه کامنتها بررسی می شد و این کار به دلیل اینکه کارهای دیگری هم برای انجام دادن داشتم، چند ساعتی طول کشید.
چرا فکر می کنیم حتما باید شعر بگیم تا احساسمون رو بیان کنیم. متاسفانه شعر چیز بسیار ظریف و هنرمندانه ای است و کار هر کسی نیست. یک شعر بد جدا از اینکه احساس رو منتقل نمی کنه به وجهه گوینده اش هم صدمه شدید می زنه و این دقیقا کاری است که شعر شما انجام داده. متاسفانه مشخصا شما تکنیک شعر رو بلد نیستین و صد البته این چیزی از ارزش بیان احساسات کم نمی کنه. فقط جای این شعر اینجا و توی یک سایت عمومی نبود. شرمنده اگه نظر منفی می دم.
مزخرف در مزخرف در مزخرف. گیرم اشکالهای وزنی و گرفتاریهای قوافی هم نداشت، پرت و پلا منظوم کردن که نشد شعر سرودن. بلکه، به قول رفیقمان، وارد کردن کلمهی سکس به شعر را دستاورد نوآورانهی ایشان بدانیم. حبذا.
هومن :ای مردم همه استان ها اقوام طبقات شاهد باشید این خانم سلطنت طلب است بشناسید چه کسانی با چه مایه فرهنگی دور برسلطنت طلبی هستندفردا زمام قدرتتان را به اینها ندهید از دام اخوند عامی به دام بیکینی وکراواتی جاهل بفتید ببنید بهتان هشدار دادم خودتان سواد سیاسی تان را هروز بیفزایید وقدرت را در ایالات قبضه کنید هیچ کس جز شما که سواد زندگی ورنج ومطالعه در داخل ایران دارید نمیتواند شمارا اداره کند به خودتان ایمان داشته باشید و زمام امورتان را به جاهلین ندهید.
وای خداااا.... نه به اون شاعر های تازه کاری که بی هیچ ادعا شعر میگن وشعر هاشونو به دلیل خشوع هیچ جا بازگو نمی کنند و نه به این اعتماد به نفس. بهخ عنوان یه فردی که الان سعی می کنه مغرض نباشه توصیه اکیــــــــــد دارم که اول از همه کمی در مورد قافیه بخون، بعد در مورد عروض، بعد هم انواع قالب های شعری. اگه نمی تونی قافبه رو نگه داری، مجبور نیستی از کلمات بی معنی و ترکیب های مزحک استفاده کنی. حتماً که شعر نباید کلاسیک باشه. از هه اینها مهم تر، حتی با تمام سعیی که داشتی، نتونستی قافیه ها رو نگه داری، چون اصن معنای قافبه رو درست ندید. برای مثال هرچیزی که آخرش ین داشته باشه که قافیه نمیشه. (جز بیت آخر که خوب بود). بدتر از همه برای رعایت کردن این قافیه ها (مثلا قافیه) وزن شعرت رو هم در بسیاری از ابیات در هم شکستی.
در یک کلام، قبل از انتشار هر نوشته ای، اونو به ه چند نفر بده بخونه و بسیار مطالعه کن
جناب نادری فر هنوز هم در تشخیص ارتباط پرسش ها ناتوانند و پاسخی برای آن نمی یابند. حضور اسامی مستعار از ایران در لیست پشتیبانان مجمع عمومی پاریس مشکل و مسئله نیست. مشکل رای دادن 80 یا 90 نفر به یک اسم مستعار و ناشناخته هست که گویا از آنها خواسته شده است که به این شجاعان رای دهند و شیفتگان شورای ملی هم رای داده اند. جناب نادری فر آیا رای دادن بنا به توصیه این و یا آن را شما می پذیرید؟ مگر قرار نیست رای هر شهروند برمبنای خرد و اندیشه باشد. اگر با توصیه می توان رای داد پس با ساندیس و یا یک دست چلوکباب هم رای دادن درست هست. امیدوارم این رای دهندگان در مجمع عمومی پاریس بنا به توصیه و یا خواهش و تمنای دیگران رای ندهند که فاجعه بار خواهد بود. جالب هست که جناب نادری فر به نام من حساسیت نشان می دهند و آنرا مستعار می دانند ولی مستعاران شورای ملی را که فقط حقوقدانان قسم خورده فرانسوی آنها را
واقعا حیفه که شما تخلص ندارین... پیشنهاد می کنم تخلص "طوفان" رو برای خودتون انتخاب کنین، چون با این شعرتون طوفانی به پا کردین... منتظر شعر بعدیتون هستم
دوست عزيز نخبه تعريف دارد، شعر تعريف دارد. قرار نيست هر فردي كاري كرد كه متفاوت از ديگران بود اسم نخبه رويش بگذاريم و يا شاعر بدانيمش. مفاهيم در هر زباني جايگاهي دارد. مثلا ما در ادبياتمان مي گوييم شب پاورچين پاورچين آمد، در اروپا مي گويند شب به يكباره بر شهرافتاد. هيچكس مخالف اين نيست كه در ادبيات ما هم بگويند شب به يكباره بر شهر فرو افتاد اما بايد راه و روش اين كار را بلد بود. بايد مخاطب را با خود همراه كرد. ايشان به زبان فارسي شعر گفته اند نه به زبان اروپايي. وقتي زبان معيار فارسي است، قرار نيست فرد زبان دوم بداند تا بتواند يك شعر را درك كند. بنابراين شاعر فارسي زبان بايد به فارسي شعر بگويد. با دستمالي كردن عباراتي مثل استعدادهاي شگرف براي اين شعر، اعتبار اين واژه ها را از بين نبريم
من الان فقط میخام سرمو بکوبم به دیوار...این خانوم واقعا با خوش چی فکر کرده؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مقاله ای بسیار روشنگرانه و بی تعارف! شاید به مزاج بعضی ها خوش نیاید! حمایت از خاتمی مساوی با پشتیبانی از خمینی است ،چرا ؟
1 ـ خاتمی خود را مرید و راهبرد خمینی و خط او می داند.
2ـ خاتمی به حفظ نظام و قانون اساسی و ولی فقیه اعتقاد نظری و عملی دارد.
3 ـ خاتمی به هیچ یک از جنایت های دوره وزارت دوره خویش که مقارن با کشتار دهه شصت و 67 اتفاق افتاده است ،انتقاد نکرده است و از آن روزها به گرمی دفاع می نماید.
4ـ کسانی که از خاتمی دفاع می کنند ، آگاهانه از دوران پشتیبانی خود در دهه های گذشته نیز دفاع عملی ونظری می نمایند واز آن دوره خونین هیچ درس و عبرتی نگرفته اند و اظهار پشیمانی آنها کاملا مصنوعی وبدون پشتوانه است.
5 ـ کسانی که هنوز همه تخم مرغ هایشان را در سبد خاتمی جمع کرده اند دانسته ویا نادانسته به دوره حمایت از خط ضد امپریالیستی خمینی بازگشته اند مانند گذشته به خیانت آلوده خواهند شد.
بعنوان کسی که شعر را کم بیش میشناسد انتشار این متون درب و داغان را از سوی خانم هدایتی توهین به خود و شعور خود میدانم. انتقاد شدیدی هم به سایت ایران گلوبال دارم که بدون آنکه توجهی به حداقل سطح سواد و سلایق خوانندگان خود داشته باشند متون این خانم را به ما تحویل میدهند. به این خانم صمیمانه توصیه میکنم بروند و مطالعاتی پیگیر پیرامون شعر کنند. توصیه ی دیگرم اینست که دفعه ی بعد متن شان را نخست به یک فرد شعرشناس بیغرض نشان دهند و چنانچه این فرد توصیه کردند به انتشار آن اقدام نمایند. این نهایت خیر و صلاحتان است. اعتماد به نفس خوب است اما نه تا این حد متوهمانه و مبالغه آمیز!
کاربر گرامی،.... که خبر ازبرگزاری کنفرانسی..... از طرف احزاب و شخصیّتهای استقلال طلب آذربایجان جنوبی..... را در پانویس این مقاله به اطلاع عمومی رسانده اید، من اطلاعی از چنین کنفرانسی را نداشتم. ● شما لطف کنید در صورت امکان یک گزارشی از این کنفرانس با اسامی افرادِ سرشناس شرکت کننده در آنرا از هر منبع و سایتی که باشد در اختیار ما بگذارید، بدون شک اگر آنرا برای مسئولین سایت ایران گلوبال بفرستید در سایت خواهند گذاشت. با سپاس از شما
یعنی انقد خندیدم دلم ضعف رفت .. لینکشم میدم به دوستان بخونن بخندن .. جدا ایرانیای دور از وطن دو دسته ان : یه دسته مخ بودن و رفتن .. یه دسته هم مثه ایشون ..
تو بوسیدی مرا حتی به من هم سکس دادین.مقصود شاعر از اين قسمت اينه كه باورش نميشده اون يه عده تحويلش بگيرن . بوسش كردن بهش سكسم دادن . فك كنم سكس اينجا استعاره از يه نوشيدني خارجكي باشه يا شايد جاي خوابي چيزي به هر حال در درك خواننده نمي گنجه . من فقط ناراحت اينم چرا در بخش فرهنگ و هنر ! چرا واقعا يه category ديگه مي شد اينو جا داد. به هر حال متني است مفرح ذات در اين وانفسا بسي خنديديم.
خانم هدایتی برای غزل های حافظ و سعدی انقدر سرو دست نمی شکنند که برای غزل های شما اینجور هجوم اوردن این غزل تون بی نظیر بود منتظر اشعار بعدی شما قربان شما حمید - دانشجو
دهشت و جالب انگيز وخيلی آريائی بود.
خانوم هدایتی یکی بزرگترین فاکتورهای شاعر بودن داشتن شجاعت و جسارت است شما این شجاعت را دارید اما این شجاعت نباید باقی فاکتورها را کمرنگ کند حیف است شعری که در حوزه اندیشه اتفاق میفتد را به بند ردیف و قافیه کشید و آن را شهید کرد منظورم با این شعر نیست..آنچه من میبینم جوهره ی شعری در وجود شما هست اما نیاز به پرورش اساسی دارد ..مطالعه ..مطالعه و تنها مطالعه رابه شما تجویز میکنم در راهی که در آن پای گذاشته اید ..از نقد تند دیگران نیز دلریش و دلسرد نشوید سیاه کنید و کنار بگذارید بنویسید و بسوزانید کاری که همه بزرگان قلم نمودند اما در خلوت اتاق خودشان ..تا رسیدن به جوهره ی اصلی شعر ..فراموش نکنید بزرگترین ناقد هر شعر خود شاعر است پیش از دیگران به نقد شعر خویش بنشینید با دستهای خودتان ،خودتان را شهید کنید و نترسید آنکه میتواند بگوید : بغل کردم به جایت گریه هایم را نمادین ،بی شک جوهر شعر در وجود
او هست و توان بهتر از این را نیز خواهد داشت حرف آخرم اینکه : شاعر ،دو چیز میشکند حرم شعر را.... تحسین ناشناس سکوت سخن شناس ...سلام دوست قدیمی.
وقتی کسی از شما ایرادی می گیره نشانه شکست شما نیست؛ بلکه باید به دنبال این گشت که کجای کار ایراد داشته و برای اینکار بهترین راه حل ارسال شعر به هنرمندان عرصه شعر و درخواست کردن بیان نظراتشون و انتقادهاشون در خصوص شعر شماست؛ وقتی متخصصین این عرصه از شما ایراد کردند آنوقت می توانید به یقین متوجه بشید که کجای کار با مشکل داشته و سپس اصلاح کرده و اشعار خودتون رو منتشر کنید.
به اعتقاد من همیشه باید قسمت خالی لیوان رو دید.
دوستت دارم دوست قدیمی
محمد قنبری
www.ghanbarimohammad.blogspot.com
ghanbari.mohammad1985@gmail.com
در ترکی مثلی هست که می گوید: امامزاده را با زوارش باید شناخت. امامزاده حضرت یونس هم زواری مثل طاهر محامی خواهد داشت که نه ترکی نوشتن بلد است و نه فارسی نوشتن. سرمایه اش هم جز سولدوز چیزی نیست. واقعا افرین بر این امامزاده
من از استاد هدایتی دعوت میکنم کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری هم بشن. خصوصاً تو مناظرههای انتخاباتی همیشه جا برای این عزیزانی که واقعاً زیبا شعر میگن هست
خیلی خندیدیم......... تورا دیدم چه نازی......... مده دل را به بازی.........!! خب چیه مگه اینم شعره........!! خانم خسته نباشید...... به گربه هاتونم سلام مارا برسانید........ اگر افتخار دادین!!!
آقای کرمی اگر مرز سیاسی ایران به جای کارون کمی داخل عراق و حتی کویت بود شما احتمالا کویتیها و بصره ایها را هم فارس آریایی میدانستید که به زور اعراب عرب شده یا بعد از ورود اسلام به این منطقه آمده اند.
کسی که آنقدر دقت ندارد و عکس دو نفر آدم موثر و متشخص سیاسی معاصر را نمیشناسد و آنها را اشتباه به جای هم مینشاند (آیت الله شریعتمداری و موسوی اردبیلی)، چطور به واکاوی تاریخ پر ابهام و اغراض میپردازد و حکم صادر میکند؟ آقای کرمی اندکی با حوصله بنویس.
جناب دانا اگراسم شما پاي اين مقاله نوشته نبود و كلمه پدر آريامهر(كه معلوم نيست كيست!!) در فوق ذكر نشده بوده فكر ميكردم دفتر مقام معظم رهبري بيانيه صادر كرده است ...
بزن اون بمب قشنگه رو
آمریکا
بزن اون بمب قشنگه رو
مهناز جون زنده باشی ایشالاا بازم برامون شعر بگی من شعراتو دوست دارم کلی میخندونه ادمو :)))))))))))))) :* :*
آقای کرمی خوش به حالتان که زحمت تفکر و اندیشه به خود نمیدهید و فقط به تکرار کلیاتی از کتابهای امثال کسروی و زرین کوب و دشتی و ... میپردازید و مطالب آنها به صورت تسلسل در مقاله ها و کتابهای امثال شما تکرار میشود. اما نمک خوردن و نمکدان شکستن فقط کار امثال شما و هم تباران شماست. اینکه آذربایجان هفتصد سال پیش به زور ترک شده است فقط وجود کتاب سترگ "دده قورقود" به زبان ترکی که در همین منطقه نوشته شده تمام بافته های شما و همقطارانتان را پنبه میکند. اگر در این 1400 سال هم حکومت به دست شما بود که اینک اینجا هم مثل تاجیکستان یا افغانستان باید بود شکر خدا ترکان در این 1400 سال ادعایی شما بارها مرز ایران را تا هند و اروپا توسعه دادند به هر حال شکستهایی هم داشتند اما شما هیچگاه حضور چشم گیری در تاریخ این منطقه نداشتید غیر از آنکه افسانه های فردوسی را تاریخ واقعی پنداشتید. از آن گذشته اگر فرضیات شما را
آقای کرمی خوش به حالتان که زحمت تفکر و اندیشه به خود نمیدهید و فقط به تکرار کلیاتی از کتابهای امثال کسروی و زرین کوب و دشتی و ... میپردازید و مطالب آنها به صورت تسلسل در مقاله ها و کتابهای امثال شما تکرار میشود. اما نمک خوردن و نمکدان شکستن فقط کار امثال شما و هم تباران شماست. اینکه آذربایجان هفتصد سال پیش به زور ترک شده است فقط وجود کتاب سترگ "دده قورقود" به زبان ترکی که در همین منطقه نوشته شده تمام بافته های شما و همقطارانتان را پنبه میکند. اگر در این 1400 سال هم حکومت به دست شما بود که اینک اینجا هم مثل تاجیکستان یا افغانستان باید بود شکر خدا ترکان در این 1400 سال ادعایی شما بارها مرز ایران را تا هند و اروپا توسعه دادند به هر حال شکستهایی هم داشتند اما شما هیچگاه حضور چشم گیری در تاریخ این منطقه نداشتید غیر از آنکه افسانه های فردوسی را تاریخ واقعی پنداشتید. از آن گذشته اگر فرضیات شما را قبول کنیم و شما را مالکان مقتدر این منطقه بدانیم آخر این چه اقتداری است که یکبار اسکندر، بار دوم اعراب, بار سوم ترکان و حتی این اواخر صدام هم قصد بدی کرده بود که باز به لطف جانفشانی همین ترکان مهاجر از مهلکه جستید و بچه هاتان همه تحصیل کرده امریکا و اروپا شدند و بغل همان امزاده ها پر شد ازشهدای آذربایجان. البته همیشه همین بودید در جنگ چادران یا همین جنگ عباس میرزا با روسها شما بودید که آذربایجان را ده سال در برابر روسها تنها گذاشتید و قهرمانان آذربایجان ده سال مردانه با ارتشی جنگیدند که در عرض سه سال ارتش ناپلون را در هم کوبید و پاریس را ویرانه ساخت. از ترک و عرب بیزار نباشید که هرچه دارید از آنها دارید از کشور داری تا دین و لغت و ادبیات و معماری و ... . در عرض همین دویست سال اخیر که تاریخش تا حدی قابل بررسی است چه خدمتی به ایران کرده اید که مدعی شده اید. کدام فیلسوف و دانشمند و جنبش مدرن و کشف بزرگ یا کوچک در کارنامه دارید؟ در این هفتاد سال اخیر هم که شبانه روز در حال ساختن آثار باستانی و نوشتن کتابهای باستانی بودید تا شاید کردها و ترکها و عربها را بدانها گول زنید! سه بار در طول تاریخ دروغین مدعاییتان حکومت تشکیل دادید هر سه بار هم با خیانت: هخامنشان به مادها، ساسانیان به جانشنیان اسکندر و این اواخر هم آقای رضا شاه با خیانت به قاجار آمد آنطوری هم به جزیره موریس تشریف فرما شدند. کدام حکومتتان مردانه و در یک جنگ رویاروی به ظهور رسیده است؟ چه خدمتی در این منطقه داشته اید؟ اگر اعراب نبودند که هنوز مادران شما از دست فرزندان شان آسایش نداشتند! تاریخ من در آوردی دوران کوروش و داریوش را بخوان. حالا انگلیس یک غلطی کرده به خاطر عقده از امپراتوری عثمانی، ترکها را کوبیده، شما چرا جاده صاف کن شده اید؟در این بین برخی ترکان بیخبر یا همتباران ترک نمای شما که با اسامی ترکی کامنت میگذارند هم از اینکه زبانشان را (که سمبل هویتشان است) از دست میدهند و به زبان پارسی سخن میگویند و به فرزندان خود نیز زبان پارسی یاد میدهند خوشحال هستند. اینها هم همیشه در تاریخ فراوان بوده اند همانها که درب قلعه ها را از پشت باز کرده اند. اما جریان صاف و سیال ملت همه چیز را تمیز و پاکیزه خواهد کرد.
ممنون که تو این شرایط تحریم و گرونی و ... به فکر شاد کردن مردم و نشوندن خنده بروی لباشونید. دست مریزاد! خیلی وقت بود از ته دل نخندیده بودم!
به نظر من در این شعر گونه جز " به من سکس دادین " هیچ جای دیگری نظر خواننده را جلب نمی کرد !
هومن : بهنام گرامی مشکل شیعه و کلا ادیان ابراهیمی در خاورمیانه و مشکلی فراتر از عقیده شخصی است که بخواهیم به ان احترام بگذاریم ونگذاریم خودتان بهتر میدانید شیعه گری در ایران با حمایت کشورهای استعماری در 5 قرن گذشته و بزور سلاح وکشتار سراسری درایران پا گرفت همزمان با گسترش نفوذ کشورهای صلیبی اسعمارگر در خاورمیانه که از گسترش حکومت عثمانی ترکیه به اروپا نگران بودند حکومت مرکزی قدرتمند شیعه صفوی در ایران پا گرفت تا عقبه عثمانی را تضعیف کند که ان زمان از سنی گری برای تهاجم به کشورهای صیلبی بهره می برد حکومت قلدر صفوی شیعه تمامی سرزمین های قبلا مستقل ایرانی را زیر سلطه خویش گرفت پای کشورهای استعماری و تجارشان را به ایران باز کرد به دین ابراهیمی صلیبی که شیعه گری بسیار ازان متاثر است اجازه گسترش داد کلا فکر حکومت مرکزی قدرتمند وابسته به جهان غربی از همان زمان صفویه پا گرفت شیعه گری از همان
اوان پیدایشش در عراق و کوفه حزبی سیاسی بود که با توطئه یهودیان پنهان شکل گرفت برای مقاصد سیاسی قصدم دفاع از سنی گری در برابر شیعه گری نیست ولی تا قبل از پیدایش وهابیت در سنی گری شیعه گری همواره عامل نفوذ غرب استعماری در خاورمیانه وکشورهای اسلامی بوده شیعه گری دین نیست یک جریان سیاسی مخوف و استعماری وابسته به صهیونیسم وصلیبی گری است خود شیعه را که بخوانی کدهای بسیار یهودی صلیبی دران میابید جریان شیعه از اساس با خود اسلام مشکل دارد و اجماع اسلامی انرا رد میکند وخودش بحث طولانی است بزرگترین مشکل شیعه گری در مقایسه با اسلام اوریجینال همین تفکر امامت فاشیستی ان است وضدیت با شورا وحاکمیت شورایی اسلام اصلی از نظر سیاسی بخاطر قبول شورا بسیار مردمی تر از شیعه گری است در خود اسلام نهاد روحانیت تعریف نشده بحث خمس به روحانی دادن مطرح نیست تکیه بر توحید نظری و عملی هرگونه پرستش وتمکین از اشخاص را رد میکند و به افراد نوعی ازادگی در زندگی اجتماعی سیاسی میدهد چیزی که مردم شیعه ایران بدان پایبندند از نظر علمی هیچ ارتباطی به اسلام ندارد همان فرهنگ روستایی شیعه من انرا میخوانم باور های عامیانه مردم در روستاهاست که بخاطرسرازیر شدن روستاییان به شهرها بخاطر مدرنیسم تحمیلی صده گذشته دامنگیر فرهنگ شهرهای ما شده است و نمود سیاسیش همین رزیم فعلی است و فرهنگ ماقبل شهری که ترویج میکند شاه هرچند یک شبه نظام ارباب رعیتی را درایران برانداخت که هیچ نسبتی با فئودالیسم اروپایی نداشت وهیچ نظام برتر و مترقی تری را جایگزین ان در روستاها نکرد ولی روح ارباب رعیتی و شبح فرهنگ روستایی در شهرهای ما وارد شد وهنوز زنده است وجولان میدهد مشکل اساسی فرهنگ مردم ما درشهرها همین است مردم شهرنشین شده اند ولی فرهنگ روستایی دارند شیک شده اند مدرنیته ابزاری دارند ولی فرهنگشان همان فرهنگ روستاهای زمان قاجار است صحنه سیاسی فرهنگی 50 سال گذشته ایران صحنه تصادم وبرخورد قهرامیز فرهنگ شهری با فرهنگ روستایی است فرهنگ شهری راهم در مطالب مختلف بازگو کرده ام درارشیو کامنتهای سایت موجود است تمام درگیری های 50 سال گذشته وقبل از ان برخورد این دوفرهنگ است متاسفانه تحلیلگران چپ وملی بخاطر بی توجهی شان به مسائل داخل ایران ونوع برخورد خارج از واقعیت وکتابیشان ازین مسئله غافل بودند و خوب در شورش 57 ضربه این نادانی شان را خوردند احزاب شهری در سال های پس از شورش همگی توسط جریان روستایگرای شیعه حذف و قلع و قمع شدند جریان روستایی کردن خاورمیانه را من رویش کار کرده ام که پروژه ای امپریالیستی بوده وانرا ruralization خوانده ام درایران توسط شیعه گری انجام شد در کشورهای دیگر با فرق دیگر اسلامی دنبال شد به هرحال من در تحلیل هایم به جنگ وسیتز دوفرهنگ شهری و روستایی بسیار پرداخته ام واز طبقه شهریگران وده انیشان نام میبرم و شهریگری که کم کم با نوع تحلیل هایم اشنا میشوید شاید از نظر شما مارکسیستی نباشد ولی تحلیل شخصی خودم است من به تحلیل های شخصی خودم رسیدم وخودرا در چاچوب تحلیل های کمونیستی یا لیبرالی محدود نمی کنم سعی میکنم بدون ترس ازطبقات مردم یا حکومت ها تحلیلم را بدهم شاید به گروه هایی از مردم بربخورد ولی در برخورد با مسائل هیچگاه هیچ طبقه ای را نمیپرستم و دارای تقدس نمیدانم به هرحال در اینده بیشتر با نوع نگاه من اشنا خواهید شد در عین اعتقاد بسیار به اقتصاد کشاورزی و دامداری ونقش مهم ان در رهایی ملی وضد استعماری فرهنگ روستایی فعلی را با صراحت نقد میکنم کارم نقد جغرافیای روستا نیست بلکه روح غالب بر روستاهاست که الان غالب بر شهرها و حکومت فعلی ایران است وامیدوارم هیچ روستانشین با فرهنگ شهری از من نرنجد به هرحال اولین قدم برای نوسازی و ابادی شهرها وروستاها نقد فرهنگ انهاست تا فرهنگ مردمی تغییر نکند زندگیشان تغییری نمیکندخدایا این شعر هست؟ من پیشنهاد می کنم شما اطلاعات عمومیتون راجع به شعر بالا ببرین خیلی بهتره تا شعر بگین . با این قافیه ها . متاسفم
من ازین شاعره عالیقدر درخواست می کنم سری به پلاس googleplus بزنن. یه سری بچه های با استعداد هستن در عرصه ی نویسندگی، شعر. ایشون اگه بیایند و راجع به ... شرهای ما هم نظری بدهند ممنون میشیم.
اشکال نداره.
درست میشه.
من که خنده م نگرفت.
ناراحت هم نشدم.
انسان جایز الخطاست.
بی رحم نباشید.
این خانوم به جای اعتماد به نفس،"اعتماد به سقف" داره!
آخه کی به شما گفته شعر بگید؟!!
برای این سایت که این اراجیف را منتشر کرده عمیقآ متاسفم...
بگو این همه زلزله برای چی بوده پس!
این همه شاعر در قبر یهو لرزوندن بندگان خدا
سلام آقای هومن، شما سبک خاصی از ادبیات و ادبیات سیاسی دارید که اقرار می کنم برای من علاوه بر جالبی و تازگی اش قدری هم پیچیده است. البته در کنار آن لازم می دانم بگویم که داشتن و نداشتن دین و مذهب و هر جهان بینی حق آزاد و طبیعی افراد است و بنظرم باید مورد احترام نیروهای مترقی و سکولار و بویژه من چپ بیش از دیگران قرار گیرد تا زندگی در کنار هم بشکل رنگین و مسالمت آمیز ممکن سازد و باشد. من شخصا مدافع آزادی عقیده هستم. بنابرین نفس مشکل ما و من با این شیعه ی حاکم بر سر این است که:
تضاد و تناقض آنها (اقلیت تئوکرات) با مردم ایران در این جاست که روحانیت شیعه عقیده ی مذهبی خود را با زور و نیرنگ به قانون عام ارتقا داده و برای اجرای جبری آن به نیروی مستقل سپاه و بسیج که مدافع منافع و حیات رژیم اسلامی ست نیز به هراسناکترین شکل ممکن دست یازیده است. این رژیم شیعه و نیروهای مسلح سپاه زیر فرمانش، علاوه بر غارت هستی اقتصادی، دخالت رسمی در سیاست کشور را هم با رهبرش یکجا تسخیر نموده و عملا ژنرال های سپاه به چماق رهبر و هر دو سران و قطب های میلیاردر ایران شده اند. نه رهبر شیعه و نه سپاه شیعه و نه این دستگاه عریض و طویل دولت و قوای سه گانه به هیچ کس بها نمی دهند و در برابر هر نقد و یا اعتراض زبان و سر می برند و الاآخر.... نقطه عطف شیعه سیاسی با شیعه ی عقیدتی دو چیز است. اولی با قدرت قهاری که بطور مطلق کسب کرده است، دمار از روزگار همگان و بویژه خود شعیان بیشتر از دیگران درآورده، اقتصاد سیاه و باند مافیائی ایجاد کرده و مردم و کشور و اقتصاد را با هم به پرتگاه نابودی و جنگ داخلی رسانده است. در حالیکه در حالت دوم: آزادی عقیده حتی پس فروکشیدن این رژیم فاسد از قدرت، فضای باز عقیدتی برای همه و از جمله شعیان همچون دیگر ادیان و مذاهب بمراتب مورد احترام مانده و تداوم خواهد داشت. در این تردیدی نیست. اما: فعلا چگونگی عبور از این برزخ وحشتناک اصل ماجراست که باید هر چه بیشتر بررسی همگانی شود. و در این شرایط حساس که دوباره حیله ی انتخابات مهم است. می توان با رد و تحریم انتخابات، کار جدی را شروع کرد. بنظرم یکی از راه های درست و موثر و آغازین همین است. تندرست باشیدمن پیشهاد می کنم خام مهناز هدایتی یه شغل دیگه انتخا ب کنن چون بالاخره تو لندن حتما یه کاری مناسب ایشون پیدا میشه که مشغولشون کنه . آخه بابا این که نمیشه هر کی از جاش بلند میشه و به ادبیات فارسی گند بزنه و بگه شعر گفتم بقیه هم بهش بگن هنرمند .........
حالا این خزعبلاتی که این خانوم بافته به کنار اینایی که نظر دادن شما برای اولین کلمه سکس رو وارد کردین و .شاعر نوپرداز و ...!! اینارو یکی بگیره :))))) خوبه باز گزینه ی نظامی هنوز رو میز اوباما هست!! :)))
ایرانخواه گرامی کامنت شما حذف نشده است. کامنت شما باید همانند انبوه کامنتها بررسی می شد و این کار به دلیل اینکه کارهای دیگری هم برای انجام دادن داشتم، چند ساعتی طول کشید.
چرا فکر می کنیم حتما باید شعر بگیم تا احساسمون رو بیان کنیم. متاسفانه شعر چیز بسیار ظریف و هنرمندانه ای است و کار هر کسی نیست. یک شعر بد جدا از اینکه احساس رو منتقل نمی کنه به وجهه گوینده اش هم صدمه شدید می زنه و این دقیقا کاری است که شعر شما انجام داده. متاسفانه مشخصا شما تکنیک شعر رو بلد نیستین و صد البته این چیزی از ارزش بیان احساسات کم نمی کنه. فقط جای این شعر اینجا و توی یک سایت عمومی نبود. شرمنده اگه نظر منفی می دم.
وایییی مهناززز جون عزیزممممم ایران شعراییی مثل شما رو کم به خود دیده.تروخدا بیشتر شعر بگووو.بیشتررر.بیشترررر
معنای واقعی ... و شعر رو درک کردم چون هم توش ادات سکس داشت هم ادعای شعر :)))
مزخرف در مزخرف در مزخرف. گیرم اشکالهای وزنی و گرفتاریهای قوافی هم نداشت، پرت و پلا منظوم کردن که نشد شعر سرودن. بلکه، به قول رفیقمان، وارد کردن کلمهی سکس به شعر را دستاورد نوآورانهی ایشان بدانیم. حبذا.
این الآن جدیه یا شوخی؟ اگه جدیه، واقعا فاجعهاس.
هومن :ای مردم همه استان ها اقوام طبقات شاهد باشید این خانم سلطنت طلب است بشناسید چه کسانی با چه مایه فرهنگی دور برسلطنت طلبی هستندفردا زمام قدرتتان را به اینها ندهید از دام اخوند عامی به دام بیکینی وکراواتی جاهل بفتید ببنید بهتان هشدار دادم خودتان سواد سیاسی تان را هروز بیفزایید وقدرت را در ایالات قبضه کنید هیچ کس جز شما که سواد زندگی ورنج ومطالعه در داخل ایران دارید نمیتواند شمارا اداره کند به خودتان ایمان داشته باشید و زمام امورتان را به جاهلین ندهید.
وای خداااا.... نه به اون شاعر های تازه کاری که بی هیچ ادعا شعر میگن وشعر هاشونو به دلیل خشوع هیچ جا بازگو نمی کنند و نه به این اعتماد به نفس. بهخ عنوان یه فردی که الان سعی می کنه مغرض نباشه توصیه اکیــــــــــد دارم که اول از همه کمی در مورد قافیه بخون، بعد در مورد عروض، بعد هم انواع قالب های شعری. اگه نمی تونی قافبه رو نگه داری، مجبور نیستی از کلمات بی معنی و ترکیب های مزحک استفاده کنی. حتماً که شعر نباید کلاسیک باشه. از هه اینها مهم تر، حتی با تمام سعیی که داشتی، نتونستی قافیه ها رو نگه داری، چون اصن معنای قافبه رو درست ندید. برای مثال هرچیزی که آخرش ین داشته باشه که قافیه نمیشه. (جز بیت آخر که خوب بود). بدتر از همه برای رعایت کردن این قافیه ها (مثلا قافیه) وزن شعرت رو هم در بسیاری از ابیات در هم شکستی.
در یک کلام، قبل از انتشار هر نوشته ای، اونو به ه چند نفر بده بخونه و بسیار مطالعه کن
جناب نادری فر هنوز هم در تشخیص ارتباط پرسش ها ناتوانند و پاسخی برای آن نمی یابند. حضور اسامی مستعار از ایران در لیست پشتیبانان مجمع عمومی پاریس مشکل و مسئله نیست. مشکل رای دادن 80 یا 90 نفر به یک اسم مستعار و ناشناخته هست که گویا از آنها خواسته شده است که به این شجاعان رای دهند و شیفتگان شورای ملی هم رای داده اند. جناب نادری فر آیا رای دادن بنا به توصیه این و یا آن را شما می پذیرید؟ مگر قرار نیست رای هر شهروند برمبنای خرد و اندیشه باشد. اگر با توصیه می توان رای داد پس با ساندیس و یا یک دست چلوکباب هم رای دادن درست هست. امیدوارم این رای دهندگان در مجمع عمومی پاریس بنا به توصیه و یا خواهش و تمنای دیگران رای ندهند که فاجعه بار خواهد بود. جالب هست که جناب نادری فر به نام من حساسیت نشان می دهند و آنرا مستعار می دانند ولی مستعاران شورای ملی را که فقط حقوقدانان قسم خورده فرانسوی آنها را
گیرم که شعر گفتی به این ...
با سیل انتقادات چه میکنی ؟
:)))))))
بدون شک همانندانتصابات قبلی عده ای ازمزدوران ومواجب گیران خودرادرساعت معینی دریکی ازصندوقها(حسینیه ارشاد)جمع اوری میکنندوخبرنگاران رابرای عکسبرادی گسیل مینمایندوبعداهم روزنامه هاافکارعمومی رابمباران میکنندومیگویندهفتادتاهشتاددرصذمردم دراین انتصابات شرکت کردندوباامام عصربیعت مجددکردند......باورکنیذاین شگردتاکنون کارکرده ودلیلی برای استفاده مجددندارد
قافیه چو تنگ آید
شاعر به جفنگ آید
واقعا حیفه که شما تخلص ندارین... پیشنهاد می کنم تخلص "طوفان" رو برای خودتون انتخاب کنین، چون با این شعرتون طوفانی به پا کردین... منتظر شعر بعدیتون هستم
دوست عزيز نخبه تعريف دارد، شعر تعريف دارد. قرار نيست هر فردي كاري كرد كه متفاوت از ديگران بود اسم نخبه رويش بگذاريم و يا شاعر بدانيمش. مفاهيم در هر زباني جايگاهي دارد. مثلا ما در ادبياتمان مي گوييم شب پاورچين پاورچين آمد، در اروپا مي گويند شب به يكباره بر شهرافتاد. هيچكس مخالف اين نيست كه در ادبيات ما هم بگويند شب به يكباره بر شهر فرو افتاد اما بايد راه و روش اين كار را بلد بود. بايد مخاطب را با خود همراه كرد. ايشان به زبان فارسي شعر گفته اند نه به زبان اروپايي. وقتي زبان معيار فارسي است، قرار نيست فرد زبان دوم بداند تا بتواند يك شعر را درك كند. بنابراين شاعر فارسي زبان بايد به فارسي شعر بگويد. با دستمالي كردن عباراتي مثل استعدادهاي شگرف براي اين شعر، اعتبار اين واژه ها را از بين نبريم
من الان فقط میخام سرمو بکوبم به دیوار...این خانوم واقعا با خوش چی فکر کرده؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مقاله ای بسیار روشنگرانه و بی تعارف! شاید به مزاج بعضی ها خوش نیاید! حمایت از خاتمی مساوی با پشتیبانی از خمینی است ،چرا ؟
1 ـ خاتمی خود را مرید و راهبرد خمینی و خط او می داند.
2ـ خاتمی به حفظ نظام و قانون اساسی و ولی فقیه اعتقاد نظری و عملی دارد.
3 ـ خاتمی به هیچ یک از جنایت های دوره وزارت دوره خویش که مقارن با کشتار دهه شصت و 67 اتفاق افتاده است ،انتقاد نکرده است و از آن روزها به گرمی دفاع می نماید.
4ـ کسانی که از خاتمی دفاع می کنند ، آگاهانه از دوران پشتیبانی خود در دهه های گذشته نیز دفاع عملی ونظری می نمایند واز آن دوره خونین هیچ درس و عبرتی نگرفته اند و اظهار پشیمانی آنها کاملا مصنوعی وبدون پشتوانه است.
5 ـ کسانی که هنوز همه تخم مرغ هایشان را در سبد خاتمی جمع کرده اند دانسته ویا نادانسته به دوره حمایت از خط ضد امپریالیستی خمینی بازگشته اند مانند گذشته به خیانت آلوده خواهند شد.
سایت ایران گلوبال، چرا کامنت من در پاسخ به کامنت آقای الیار را حذف کردید؟
بعنوان کسی که شعر را کم بیش میشناسد انتشار این متون درب و داغان را از سوی خانم هدایتی توهین به خود و شعور خود میدانم. انتقاد شدیدی هم به سایت ایران گلوبال دارم که بدون آنکه توجهی به حداقل سطح سواد و سلایق خوانندگان خود داشته باشند متون این خانم را به ما تحویل میدهند. به این خانم صمیمانه توصیه میکنم بروند و مطالعاتی پیگیر پیرامون شعر کنند. توصیه ی دیگرم اینست که دفعه ی بعد متن شان را نخست به یک فرد شعرشناس بیغرض نشان دهند و چنانچه این فرد توصیه کردند به انتشار آن اقدام نمایند. این نهایت خیر و صلاحتان است. اعتماد به نفس خوب است اما نه تا این حد متوهمانه و مبالغه آمیز!
کاربر گرامی،.... که خبر ازبرگزاری کنفرانسی..... از طرف احزاب و شخصیّتهای استقلال طلب آذربایجان جنوبی..... را در پانویس این مقاله به اطلاع عمومی رسانده اید، من اطلاعی از چنین کنفرانسی را نداشتم. ● شما لطف کنید در صورت امکان یک گزارشی از این کنفرانس با اسامی افرادِ سرشناس شرکت کننده در آنرا از هر منبع و سایتی که باشد در اختیار ما بگذارید، بدون شک اگر آنرا برای مسئولین سایت ایران گلوبال بفرستید در سایت خواهند گذاشت. با سپاس از شما
شتر از آسمان افتاد و در رفت ....شلنگ از آسمان افتاد و پبچید !!
اگه قراره چاپ بشه بقیه اش هم بگم؟!
دقیقا همین طوره
عکس میمونم ممکنه 2000 تا لایک بخوره
برای قشنگیش که لایک نزدن
مسخره کردنش بیچاره رو
یعنی انقد خندیدم دلم ضعف رفت .. لینکشم میدم به دوستان بخونن بخندن .. جدا ایرانیای دور از وطن دو دسته ان : یه دسته مخ بودن و رفتن .. یه دسته هم مثه ایشون ..
یکی بیاد منو جمع کنه!!!!!!!!! مردم از خنده :D
کاملا موافقم ... منم مدتهاست که فکر می کنم راه حل برای ما مردم ایران حمله اتمیه
آبروی شعرای رو میبرین که با این اراجیف
تو بوسیدی مرا حتی به من هم سکس دادین.مقصود شاعر از اين قسمت اينه كه باورش نميشده اون يه عده تحويلش بگيرن . بوسش كردن بهش سكسم دادن . فك كنم سكس اينجا استعاره از يه نوشيدني خارجكي باشه يا شايد جاي خوابي چيزي به هر حال در درك خواننده نمي گنجه . من فقط ناراحت اينم چرا در بخش فرهنگ و هنر ! چرا واقعا يه category ديگه مي شد اينو جا داد. به هر حال متني است مفرح ذات در اين وانفسا بسي خنديديم.
جالبترین جوک سال بود!! تو فیس بوک ترکونده!!
تن حافظ تو قبر داره بندری می زنه!! :)))))))))))