رفتن به محتوای اصلی

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب زمانی، بحث با این گروه ها بی فایده است. اینها به چیزی بجز جدایی از ایران فکرنمیکنند. من سالها قبل مواضع حزب مشروطه را برای شان در همین سایت مطرح کردم. اهمیتی هم به آنها نباید داد. آنها خود را نماینده خودخوانده مردم آذربایجان و بلوچستان و غیره مینامند در حالی که در آن خطه ها کسی اصلا اینها را نمیشناسد و از وجود شان خبری ندارد. چند نفری هستند در دنیای مجازی که خیلی زیادی زیر بال خودشان می دمند درحالیکه بادکنک های کوچکی بیش نیستند و حیف وقت که صرف نوشتن مقاله و برقراری کنسوس با اینها بشود. حزب کردستان ایران که هوادارانی در میان مردم شان دارند نیز مواضعی ندارند که اینها دارند.

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب شمال بلوچ. قضیه فقط در رضاخان و پسرش خلاصه نمیشود. دولت مرکزی در ایران حتا اگر بدست ستارخان و باقرخان برقرار شود این سیاست را پیاده میکند که حاضر نیست نگاه فعلی را تغییر دهد. یعنی آموزش به زبان مادری غیر از فارسی، حق تعیین سرنوشت و این مطالبات را پاسخ نخواهد داد. اگر فکر میکنید که این ها حق شماست باید بگویم که حق گرفتنی است نه دادنی. نگاهی به جوان و نوجوان عزیزتان بکنید. او را نصیحت بکنید که برود به گروههای مسلح بپیوندد و جانش را بر سر این مطالبات بگذارد. اگر چنین کردید واقعا معلوم است که این مطالبات برای شما حیاتی است. و اگر نکردید و هنر جنگ تان تنها در این ایران گلوبال با نام ناشناس است و با نام حقیقی تان به ایران میروید و در تهران خانه دارید و در فکر خواستگاری برای پسرتان در ایران هستید باید گفت .. یعنی به همه شماهایی که اینجوری هستید باید گفت برو کنار بابا بذار باد بیاد.

نوشته شده توسط: ناشناس

دوستان محسن کردی حرف راست میزند و به جای دروغ گویی و دم زدن از حقوق بشر و دمکراسی حرف دل سلطنت طلبان -پان ایرانیست ها و سبز ها و تفکرات یک انسان فارس زبان و نگرش وی را به نمایش میگذارد لذا حرف قلبش را بی هیچ سیاست بازی و فریب میگوید . وی میگوید که اصلا به رفراندوم و همه پرسی اعتقاد ندارد .فارس های آریایی ابدا حرف حق یا حق تعیین سرنوشت سرشان نمیشود و تنها سلاح و زور زبانشان است و دقیقا بلوچها و کردها سالهاست به این مطلب پی برده و سلاح برداشته اند و کاملا بر حق بوده اند.کردها گول دمکراسی و شعار حقوق بشر و آزادی را که روشنفکران فارس مرکز نشین را که دائما سر میدهند را باور ندارد. لذا همه به جای نقد وی به اصل و حقیقت مسئله توجه نمائید . لذا همه 35 میلیون ترک-7 میلیون کرد-3 میلیون بلوچ-1 میلیون عرب و ترکمن بایستی سلاح بدست گیرند و مثل لیبی و سوریه ولبنان با زور به حقوق انسانی اولیه خود برسند.

نوشته شده توسط: ناشناس

وقتی گروهی تمام و بخش بزرگی مردم به چیزی دوست میانگارند ÷ان میگویند مانند پان ترکی/پان فارسی/پان کردی/پان عرب و غیره. اینها فحش نیست بلکه واقعیت است. کسی که اعمال حکومتهای دیکتاتور و ظالمی همچون قاجار و پهلوی و جمهوری اسلامی را به مردم ترک زبان یا فارس زبان نسبت میدهد نیز فاقد شعور کافی و به قول معروف بی شعورست.
این با فحاشی کردن مانند نسبت رفتار جنسی به افراد و بستگان افراد فرق میکند (ناموسی)! کسی که دروغ میگوید دروغگوست.

نوشته شده توسط: ناشناس

ميگویند، تا وقتیکه رییس گروه کوچک خودی هستی، پای هر قول و حرفت در میان گروه یا سازمانت می ایستی. زیرا در اشتیاقات،زبان،فرهنگ، باور، سرمایه، زمین و خیلی چیزها شریک هستید. در چنین موقعیتی اول اانگیزه و لزومی برای بد قولی و فریب در شخص ایجاد نمیشود. ثانیا اگر خطا کردی گروه سریعا منصبت را گرفته و به بهتری از خودیها میسپارد.
رضا خان و پسرش قسم و قول دموکراسی را یاد میکردند اما فقط برای خودیها. خمینی و دار و دسته آخوندی هم مثل رضاخان. در هر دو حکومت، ملل غیر خودی هیچ ارزشی نداشتند و با کشتار سر بر تنشان نمیخواستند. زیرا فقط زمینها، منابع و معادن شان را میخواستند. غیر خودیها درمیان خود دارای حکومت و قول و قرارهای خودی داشتند و هنوز از احزاب و آرزوهای خود برخوردارند. زمان و دموکراسی به موازات یکدیگر پیشرفت کرده و به قرن بیست و یک رسیده است. به دموکراسی و حق تعیین سرنوشت ملل دیگر احترام بگذارید

نوشته شده توسط: ناشناس

دوست گرامی در مقاله مزبور نیامده که پدر ایشان بهایی نیست شما اگر مطلب را دقیق تر می خواندید متوجه می شدید که نوشته شده مطلب مستندی بدست نیامده همانطور که حرف شما هم سند نیست منهم می توانم داستانی بسازم و بنویسم و بگویم این سند نیست با این حال جهت اطلاع خوانندگان گرامی باید عرض شود ایمان شجاعی تک فرزند است ( در ضمن در مقاله مزبور نیامده که این فرد با عرفان شجاعی نسبت خانوادگی دارد لطفا زود قضاوت نکنید )

نوشته شده توسط: ناشناس

"فراطیون کمونیست ، سلطنت ،..."
همین جمله اول نشانگر اینست که
۱. ایرانی ها هنوز به بلوغ فکری نرسیدن که مستحق دمکراسی باشن
۲. یا اینکه این سایت از جانب عوامل حکومتی گردانده میشه
۳. بهترین حالت اینه که فکر کنیم نویسنده ........... و این گونه طرز فکر در جامه ایران گستردگی نداره
در حالت ۳ باید به آقای نویسنده گوشزد کرد، که دشمن ایران حکومت جمهوری اسلامیست و سلطنت طلب و کومونست و .... در مقابل اون قرار دارند.
حساب مجاهدین جداست به دلیل این که این گروه تا کنون جهت گیری و سیاست خودش رو در آینده ایران مشخص نکرده.

نوشته شده توسط: ناشناس

به زخمی شدگان زلزله اهر را در بیمارستان ها دستور می داده اند فارسی صحبت کنید , اینجا مملکت فارسی است. حا لا یک فرد ی از دهات آزربایجان چگونه پزشکان یا پرستار را از درد خود حالی بکند؟ تفسیر نمیخواهد.

نوشته شده توسط: ناشناس

ممنون از این مطلب . تذکر به جایی بود.

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب آذربایجانی ایرانی، سوالات جالب هستند اما فکر نمیکنم که نه شما در آخر قانع شوید و نه من یا ائلیار. ماها مغز مان را با باورهای مان بسته ایم. اما خب.. بحث اش را میکنیم.
جزنی، احمد زاده و دیگران اگر جویای نام بودند میتوانستند در آن دستگاه به مقام برسند. پاسخ این است که بستگی به این دارد که شما ارزش را در چه ببینید. در میان احمدزاده ها بچه تیمسارها هم بودند که به طبقه شان پشت کرده بودند. در داستان سو و شون سیمیمن دانشور دقیقا به یکی از این موارد اشاره میشود. جمع جوجه کمونیستهای سیزده چهارده ساله که فرزند قهرمان داستان از اینکه پدرش خانزاده بود نزد گروه سرافکنده بود. اما باید از این چارچوب بطور کلی باید بیرون بیاییم تا تمامی تصویر را ببینیم. نگاه روشنفکران چپ به سیاست نگاهی مذهب مآبانه بود. نسبت به

عقیده شان تعصب مذهبی داشتند. همانگونه که قبلاها به زیارت امامرضا میرفتند که شفا بگیرند حالا جایش را چیز دیگری بنام مارکسیسم پر کرده. به او میگویند آقا این بهشت کمونیزم شما، این شوروی زندان ملت هاست میگوید که این تبلیغ امپریالیستهاست. خب طرف را اصلا به شوروی راه هم نمیدهند. او می بیند که هیچ فیلم خبری از شوروی بیرون نمی آید. اصلا از هیچ کشور کمونیستی فیلمی بیرون نمی آید. خب او همانگونه به این امامزاده نگاه میکند که سابقا به ضریح امامرضا نگاه میکرد. برای برادر فلج اش از امامرضا تقاضای شفا میکرد اما عدم شفای برادرش هیچ تزلزلی در عقیده او نسبت به امامرضا پدید نمی آورد. اینجا هم در نهایت میگفت کمونیسم را خوب پیاده نکردند. همین حرفی که این خانم دهقانی میزند و سخنی که سایر شکست خوردگان مارکسیسم بر زبان میرانند. احمدزاده ها چشم و گوش بسته بودند. آنها میخواستند در راه رفاه مردم شان قدم بردارند تا پای جان و کسی منکرش نیست که نیت شان پاک بود. اما راه جهنم از نیت نیک بسیار صاف شده است. آنها در صورت به قدرت رسیدن اردوگاه های کار و دادگاه هایشان هم تا دم جان برقرار میشد. این در ایدئولوژی شان نهفته بود و هرگز سیاستهای کشاورزی لنین در سالهای آغازین کار شوروی را که به مرگ میلیونها زارع روسی از گرسنگی انجامید تقبیح نکردند. اصلا عیبی در سیستم نمیدیدند و این خطر بزرگی بود. در چشم آنها جامعه آنروز ما مثل مثلا سوئد در رفاه نبود بخاطر سیستم سرمایه داری. خب این بیسوادی بود دیگر! این واقعیت بزرگ که اولا در همان زمان یعنی 40 یا 50 سال پیش کشورهای غربی بجز آمریکا وضع شان همچه تعریفی نداشت. مردم بطور متوسط یک آپارتمان اجاره ای داشتند (اغلب شان هنوز هم دارند) و همه شان صاحب ماشین نبودند و طعیلات شان را در خارج کشور نمی گذراندند. امروز هم چنین نیست که هر اروپایی توانش را داشته باشد که به مرخصی خارج کشور برود. مطابق نرم های سازمان ملل هر فرد در جهان بایستی از مسکن (نگفته ویلا یا آپارتمان خصوصی، حتا اجاره ای هم اوکی هست) غذا (نگفته حتما چلوکباب) ، بهداشت، کار و آموزش باید برخوردار باشد. و اگر کشوری این مهم را انجام داد کار بزرگی کرده است. حکومت سابق وارث یک کشور واپسمانده، بی سواد و عقبمانده بود. مطمئن باشید که نه حکومت کمونیستی و نه جمهوری غربی هیچکدام نمیتوانستند چیزی بیش از آنچه که پهلوی ها کردند برای این مردم بکنند. مردم ایران در دهات از وضع شان راضی بودند. پزشک به اندازه کافی نبود مقصرش شاه نبود کشور عقبماندده بود دخترشاه پریان هم نبود که یک چشم بهم بزند همه صاحب همه چیز بشوند. وقت میگیرد با نفت بشکه ای 40 سنت. خب اگر کسی لج کند که نخواهد اینها را ببیند و نخواهد ببیند که مردم پیشرفت میکنند طبیعی است که بگویند گنداب بود.
قصد مردم از انقلاب آزادی بیان بود. کسی از وضع اش ناراضی نبود. شرکت کنندگان در آغاز حرکت ها در سال 1356 ده شب شعر گوته، در نیروهای سیاسی و اعتراضات یکی را نشان بدهید که وضع مالی اش بد بوده باشد. کارگر پایین شهری بوده باشد، فقیر باشد. مردم سطح بالا انقلاب را شروع کردند و به آخوندها و پایین شهری ها باختند.
و سوال آخرتان. من فرزند پنجم خانواده 9 نفری در محله مجیدیه تهران و پدر من کارمند دولت بود و بعد از ظهرها هم روی تاکسی کار میکرد تا خرج خانه در بیاید. خانه سه اتاقه که قسط انرا می پرداخت. نه مبلمانی در کار بود و تلویزیون بلر مان را فکر میکنم سال 1345 بود که خریدیم. اما از ته دل میخندیدیم و در و همسایه از وضع شان راضی بودند. مادرها دم در سبزی پاک میکردند و بچه ها توی کوچه فوتبال. سیزده بدرها قصر فیروزه و رودهن و این اواخر که راه شمال باز شده بود با ماشین داداشم شمال. به چشم خودم دیدم همشهری هایی که با بیل به تهران آمدند و خانه بالای شهر داشتند. بله.. بقیه بی عرضه بودند. رفقای من با رانندگی تاکسی و اتوبوس وانت میخریدند و با همان وانت خرج زن و بچه را در می آوردند و میرفتند برای وام گرفتن و خرید خانه و آپارتمان. البته بودند زنانی شوهر مرده یا کسی فلج بود. خب در کشوری که رو به توسعه بود نباید انتظار داشت که بتوانند به همه برسند حتا اگر بجای شاه رئیس جمهور نشسته بود. مردم دست همدیگر را میگرفتند. قابل افتخار نیست اما همان بیوه زن با کلفتنی و رخت شویی (نه مثل امروز با تن فروشی) خرج دانشگاه بچه هایش را هم میداد. آخه چه مرضی بود که انقلاب کردیم؟
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب ایمان.. من حوصله کرکری و رجز خواندن ندارم. تخته نرد که نیست برادر. حرف سیاسی بزن. مسائل استراتژیک، نیروها و توان ها را به میان بیار اگر هم بلد نیستی قاطی دعوا نشو

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب هموطن، آنچه که من آورده ام موضعی است که بطور کلی در ایران شایع است. دولت مرکزی چنین موضعی خواهد داشت. آنچه شما مطرح میکنید مثلا 6 زبان رسمی یا شناختن حق تعیین سرنوشت با شناختن جدایی تفاوتی ندارد. در اندک مدت سردمداران چنین افکاری در ایران فردا گرفتار و سرکوب خواهند شد و یا دوباره تبعید و فراری. اختیار این هم دست من و شما نیست. رسم اش چنین است. در جهان چنین بوده. هر دولت مرکزی گوشه گوشه خاکش را با چنگ و دندان نگه میدارد. ششش زبان رسمی در یک کشور مثل ایران اعلان جنگ هست. مطمئن باشید که کسی ناز شماها را هم نخواهد خرید. بجز سرکوب چیزی دیگر منتظرتان نیست. اگر تصویر میکنید که مردم آذربایجان و یا ترکمن حا حاضرند برای این حرفها جوانهای شان را به کشتن بدهند اشتباه میکنید. شماها ( و بنده) یک مشت پیر و پاتال هستید که حاضر نیستید فرزندان خودتان در این فعالیت های سیاسی

شرکت داشته باشند نه که چشم زخمی به آنها بیاید. فردا هم در صورت سقوط رژیم وضع همین میشود. یک هارت و پورتی میکنید. مثل همه ما که بر علیه رژیم یک هارت و پورتی میکنیم و هیچ غلطی هم نمیکنیم.
نوشته شده توسط: ناشناس

چشم همه روشن! حضرت خامنه ای دامش افاضاتو هم که فارس تبار از آب در آمد! به به !

نوشته شده توسط: ناشناس

فکر میکنم یه قسمتی اشتباه چاپی داشته باشه"یا بعضی احکام این مذهب مانند نوشیدن مشروبات الکلی ، استعمال مواد مخدر یا ازدواج با بیش از یک زن را نقض کنند " چون باید عدم نوشیدن مشروبات...نوشته شده باشه

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای کردی
1-اگر پدران شما برای آذربایجان خون دادخ اند، جزو بخشی از ارتش پدران ما بوده اند.
2- پدران ما هم اگر بیشتر نباشد حداقل به اندازه پدران شما برای همه سرزمینهایی که امروزه ایران نامیده می شود خون داده اند.
3- امروزه آن پدرانی که با مساوات و برادری این کشور را نگهداشته بوده اند مرده اند و متاسفانه بسیاری از میراثداران آنها افرادی مثل شماها هستند که شب و روز شعار می کشم سر میدهند.
4- وارثان، فقط در صورت تفاهم با هم می توانند به یکپارچگی میراث باقی مانده از پدران امیدوار باشند وگرنه هر یک از وراث حق دارد سهم خود را مطالبه کرده و حسابش را جدا بکند
5- حداقل شرایط برای یکپارچه ماندن این سرزمین عبارت است از:
الف- عدم انتخاب زبان رسمی برای کشور و یا انتخاب خداقل 6 زبان رسمی با شرایط مساوی
ب- به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت هر بخش از کشور با مراجعه با آرای مردم آن بخش

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب محسن کردی
آذربایجان راه خود را انتخاب کرده است و این راه را به کردها عربها بلوچها ترکمنها و ... نشان داده است هر وقت توانستی تهران را نگه داری آنوقت به طرف آذربایجان هم راه بیفت تا ..............
.........................

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای محسن کردی لطفا می توانید به سوالات من پاسخ دهید و مرا روشن سازید؟ البته قصد من ورود در بحث شما و آقای ائلیار نیست و تنها می خواهم این مسائل روشن شوند. اگر توان آن را داشتم حتما نظرم را هم خواهم نوشت. سوال اول: نوشته اید: "مشتی بچه های چشم و گوش بسته و جویای اجترام در جامعه پدر سالار. جامعه را به چشم شماها گنداب نمایانده بودند و شماها باور کرده بودید." منظور شما از آن بچه های جویای احترام چه کسانی است؟ اگر منظورتان کسانی مانند بیژن جزنی و مسعود احمدزاده و حمید اشرف و صفایی فراهانی و... است، که هر کدام از آ«ها راحشان در رژیم شاه باز بود و می توانستند به مقام و منصب و احترام برسند و نیازی به سلاح و سیانور نداشتند و مرگ را به پیشواز نمی رفتند. . ولی اگر منظورتان کسان دیگریست، لطفا برای من مشخص کنید تا حرفهای شما را بهتر بفهمم. ///// سوال دوم: نوشته اید: "هرکس عرضه داشت،

"هرکس عرضه داشت، میتوانست با یک بیل به دست از ده اش به شهر برود و ظرف ده سال صاحب خانه و زندگی باشد." آیا این به مفهوم بی عرضه بودن اکثریت مردم ایران در زمان شاه نیست؟ //// سوال سوم: نوشته اید: "کارگر و کارمند همه از وضع شان راضی بودند." و "ما 32 میلیون آن زمان. دهاتی و شهری و حتا محله های پایین. زندگی گرمی داشتیم و با هرچه داشتیم شاد بودیم." "شاه برای بقیه مردم ایران کار و شغل و امید زندگی به ارمغان آورد." خوشحال می شوم اگر روشن کنید که آن میلیونها انسانی که شاه را از ایران بیرون کردند چه کسانی بودند؟ از خارج آمده بودند؟ جاسوسان خارجی بودند؟ از آسمان نازل شده بودند؟ و اگر این همه راضی بودند، برای چه این نمک ناشناسی را مرتکب شدند؟ //// سوال چهارم: نوشته اید: "ایکاش هرگز رها نمیشدید. آزادی شماها مرگ ما ایرانیان خوشبخت بود." این زندانیان چگونه آزاد شدند و مرگ شما ایرانیان خوشبخت را رقم زدند؟ تا آنجایی که من می دانم همان کارگران و کارمندان و زحمتکشان "راضی و خوشبخت" بودند که آن زندانیان را آزاد کردند. غیر از این است؟ //// سوال چهارم و آخر: "آیا شما واقعا جزو کارگران و کارمندان و زحمتکشان خوشبخت بودید و یا به هزار فامیل و سرمایه داران و درباریان و دولتیان رده بالا تعل داشتید که تایید می کنم که واقعا از وضعیت راضی بودند؟ در پایان امیدوارم که سوالات مرا به عنوان دفاع از نظریات اشرف دهقانی و یا کسی دیگر درک نفرمایید!
نوشته شده توسط: ناشناس

این آقای حرف مفت زن باید زمانی که در تریبون نماز جمعه هر آنچه لایق خود و دارو دسته اش بود را به جنبش سز نسبت میداد به فکر امروز میبود، آقای خاتمی نه سخنان شما و نه تهفه مقام معظمتان برای ما مردم ایران به پشیزی نمی ارزد، لطفا نه خود را بیش از این بی ارزش نمایید و نه وقت ما را تلف کنید

نوشته شده توسط: ناشناس

با سلام،
در مورد مقاله ای که در سایت در ارتباط با برنامۀ ماه عسل گذاشته اید. خواهشمندم ابتدا اطلاعاتتان را کامل کنید و بعد اقدام به انتشار نمایید. بنده از بهائیان ساکن شیراز هستم که همسرم کرمانی است. خانوادۀ این آقای ایمان شجاعی را کاملا می شناسد و بارها در جلساتی که آقای ایمان شجاعی حضور داشته اند شرکت کرده اند. ایشان قبل ازدواج بهایی بوده اند و در تشکیلات بهایی شرکت می کرده اند. بعد از تعطیلی تشکیلات ایشان به دختری مسلمان علاقه مند شده و بدون عقد بهایی با ایشان ازدواج می کنند. لازم به ذکر است که خواهر بزرگترشان هم همینگونه ازدواج می کنند. خانوادۀ همسر من با خانوادۀ این آقا در ارتباط هستند و خانوادۀ ایشان در ضیافت شرکت می کنند حتی در جلسۀ شهادت حضرت اعلی که در منزل پدر آقای ایمان شجاعی برگزار شده ایشان و همسرشان و پسر کوچکشان هم حضور داشته اند و حتی پسرشان مناجاتی را از حفظ خوانده اند.

در ادامه باید بگویم که دقیقا شب بعد از این برنامه ضیافت منزل پدر آقای شچاعی برگزار شده و پدر ایشان از شدت ناراحتی به بیمارستان منتقل شده بودند. و همچنین بقیۀ خواهران ایشان در زمرۀ بهائیان و حتی معلم درس اخلاق هستند. در ضمن این فرد هیچ ارتباط فامیلی با آقای عرفان شجاعی ندارند و فقط هر دو نفراصالتا اهل باغین در استان کرمان هستند.در ضمن آقای ایمان شچاعی در کرمان به شغل مکانیکی مشغولند. و در دوران کودکی به دلیل مشکلاتی که برای پدرشان پیش می آید در فقر شدیدی زندگی می کرده اند و جامعۀ بهایی از ایشان حمایت می کرده. البته از دیدگاه من همین مشکلات کودکی باعث این اتفاق شده و ایشان را علاوه بر لطمات روحی نسبت به پول دریافتی بابت اینکار تشنه نموده.

لازم به ذکر است که وقتی مطلبی در سایت شما نوشته می شود که حتی قسمتی از آن اشتباه است، خواننده ای که به اشتباه پی می برد اعتماد خود را نصبت به صحت سایر قسمت ها از دست می دهد و با خود می اندیشد "شاید بقیه قسمت ها هم نا درست باشد، از کجل معلوم؟ من که از صحت یا عدم صحت موارد دیگر خبر ندارم." به همین دلیل است که توصیه می نمایم نسبت به صحت مطابی که در سایتتان می گذارید بیشتر نکته بین باشد.

با تشکر
نوشته شده توسط: ناشناس

این داستان ها را فراموش کنید. تصمیم را کسی یا گروهی میگیرد که حقوقش زیر پا گذاشته شده است , نه گروهی که زیر پا گذارنده است. در ایران حقوق ملتهای غیر فارس به وسیله حکومتی پایمال میشود که از الیته اتنیگ فارس اداره میشود و برای منافع اتنیک فارس کار میکند. شما فارسها با چنگ ودندان از حکومت اتنیک فارسی زیر نام تمامیت ارضی ایران دفاع میکنید.

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب همدانلی.. یک کلام به شما و امثال شماها بگویم خیال تان تخت شود. ما مثل مردم چک و اسلواکی متمدن نیستیم که با بفرمایید و مخصلم یخ ها را وا بکنیم. ما همینجا در محیط مجازی داریم شکم یکدیگر رامیدریم. پس تعارف به کنار من همیشه واقعیت را گفته ام. آذربایجان ارث پدری من بچه تهران است که اجدام کرد و خرسانی و حتا ترکمن بوده اند. اجداد من برای آنکه همه آذربایجان را روسها نبعلند در مرزهای این کشور جنگیده و کشته شده اند. در همه مرزهای ایران اجداد ما ایرانیان تحت رهبری پادشاهان ترک جنگیده اند. همه ملک ایران ملک همه ما ایرانیان است و هرکس از جمله شما پان ترکها بخواهید حرف تعیین سرنوشت بزنید باید از راه خونینی بگذرید. این گوی و این میدان. بفرمایید راه کوسوو را بروید و استقلال بگیرید. هزینه اش را بدهید. کسی مشکلی ندارد. مردم آذربایجان همان بلایی که به سر پیشوری آوردند سر شما هم خواهند آورد.

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب ائلیار، من میگم مشکل اصلا در این بود که شما بجای آنکه به در و دیوار خانه تان، به شکم تان که سیر بود، به روند توسعه شهر و دیار تان نگاه کنید به آثار این آدمها نگاه کردید که یکی از یکی مریض تر بودند. در آن جامعه عشق قهرمانی همه را از جمله همین نویسندگان را کشته بود. عقده این که بشوند بت دیگران. و چه دیواری کوتاه تر از شاه؟ هرچه او میکند ببری زیر سوال و بجای آنکه کمکش کنی و با همه بدی و خوبی هایش بهرحال داشت کار میکرد تو هم کمک کنی سنگی روی سنگ بگذاری بروی همه اش به تحریف کارهای توسعه بپردازی و مغز خام جوانهای دهاتی و ساده لوح ما را بزنی که چی؟ بگن شاملو یا دولت آبادی خیلی کارشون درسته. فقط مخالف شاه باش، هرچه تندرو تر عزیز تر میشدی حتا اگر یک دیوانه روانی مثل کریمپور شیرازی باشی و برای فراراز زندان روی

خودت نفت بریزی آتش بزنی و در بیمارستان به همه بگویی که اشرف پهلوی با چند تیسمار دیگه آمدند به پادگان مرا از زندان بیرون کشیدند و روی من نفت ریختند و دور من رقصیدند. و این قصه دهان به دهان روشنفکر ابله بگردد بدون آنکه حتا ته ذهنش خطور کند شاید این یارو دیوانه باشد که بود! آخه اشرف با اون دک و پزش بیاید خود را خراب یک روزنامه نگار دست دهم کند که هیچ روزنامه نگاری که سرش به تنش بیارزد اصلا او را داخل آدم حساب نمیکرد. و این آدم تشنه محبوب شدن و وجیه الملله شدن تند ترین حملات را بر علیه شاه بکند. خب یک وقتی شما دکتر تندروی های دکتر فاطمی را دارید و یک وقت هم مالیخولیا نویسی این آدم دیوانه را. روشنفکر ما عمدا حرفهای این آدم را باور کرد.
حکایت شماها و آثار گمراه کننده این نویسندگان و صاحبنظران حکایت زیر است که می آورم. بازهم یادآوری میکنم که همه تان خام، بی تجربه، بی مطالعه و ساده لوح بودید. خیال میکردید که چیزی بارتان است که نبود. دفاع کردن از آرمان های آن جوان بی تجربه تحت هر عنوانی حتا «فنومن زمان و مکان» (بگذریم که فنومن معنی اش با این عبارت جور در نمی آید) نشان از تعصب مذهب کونه به آن آرمانها دارد. میداند که امامزاده معجزه ندارد و شفا نمیدهد اما بازهم دخیل می بندد. عجیب است.. واقعا حیرت میکنم که شما وضع خوب مردم را که به چشم دیدید به چشم خود اعتماد ندارید و فقط برای گریز از واقعیت به آثار دولت آبادی مراجعه میکنید. این که یارو بیل را به دوش میگرفت از ده به شهر می آمد و پس از چند سال خانه و زندگی مناسب داشت را همه ما به چشم دیده ایم. در کل آن مملکت چند هزار مردم بودند از میان میلیونها آدم خوشبخت که زندگی شان به دلایلی خوب نمیگذشت و خانه هایشان محقر تر بود اما بازهم شکم شان سیر بود. این که در فیلم مثلا سوته دلان زندگی یکی از اینها را به تصویر میکشد معنی اش این نیست که آن جامعه گندابی بود متشکل از این گونه افراد. شما هرچه بیشتر روی موضع تان در مورد «گنداب» تاکید کنید من بیشتر معتقد میشوم که یک آدم متعصب هستید و هنوز درسی از زندگی نگرفته اید. فکر شما قابل تغییر نیست. یک تابلوی سکولاریزم بدست دارید اما درون تان همان تعصب مذهبی اجدادتان نهفته است منتها مذهب تان عوض شده که بخشی از کربلایش به شاه شمر مربوط میشود و خلاصی از آن ممکن نیست. اما خودمونیم... اگر به سال 1356 بر میگشتی حاضر بودی یکی از کتابهای آن نویسندگان را دوباره مرور کنی؟ اصلا تحویل شان میگرفتی؟ اصلا در تظاهرات خیابانی شرکت میکردی؟ میرفتی مستشار آمریکایی را ترور کنی و زیر دکل برق بمب بگذاری و از این کارهای بچه های 24 ساله بی تجربه؟ فنومن زمان و مکان یعنی چی؟ تروریسم تروریسم است و زمان و مکان نمی شناسد. یک کلمه باید محکوم کنی. آن نویسندگان محکوم نکردند همه شان محکوم اند. گنداب در وجود شان بود و به جامعه سرایت دادند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اینکه جامعه دوران شاه گنداب بود یا بهشت، بازتابش را در ادبیات معاصر ایران میتوان دید. نگاه کنید به آثار هدایت-نیما-فروغ-شاملو-براهنی-ساعدی-بهرنگی-درویشیان-دولت آبادی-و...دیگر اینکه نفی این گنداب توسط مردم در 57 برایتان آموزنده است. که توسط اکثریت همین مردم نگوبخت صورت گرفت. بله اقشار بالای جامعه وضعشان خوب بود و این هم در ادبیات منعکس شده است. مردم چیزی بالاتر از آنچه بود میخواستند. و عدم توجه به این مسئله سیستیم را درهم شکست. این اصل مختص به ایران نبود و نیست . بل یک اصل جامعه شناختی ست.

نوشته شده توسط: ناشناس

Agar az ghabl barnameh rizi shodeh bood, in hafteh metoonest hafteye khak maliyeh akhoondha bashe,, vali afsoos ke ma hichvaght yad nemigirim , hamash dar fekreh takhribeh yekdigar hastim va faramoosh mekonim in regime akhoondy ast ke iran ra be ..... keshideh ast,

نوشته شده توسط: ناشناس

جهت اطلاع عرض میشود همسر دوم مادر سارا و عرفان کرمی پاسدار می باشد و همان موقع این خانم مسلمان شد برایش در نیمه شعبان جشن گرفتند و به عقد جناب پاسدار درآوردند

نوشته شده توسط: محسن کردی

در قانون اساسی پاکستان یا افغانستان نامی از شیعه و سنی نیامده. انتخابات بر اساس تقسیم بندی اتنیکی صورت نمی گیرد. همه مردم به یکدیگر نه به چشم شیعه با فلان حقوق و سنی با فلان مقدار حقوق اجتماعی نگاه نمی کنند. از همین رو دچار مشکلات عدیده اتنیکی هم نیستند. اما هنگامی که شما از زاویه حقوق اقلیت وارد موضوع میشوید خودبخود طرف مقابل را وادار به دفاع از حقوق خود میکند که در نگاه انسان جهان سومی چیزی بجز بی حقوقی طرف مقابل نیست. کنار نهادن جمهوری اسلامی و انتخابات آزاد میتواند نمایندگان بسیاری از میان مردم از جمله سنی ها، و گروههای قومی به مجلس روانه کند. در کشوری مثل ایران نباید قانون گذاشت که استاندار آذربایجان حتما باید ترک باشد. مطابق قانون این استاندار حتا یک بلوچ هم میتواند باشد. اما در عمل به هنگام انتخابات ترک ها به

یک همشهری شان رای میدهند و بلوچهای بلوچستان نیز به همشهری خودشان. به این ترتیب همه به خواسته های شان میرسند. اگر غیر فارسها و غیر شیعه ها ترس دارند که در انقلاب بعدی بازهم به حقوق شان نرسند به همین اندازه هم شیعه ها و فارسها شک خواهند کرد که حقوق دیگری و تاکید روی آن یعنی بی حقوقی من. یعنی اینکه من حق ندارم در محله های سنی مسجد داشته باشم و یا شهردار شوم.
ببینید.. من بارها در سالهای گذشته وارد این بحث ها شده ام و نمیخواستم بازهم وارد شوم. اما انتظارم از آقای حسین بر بیش از اینهاست. ایشان در دستگاه دولتی رژیم شاه مقام بالایی داشتند و ساز و کار یک «دولت شیعه» را میدانند. میدانند که حکومت شاه ظاهرا شیعه بود اما در حقیقت بسیار هم سکولار بود. شیعه بودن شاه به چند تا زیارت امامرضا اثبات نمیشود بلکه اعمال جمهوری اسلامی نمایشگر یک حکومت شیعه است. اگر در رژیم شاه سنی ها اجازه ساختن مسجد در تهران نداشتند هیچ جای تاسف ندارد. مردم عقبمانده ایران هنوز آمادگی چنین آزادگی هایی را نداشتند و هنوز هم تا حدی باید با احتیاط به این تغییرات نگریست و با برنامه های تلویزیونی اول ذهنیت مردم را بطور کلی نسبت به کانسنسوس دشمنی شیعه و سنی زدود و سپس قدم های بعدی را برداشت. من بخاطر دارم که تا سال مثلا 1350 در محله های تهران «جشن عمرکشان» داشتند. در تعزیه ها مردم بارها شده بود که شمر بیچاره را زیر مشت و لگد میگرفتند. و حالا فکرش را بکنید که برای آنکه دهن معترضین بسته شود حالا چند مسجد سنی هم در تهران برقرار میکردند. اولا که برقرار کردن چند مسجد سنی را مخالفان هیچ دلیل آزادگی رژیم سابق به حساب نمی آوردند بلکه میگفتند برای شاه گسترش مساجد شیعه کافی نبود حال برای تعمیم خرافات بین مردم به گسترش مساجد سنی دست زده است. اما از آن بدتر تصورش را بکنید که مردم عقبمانده در تهران برای جشن عمرکشان بعدی کدام مکان را ممکن بود انتخاب کنند؟ چه جایی بهتر از مقابل درب «مسجد عمری ها»؟
آقای حسین بر آنچنان از حقوق اقلیت ها سخن میگویند که انگار در مورد مردم نروژ دارند سخن میگویند. من هنوز بخاطر دارم درگیری های اول انقلاب بین ترکها و کردها را و اگر رژیم دخالت نمیکرد بلبشوی جنگ خانگی بین شیعه و سنی مسلما شعله ور میشد و همه ما را می سوزاند. ما ایرانی ها هنوز آمادگی یک جامعه سکولار را نداریم. باید روی این موضوع کار شود. نیاز به کار فرهنگی و رسانه ای است. نباید روی مشکلات اتنیکی بیش از حد انگشت گذاشت چرا که من مطمئنم که کنترل کار از دست همه در خواهد رفت. با این وجود بازهم حضرات میخواهند روی «حقوق» شان تاکید کنند... پس باید هم نگران شوونیزم شیعه و فارس باشند. یک بار دیگر تکرار میکنم... این حقوق حق اقوام و اقلیتها و هرچه دیگر که میگویید هست و کسی منکرش نیست. نام این موضع گیری را «بهانه گیری و عذر آوردن» نگذارید بلکه از سر دلسوزی است. لازم است که چند سالی در تلویزیون ملی سنی ها و بلوچها و کردها در برنامه های اجتماعی و بحث ها حضور بیابند و از ستم هایی که بر آنها رفته سخن برانند و از توهین هایی که در چند قرن حکومت شیعه ها بر آنها رفته سخن برانند. بدین ترتیب بدون آنکه به مرام شیعه حمله بشود آخوند بیش از پیش منفور خواهد شد. سپس خود مردم شیعه و یا فارس فشار را برای احقاق حقوق سایر مردمان ایران زیاد خواهند کرد و از حکومت خواستار رعایت حقوق آنها خواهند شد. این بهترین روش است. در کشورهای پیشرفته همیشه برای پیش بردن این گونه امور از همین روش روانشناسی استفاده میشود. یعنی دولت سر خود دست به این کارها نمیزند که مورد اعتراض واقع شود بلکه میگذارد که مردم خواستار تغییر شوند.
نوشته شده توسط: ناشناس

سر تا پا مغلطه گویی است،ملت ایران نمی تواند برای ملت آزه ربایجان تعیین سر نوشت بکند. تنها ملت آزه ربایجان جنوبی می تواند در مورد اداره امور ویا استقلال خویش تصمیم نهایی را بگیرد.چنانکه صربها برای کوزوو و سودانیها برای سودان جنوبی نتوانستند تصمیم بگیرند فارسها نیز فاقد مشروعیت در این امر می باشند.استقلال با همه هزینه ها و پیامد هایی که خواهد داشت تنها گزینه ملت آزه ربایجان جنوبی می باشد تاریخ یکصد ساله اخیر نشان داده که پان ایرانیزم و پان فارسیزم از هر طیفش(مذهبی و غیر مذهبی-روشنفکر و سیاستمدارش) قابل اصلاح نبوده و خطر این تفکرات راسیستی از دشمن خارجی نیز بیشتر بوده است.تجربه سرنگونی حکومت زنده یاد پیشه وری و قتل وعام ملت آزه ربایجان توسط ارتش عاریا مهری تنها یک نمونه از این جنایات است.

نوشته شده توسط: محسن کردی

فراموش نکنیم که قانونگذار در نروژ این قانون را برای مواقع استثناء وضع نکرده بلکه اشاره به نزاع های منجر به قتل معمولی بوده. بهرحال اگر این مورد را کنار بگذاریم برای یک نروژی معمولی این قانون بسیار مناسب است. اما اغلب خارجیان غیر اروپایی و غیر آمریکایی مقیم این کشور برای این قانون ساخته نشده اند. کردها بسیار و ایرانی ها گه گاه با توجه به اینکه قوانین این کشورها اسیب زیادی به آنها نمیرساند دست به قتل دیگری و یا قتل های ناموسی زده اند. این خود نشان دهنده آن است همه انسانها در همه شرایط آمادگی زندگی با قوانین پیشرفته را ندارند. آرمانی فکر کردن و کپیه کردن این قواین برای کشورهایی مثل ایران و افغانستان که حد اکثر قتل برای کشتن هر تعداد آدمی که حال میکنی21 سال باشد ایده آل طالبان ها و تروریست جماعت و نیز هزاران آدم مشکل دار خواهد بود و کابوس مردم عادی و شریف. میدانم که الان

دوستان اهل احساسات حمله میکنند که منظورت اینه که ایرانی لیاقت این قوانین را نداره؟ پاسخ را همین الان بگیرید که بحث لیاقت نیست.. همه مردم جهان لیاقت دارند که به همه جا برسند. بحث بحث آمادگی است. نه.. ایرانی متوسط هنوز برای این قوانین پیش رفته آمادگی ندارد. مجازات های سنگین از جمله اعدام متاسفانه راه حل پیشگیرانه ای است. عدم آمادگی خاص ایرانی ها نیست. حتا چندین ایالت آمریکا در قوانین خود تجدید نظر کردند و اعدام را دوباره برقرار کردند.
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب استخوانلو، اسمش زبان گفتاری است. و اگر من به زبان گفتاری نمی نوشتم شما حالتان بهم نمیخورد؟ امثال شما اصلا از دیدن امثال ما تن تان کهیر میزند. نگران خانم دهقانی نباشید. ایشان از سخنان من دلخور نخواهند شد. از نگاه او و قهرمانانش مانند استالین و لنین و مائو و پل پت، امثال ما یا نوکران امپریالیستها هستیم و مواجب بگیر که جای مان میلیون میلیون در اردوگاه های کار است و یا دیوانه های روانی که با حقوق برابر بشر مخالفت میکنند که بازهم جای شان اگر جا باشد میلیون میلیون در روانخانه ها. لذا از ما دلگیر نمیشوند. اما شما دوست عزیز سیاست را عریان نگاه کنید. مثل آن است که خمینی 14 سال را در تبعید بگذراند و همانجا بمیرد و من و شما امروز از او بد بگوییم بعد خامنه ای اینجا کامنت بگذارد که خوب شد که خمینی در تبعید مرد و این خطوط را ندید که عمر شریفش را برای چه آدمهایی هدر داده است.

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای محمد زمانی روزنامه نگار و فعال سیاسی این نوشتجات بی سر و ته که ارایه کرده اید را بدون اینکه خود را طرفدار عقیده ایی خاص تصور کنید دوباره و سه باره بخوانید و ببینید که سر تا پای این نوشتجات فقط ترفندی است برای تسلط یک زبان و یک نژاد و آن هم فارسها. چرا که خودتان مگوید که ؛ زبان رسمی ایران زبان ملی یعنی فارسی است. آیا این گفته شما را تمامی ملل غیر فارس قبول دارند که شما به آقای شاملی ایراد میگیرید؟ با کمال تاسف باید بگم که شما ها نه دمکرات و نه اینکه قایل به حق تعیین سرنوشت نیستید و این مسله به وضوح در برنامه ارایه شده به اصطلاح سکولارهای سبز هم که شما عضوی از آن هستید دیده میشود. به طور یقین این را بدانید که این با گونه سفسطه ها دیگر به هیچ ملتی از ملل غیر فارس نمی توانید حکم برانید و بهتر این است که با یک اندیشه نو به فکر ملت خود باشید بدون
زبان رسمی ایران زبان ملی یعنی فارسی است

اینکه حقوق و خواسته های ملل دیگر را پایمال نماید وگرنه این گونه رفتار و طرز تفکر شما این با به زیان شما ها و ملتتان یعنی فارسها تمام خواهد شد.
نوشته شده توسط: ناشناس

آقای محمد زمانی سوالاتی از خود پرسیده اید و جوابهایی که گویا نمیدانند. اما اگرشما به عمد نمیدانید من با قاطعیت و آگاهی از برنامه های احزاب و سازمانهای کرد -عرب -بلوچ و ترک به شما بگویم که چه حزب دمکرات کردستان چه کومله و چه سازمانهای هویت طلب ترک آذربایجانی همه بر وجود نود سال سیستم حاکمیتی سلطه گرفاشیستی تک ملیتی آن هم تنها یک ملت با یک زبان" فارس" و تبعیض و تحقیرو استثمار مناطق و سرزمینهای غیر فارس آن هم از روی سیاست گذاری های عامدانه و آگاهانه اذعان دارند و کمال خود فریبی امثال شما و همفکران شماست که بخشنامه ها و مکتوبات محرمانه و دستورالعملهای وزارت خانه های آموزش و پرورش و اقتصاد و فرهنگ از دوره رضا شاه تا دولت اسلامی حاضر را که هم اینک در دسترس محققین و دانش پژوهان بوده ونیز بارها انتشار یافته را بر گردن ندانم کاری یا براساس عدم وجود دموکراسی و استبداد همگانی بر همه آحاد

قای محمد زمانی سوالاتی از خود پرسیده اید و جوابهایی که گویا نه شما ونه کسی نمیداند و نمیدانند. اما اگرشما به عمد نمیدانید من با قاطعیت و آگاهی از برنامه های احزاب و سازمانهای کرد -عرب -بلوچ و ترک به شما بگویم که چه حزب دمکرات کردستان چه کومله و چه سازمانهای هویت طلب ترک آذربایجانی همه بر وجود نود سال سیستم حاکمیتی سلطه گرفاشیستی تک ملیتی آن هم تنها یک ملت با یک زبان غالب اجباری" فارس" و تبعیض و تحقیرو استثمار مناطق و سرزمینهای غیر فارس آن هم از روی سیاست گذاری های عامدانه و آگاهانه اذعان دارند و کمال خود فریبی امثال شما و همفکران شماست که بخشنامه ها و مکتوبات محرمانه و دستورالعملهای مسئولین مملکتی و وزارت خانه های آموزش و پرورش و اقتصاد و فرهنگ از دوره رضا شاه تا دولت اسلامی حاضر را که هم اینک در دسترس محققین و دانش پژوهان بوده ونیز بارها انتشار یافته را بر گردن ندانم کاری یا براساس عدم وجود دموکراسی و استبداد همگانی بر همه آحاد مردم ایران اعم از فارس و غیر فارس بدانید و بیندازید. اما اجازه دهید با یک نمونه ساده ماهیت فکری شما را در مقابل دید قضاوت همگان قرار دهم. فرض کنید ملیت های غیر فارس زبان بر اساس انتخاب آزاد و حق تعیین سرنوشت در یک رفراندوم وهم پرسی شرکت کنند و بیش از 50 درصد خواستار جدایی از ایران و یا کشوری کنفدراسیون باشند و رای لازم را بیاودند. آیا شما و شماهای روشنفکر و دمکرات که صدای دمکراسی خواهیتان گوش فلک را کر کرده آیا حاضر خواهید بود به رای ملت های کرد -ترک- عرب- بلوچ-ترکمن احترام بگذارید و تمکین کنید یا مثل سلطنت طلبان و پان ایرانیستها ومجاهدین یا ...از الان ما را خائن -منافق و مفسد فی الارض و اجنبی خطاب و با فتوای وطندوستان آریایی فارس زبان آماده قتل عام بیش از پنجاه درصد ملیتها و سرکوب آنها خواهید بود؟! کاری که حکومتهای قبل هم بنام وطن و تمامیت ارضی کردند .آقای زمانی قضیه و معادله مشکل نیست و هم قطاران شما با پاسخ ساده به این سوالی که مطرح نمودم ماهیت و اساس انساندوستی و احترام به حقوق دیگر قومیت ها و ملیتهای موجود در ایران را نشان خواهید داد. اما گذشته از این ها برای شما و وطن دوستان آریایی تان جان هیچ آذربایجانی و کرد وعرب برایتان ارزش ندارد و آن چه برایتان از وطن مطرح است ودر روح و فکر و ضمیرتان میگذرد تنها خاک و معادن و ثروتهای زیر زمینی این مناطق غیر فارس زبان است. راستی در این نود سال و اندی در همان خوزستان با میلیارد ها ثروت نفت و گاز و نیشکر و آب امثال شماهای فارس کی به یاد عرب زبانان سوخته در گرما و دود بودید.؟!و یا چه زندگی را برای اعراب مهیا کرده اید ؟ که حالا به یاد آن بدبخت های مفلوک فقیر و معتاد و رانده شده از شهر و زمینهای خود افتاده اید و اظهار میدارید که بین یک تهرانی و اصفهانی و شیرازی اصلا و ابدا هیچ تبعیضی نبوده ؟! این همه دروغ و انکار تا کجا؟؟!!
اما از طرفی سوالات و تفکر شما در مواجهه با ظلم عامدانه به ملیت ها به این میماند که مردم عراق که صدام حسین با حزب فاشیستی بعث و حاکم کردن سنی های عرب زبان در کل عراق با سالها جنایت و چپاول ثروت مردم کردستان عراق و ترکمن و شیعیان اظهارحاکمیت میکرد بگوئیم که در دوره صدام به اندازه کردها و ترکمنها و شیعیان جنوب به عرب زبانهای عراق ظلم شده. ؟؟؟!!! چه خوب که شما در قید حیات هستید و علنا میبینید که حتی بعداز سرنگونی صدام توسط آمریکا و کسب حقوق فدرال در عراق برای کردها امروز یک عرب دیگری چون نور المالگی بر مسند امور گذارده شد و هنوز دشمنی با کردها و سنی ها و اقلیتها را در یک عراق دمکراتیک سیاست آن نژادپرستان عرب است و تا الان هم غیر مستقیم و مستقیم دنبال میشود. لذا شما هم گویا میخواهید بدون بودن کردستان خودمختار و مستقل در سیاستگذاری و بدون وجود یک آذربایجان مستقل یا فدرال نوری المالکی تازه و سبز رنگی بر مسند امور بیاوردی که نام انساندوست و دمکرات را هم به یدک بکشد. نه جناب آقای زمانی ملت آذربایجان جنوبی ده ها بار این تجربه را در طول انقلابات مشروطه-خیابانی-پیشه وری-شریعتمداری-اقبال لاهوری و....را دیده اند و درس بزرگ را از خیانتهای دولت اتنیکی فارس در چنته دارند و دیده اند. ما دیگر گول تمامیت ارضی و...را نخواهیم خورد. شما نیز بهتر است نوری المالکی دوم ایرانی را برای مناطق و سرزمینهای فارس زبان متعلق به خود تدارک ببینید که ما اعتراضی نداریم .مطمئن باشید مادیگر با شما نیستیم و برای صدمین بار شما را تاج سر و سرورو آقای خود نخواهیم کرد. پاینده باد برابری تمام کمال حقوقی ملیتهای ایرانی اعم از کرد و ترک وعرب و بلوچ
نوشته شده توسط: ناشناس

امیدوارم که اشرف دهقانی کمنت گذاران این صفحه مخصوصا کمنت های محسن کردی را نبیند و نخواند چون آن موقع خواهد فهمید که عمر شریفش را برای چه کسانی هدر داده .آنهم کمنی هایی که با لحجه شفاهی و خودمانی خودشانی باشند حال آدم را بهم میزند در این اروپای نازنین روشنگری.

نوشته شده توسط: ناشناس

نه.. سیانور را خودتان انتخاب کردید. ما هم بچه همان محل ها بودیم. به شما .... میخندیدیم. مشتی بچه های چشم و گوش بسته و جویای اجترام در جامعه پدر سالار. جامعه را به چشم شماها گنداب نمایانده بودند و شماها باور کرده بودید. ذهن واپسمانده و ساده لوح وقتی از واپسماندگی مذهبی در می آید جایش را با امر «مقدس» دیگری باید پر کند. نه عزیز.. زندگی لذت بخشی داشتیم. هرکس عرضه داشت، میتوانست با یک بیل به دست از ده اش به شهر برود و ظرف ده سال صاحب خانه و زندگی باشد. کارگر و کارمند همه از وضع شان راضی بودند. چشم بینای شماها را کور کردند. من کلی حال میکردم. بروبچه های محل هم. خود شماها هم بهترین خاطرات زندگی تان مال آن زمان کرم و گنداب است. حکومت پهلوی بهترین اتفاقی بود که برای این مردم میتوانست رخ بدهد. و ..

بله اگر صحبت زمان و مکان و فنومن هاست، در زندان ماندن شماها باعث شد که گنداب و کرم واقعی چند سالی به عقب بیافتد. افسوس که امواج انقلاب شماها را رها کرد و گنداب تان را برپا کردید. ایکاش هرگز رها نمیشدید. آزادی شماها مرگ ما ایرانیان خوشبخت بود. ما 32 میلیون آن زمان. دهاتی و شهری و حتا محله های پایین. زندگی گرمی داشتیم و با هرچه داشتیم شاد بودیم. مشکل ما هم مشکل جوامع رو به توسعه بود. این امری بود که شماها خبر نداشتید. شماها حاصل چند تا جزوه بودید نه چندین کتاب و مقاله. قبول ندارید که هر را از بر تشخیص نمیدادید آنوقت میخواستید برای 36 میلیون تکلیف تعیین کنید؟ سن متوسط تان 24 سال بود. هنوز هم تعصب روی مواضع آن دوران و شهامت نداشتن برای پذیرفتن خراب کردن و اینکه تقصیر شاه بود که « سیانور را زیر دندان شما گذاشت» . شاه برای بقیه مردم ایران کار و شغل و امید زندگی به ارمغان آورد. اگر شماها سیانور را انتخاب کردید اشتباه خودتان بود. طرح «فنومن» زمان و مکان اصطلاحاتی برای فرار از حقیقت و جدان هستند. اگر نگاه تان به آیند است.. بهتر است اول گذشته و اشتباهات تان را بپذیرید.
نوشته شده توسط: ناشناس

درسته وظاهرا تواین 33 ساله این رژیم خیلی جنایات کرده که هنوزمعلوم نشده و اگه از اولش همینطور که تو این مقاله کار شده با تحقیق و حساس کار شده بود کار به اینجاها نمیکشید...

درسته وظاهرا تواین 33 ساله این رژیم خیلی جنایات کرده که هنوزمعلوم نشده و اگه از اولش همینطور که تو این مقاله کار شده با تحقیق و حساس کار شده بود کار به اینجاها نمیکشید...
نوشته شده توسط: ناشناس

http://gomnamian.blogspot.se/2012/06/blog-post_3100.html

در پاسخ به این مقاله و به قلم گمنامیان.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب محسن کردی، از « اظهار نظر» سخن نگفته ام ، بل «کار قضاوت» و « ربط» نوشته ام. آنهم در رابطه با پیچ و مهره های رژیم سابق - سخنی از شخص شما در میان نیست . این مقولات با « اظهار نظر» یکی نیستند و تفاوت کیفی دارند. و عملکردهای دیگری . روشن است که شما میتوانید در مورد هرچیزی نظرتان را بیان کنید. سیانور را هم آریا مهر با « زور» به دهان بهترین جوانان ایران چپانده بود. کسی شیفته مرگ نبود. برعکس سیانور دارها عاشق ترینان زندگی بودند. زندگی و خصایل انسانیشان این موضوع را به روشنی اثبات میکند. دیگر اینکه بیان و توضیح برخی مسایل در مورد چپ دلیل بر چپ بودن کسی نمیتواند باشد. هر پدیده حاصل زمان و مکان خودش است و درآن شرایط ارزیابی میشود. شما زمان و مکان و شرایط فنومنها را درهم ریخته اید.

با این کار به جواب نادرست میرسید. فنومنها برابر نیستند و نتایج مطابق هم ندارند. شما از آوارگی خود نیز شناخت درستی ندارید. درسطح نمانید به ژرفای پدیده ها عمیق شوید. جریان فدایی را ساواک هم با « ترور» توضیح میداد. ولی این توضیح امنیتی بود، نه یک توضیح « جامعه شناختی - سیاسی» . مردم به همراه همین فدائیان و دیگران دیکتاتوری شاه را در 57 نفی کردند. دست اندازی به فعل النفعالات 30 و اندی سال پیش خنده دار است و غیر منطقی. هیچ اتفاق دیگری نمیتوانست رخ بدهد غیر از آنچه که اتفاق افتاده است. من کاری با گذشته و حال شما ندارم . بیان برخی مسایل است در رابطه با موضوع . نه نفع اشرف و غیر اشرف. دیکتاتوری شاه همان بود که نفی شد. و اینکه به جایش دیکتاتوری دیگری نشست داستان دیگریست. تا وقتی که ستم و استبداد و دیکتاتوری و تبعیض و استثمار هست مبارزه با آنها نیز به «اشکال گوناگون» ادامه خواهد یافت. این اشکال را شرایط زمان و مکان تعیین و تحمیل میکند. بزرگترین خدمت فدایی «شکست سکوت» بود. «حرکت» بود. « نه» گفتنش بود . «اخلاق انسان دوستانه» اش بود. «راستی و درستی و پاکیش» بود. «استقلال» در تفکرش بود. و ... فدایی اینها را در فرهنگ همه مردمان گوناگون ایران زنده کرد. در میان فرهنگ مسلطی که از سوی سیستم، جامعه را به گنداب و آدمها را به کرمهای سفید تبدیل کرده بود. یک جریان و جنبش را با چند جزوه توضیح دادن با توضیح علمی پدیده بیگانه است. ریشه های علمی مسایل را کندو کاو کنید...
نوشته شده توسط: ناشناس

تمام مسائل سوریه طراحی امریکا ومتحدانش است مسئول تمام خرابیها و ویرانیهای سوریه امریکا و نوکران منطقهای مثل ترکیه و عربستان و قطر هستند.ارتش آزاد سوریه 10% نیروی سوری ندارد و همه از القائده وتروریستهای مزدورند و این مسائل برای همه مردم آزادیخواه دنیا روشن واضح و مبرهن است.

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب ائیلیار. اگر بخواهم مثل شما برخورد کنم میگویم که قضاوت در مورد نظام پهلوی هم ربطی به چپ ها ندارد. بنده خدمتگذار خدایگان شاهنشاه آریامهر یا از هواداران اشرف دهقان.. هیچکس نمیتواند این حق را از من بگیرد که در مورد هر جنبنده ای در روی زمین اظهار نظر کنم. شما کرکری میخوانید یا بحث سیاسی؟ شما که خیلی خود را محق به اظهار نظر میدانید بفرمایید ببینم جنبش فدایی کدام سنگ را در این مملکت روی سنگ گذاشت؟ کدام خدمت را به این مردم کرد؟ بجز به ناکجا آباد کشانیدن جوانانی که میتوانستند بجای سیانور در دهان بهترین غذاها و شیرینی ها را در دهان بگذارند و بله.. در خدمت اعلیحضرت ما در این مملکت سنگی روی سنگ بگذارند تا زمان خودش کم کم دیکتاتوری را پس بزند. این که جنبش فدایی فاقد این بینش بود که بجز تروریسم و خشونت راه های دیگری برای نه گفتن وجود دارد مشکل شماست. اگر سیانور خیلی خوشمزه است چرا امروز

چرا امروز دوتا کپسول اش را به بچه تان نمیدهد و به جنگ خامنه ای نمی فرستید؟ آیا واقعا حاضرید کسی مثل اشرف دهقانی یا مسعود رجوی فرزندان شما را برای مقابله با شاه یا خامنه ای بسیج کند و به او یاد بدهد که چگونه زیر زبانش سیانور بگذارد؟ شما هنوز از زبان و ذهن آن جوان بی تجربه آرمان گرا سخن می گویید. چرا قبول نمیکنید که با دوتا جزوه خام شدید و آینده خود و مردم کشور تان را تباه کردید. در کشور ما یک دیکتاتوری سیاسی بود که فسادش به اندازه سایر دیکتاتوری ها در منطقه ما بود و فساد هم آنقدر که به مردم و فرهنگ شان مربوط میشود به حکومت مربوط نمیشود. اگر در سوئد و دانمارک سطح فساد پایین است برای آن است که جامعه فساد را قبول نمیکند. این مردم ما بودند و هستند که فساد را میپذیرند. رشوه میدهند و میگیرند از قدیم هم چنین بوده و دولتمردان ما فرزندان همین آب و خاک هستند. فرزندان آب و خاک سوئد کمتر اهل فساد هستند.
نخیر قربان. پاسخ نه را میتوان کمی معطل اش کرد. مشکل اینجاست که شماها جای سفت .... بودید. هنوز نمیدانستید دیکتاتوری یعنی چه. اگر تجربه جمهوری اسلامی را پیش رو داشتید غیر ممکن بود اصلا کسی مثل اشرف دهقان را تحویل بگیرید. احساس شما چپها نسبت به اشرف دهقانی یک احساس وابستگی ناشی از احساس و نگاه ایلیاتی ایرانی است. شماها نسبت به اشرف دهقانی تعصب ایلیاتی دارید. حتا عده ای از شما که قبل از نوشته من نسبت به نوشته اشرف دهقانی نگاهی انتقادی داشتند تا دیدند یک «غریبه از ایل رقیب» دارد او را میزند به نفع اشرف موضع گرفتند و کسی مثل شما نوشت که نظر دادن در این مورد در صلاحیت من نیست. چرا هست.. خوب هم هست. آوارگی امروز من نتیجه اعمال کسانی مثل اشرف است و اینها باید در دادگاه وجدان بجای این طلبکار بودن ها پاسخگو باشند. هرکس نداند دیگر شما میدانید و من بارها در اینجا نوشته ام که بر علیه شاه جنگ مسلحانه کرده ام. تفاوت ام با شما این است که در زندان تفکر ایلیاتی ام گرفتار نیستم و راحت فهمیدم گند زدم. اما گویا شما هر وقت ماها را می بینید تن تان کهیر میزند و دلتان میخواهد از خشم سیانور زیر دندان تان را کرچی خرد کنید.
نوشته شده توسط: ناشناس

....از سوی دیگر در اپوزیسیون بجز محافل چپ کسی واکنشی در مقابل تهدیدات اسرائیل نشان نداده است...
سوال: چرا اپوزیسیون چپ 33 سال است در مقابل تهدیدات و ترورریسم و جنگهای جمهوری اسلامی بر علیه مردم اسراییل واکنشی نشان نداده است؟ معلوم است که مردم ایرانی اهمیتی به این چپگرایان جنگ ا فروز خارجی که کارشان سالها دفاع از جمهوری اسلامی بوده ندارند. میدانند که همه شان اهف نیرنگند.

...مردم هم در ایران اکثرا بی تفاوتند و یا برخی ها هم «از خدا آرزو می کنند ک اسرائیل و امریکا بیایند و ایران را بمباران کنند تا شر جمهوری اسلامی را از سر شان کم کنند ...

با حرف و سخنان زیبا که نمیشود به مردمی که زیر تسلط این دشمنان ایران و انسانیت زندگی میکنند گفت که حمله دوستان آمریکایی و اسراییلی که ازشان به جز خوبی ندیده اند بد است. هزار سال هم بجث کنید آخر مردم چیزی را که خوب است بد نمیدانند.

نوشته شده توسط: ناشناس

"""" رژیم عقب مانده و مرتجع ایران سال‌هاست عملیات تروریستی را در در داخل و خارج هدایت می‌کند """" کمپ‌های آموزش تروریست‌های پ ک ک در داخل ایران شناسایی شده اند، پ ک ک که آلت دست رژیم ایران شده، سقوط رژیم اسد را به تاخیر انداخته، ۵ هزار نظامی اسد که میتونستند در کردستان سوریه به درک واصل شوند مسئولیت خود را به پ ک ک دادند تا با خیال راحت در سایر نقاط "" نفرات ارتش آزادیبخش سوریه را "" بکشند، پ ک ک با این خوش خدمتی به اسد و رژیم ایران به بقای هر دو رژیم کمک کرده، در ظلمی که رژیم ایران به مردم می‌کند شریک است، فقط دیشب ۱۶ عضو پ ک ک به دست ارتش آزادیبخش سوریه کشته شدند، پ ک ک بزودی جواب خیانت به مردم ایران و سوریه را با حمایت از دو ۲ رژیم ایران و سوریه پس خواهد داد.

نوشته شده توسط: ناشناس

در تاریخ اگریک کمی جلوتر بروی اسمی از کرد در میان نیست. اگر یک سند چند سطری تاریخی دارید که ماد ها کرد بوده اند؟ نشان دهید. حتی در دوره سلجوقیان , صفویه وقاجار که ایران ایالتی اداره می شده , ایالتی به اسم کردستان وجود ندارد. اگر بوده؟ نشان دهید. تاریخا هر ادعائی که دارید بی اساس و بی سند است

نوشته شده توسط: ناشناس

سلام اقای سهند مشکل اینجاست که شما نه فارس رو نه کرد رو قبول داریدکردها که حق و حقوقی از شما نخواسته اند سرزمین کوردستان ازچالدران تا دهلران که هزاران سال از تاریخ حیات این مردم یعنی مادها که همان کردها باشند میگذرد شما که همراه با لشکرکشی مغولها از ولایت ترکستان مانگولیا به اینجا امده اید میتوانید درخواستهایتا را از مغولستان بگیرید شما مردمی هستید که دستانتان به خون این ملت اغشته است مثل خامنه ای و لعنت الله خلخالی و... حسنی و............بهتر انست که شما بیشتر به مسایل ملی خودتان توجه داشته باشید تا اشاعه تشیع

دوست دیگری که در مورد ترکیه نوشته که ان کشور هرگزتجزیه نخواهد شد من فکر میکنم ورود ترکیه به اتحادیه اروپا از طریق کردها صورت میگرد کلید حل ان در دست کردها میباشد تا ترکیه مطالبات کردها را به رسمیت نشناسد و سروک اپو یا اوجالان را مخاطب خودقرار ندهد هرگز به این مهم دست نخواهد یافت در خاورمینه تغییراتی را خواهیم دید که 100% به تمامی لحاظ به نفع کردها خواهد بود بعد از سوریه و ایران علوی های ترکیه همانند علوی های سوریه به مخالفت با حکومت مرکزی و از طرفی ارامنه و کردها که دارای نیروی منسجم نظامی پ کا کا هستند وارو عمل خواهند شد نیروی که بدون شک پیشمرگان ان در برگیرنده هر 4 پارچه کردستا میباشد هیچ ارتشی نتوانسته پیروز بشه بر جنگ پارتیزانی و چریکی همانند پارسال که سپاه پاسداران ایران مقابل جنگ با پژاک افتضاحانه اقرار به شکست نمود
نوشته شده توسط: ناشناس

آقای درویش پور پس به چه دلیلی رژیم آخوندی فارس که فقط به منافع ایرانی =فارسی توجه دارد ملت ترک آزربایجان را زیر آوار زلزله رها کرد و آنها را زنده به گور نمود؟ آیا این گونه رفتار کردن این رژیم آخوندی فارسی برای اولین بار است که انجام میشود یا اینکه این سیاست نژاد پرستی است که آنها از نظام رضا قلدر به ارث برده اند هنوز هم با چپاول ثروت ملی ملت ترک آزربایجان آنها را در فقر نگه میدارد و شماها هم بدون توجه به عمق مسله فقط جمله ها را پشت سر هم ردیف میکنید و فکر می کنید که عقل کل تشریف دارید ولی بدانید که دیگر ملت ما ماهییت این گونه رفتارهای تبعیض آمیز را میدانند و برای همین هم هیچ اعتمادی به شما و امثال شما ندارند و تحلیلهای تو خالی شما را قبول نمیکنند و به دنبال کسب استقلال ملی خود مبارزه میکنند. حالا شما هی حدیث و روایت بخوان.

نوشته شده توسط: ناشناس

مصاحبه بسیار درست از وضعیت ملیتها در ایران را ارائه داده.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب محسن کردی، جنبش فدایی اگر به جای مبارزه با دیکتاتوری شاه آنرا تأیید میکرد راهش درست بود؟ منظورم راه است، نه شیوه مبارزه. ارزیابی جنبش فدایی با همه مختصاتش و شخصیتهای آن با همه ویژگیهایشان، و نقاط مثبت و منفی جنبش- از توانایی خدمتگزاران دیروزی و امروزی سیستم دیکتاتوری سابق - برنمیاید. ارزیابی تاریخ کار متخصصین بیطرف علم تاریخ است. از سوی دیگر هر پدیده را در زمان و مکان خاص خود ارزیابی میکنند، نه در جا و زمانهای دیگر. شاه چرا با نهایت دیکتاتوری - که حزب رستاخیز از قله های آن بود-بهترین جوانان ایران را به سوی سیانور و جنگ مسلحانه سوق داد؟ لابد راه شاه درست بود نه؟ دیکتاتوری در همه زمانها پاسخش یک «نه» ی بزرگ است. اگر این کار با مسالمت پیش نرود ، در مقابل خشونت حکومتی، مردم ، و پیش از آنها ، جوانان بعد از پایان تحملشان، به نا چار برای دفاع از حیثیت انسانی خود به اجبار روی میاورند.

و در شرایط خاصی این اجبار اشکال مختلفی بخود میگیرد. رژیم قذافی و اسد را که مشاهده میکنید. شاه هم همین مسیر را طی کرد. حکومت فعلی هم همین راه را خواهد پیمود. و هر حکومت دیگری هم که به مردم تحمیل بشود- مقاومت کند- لاجرم به چنین سرنوشتی دچار خواهد شد. جوانان چه ایده ای از این دختر مبارز گرفتند؟ آنها آموختند که میتوان سکوت مرگ بار را شکست. میتوان "نه" گفت. میتوان حرکت کرد و از انسان بودن خود دفاع نمود. آموختند که میتوان گفت من انسان آزادی هستم و میتوانم آزاد باشم . هیچ حکومتی حق ندارد آزادی انسانی مرا نقض بکند. از این دختر نترسی و شجاعت در برابر شکنجه های وحشتناک دستگاه امنیتی را آموختند. و ... قضاوت در مورد جنبش فدایی کار پیچ و مهره های این سیستم جهنمی نیست. مبارزان درگیر با این جهنم هنوز به تمامی نمرده اند که آنرا بهشت جلوه دهند. «مسایل داخلی چپ» هیچ ربطی به خدمتگزاران حکومتهای دیکتاتوری ندارد. ااگر اشرف دهقانی " آلترناتیو سازی" آمریکا و دوستانش را گرد بقایای دیکتاتوری سابق تأیید میکرد از نظر شما « چیزی» آموخته بود و دیگر درآموزه های آغاز جوانیش نبود؟ یا حالا که با ادبیات خاص خود آنرا نفی میکند چیزی آموخته است؟ مهم ادبیات نویسنده یا مکتبش نیست بل مهم جوهر اندیشه و عمل است. آلترناتیوسازی از سوی بسیاری از صاحب نظران مستقل رد شده است. پس اینها هم در آموخته های ایام جوانیشان درجا میزنند؟ یا آنان که گرفتار تور این بازیها هستند، واپسگرایی نشان میدهند؟
نوشته شده توسط: ناشناس

""" چونکه نویسندهٔ این مقاله از عهده توضیح پیچیدگیها پیرامون سازمان شانگهای بر نیامده، ناچار به توضیح پاره‌ای از مسائل هستم """ ترکیه در ماه جون امسال در میتینگی که پکن چین برگزار شده بود به عنوان """ شریک گفتگو """ در سازمان شانگهای پذیرفته شد، سازمان شانگ‌های ابزاری دست چین است که روسیه را تحت کنترل خود در بیاورد، به همین دلیل، روسیه سخت تلاش میکرد که "" هند "" را وارد این سازمان کرده و بدین نحو بالانسی بین چین و روسیه ایجاد کند. ولی‌ با اوج گیری تحولات سوریه، ایران و پشتیبانی هند از

" جبهه‌ غرب " این تلاش‌ها تا هادی به کندی گرائیده، """ ترکیه و شیفت قدرت جهانی‌ """ غرب تنها با توسل به ترکیه که قرابت "" زبانی/فرهنگی/دینی "" با اسیای مرکزی دارد میتواند در آسیای مرکزی نفوذ کند. اگر این سازمان ترکیه را به عنوان عضو بپذیرد یا شرایطی پیش بیاد که ترکیه ناتو را ترک کرده و به این سازمان بپیوندد، شیفت قدرت در دنیا روی خواهد داد. کسانی‌ که کتاب """ عمق استراتژیک "" زیبیگنیو برژینسکی را خوانده اند میدانند که چگونه این تحلیل گر سیاسی موقعیت ترکیه را برجسته می‌کند، از طرفی‌ """ اتحاد روسیه، چین، ترکیه و عربستان """ در قالب سازمان همکاری‌های شانگ‌های ناگهان به یکی‌ از بزرگترین اتحاد‌های دنیا خواهد انجامید. تصورش را بکنید که تحولات سوریه دو کشور """ عربستان و روسیه "" را مقابل هم قرار داده، عربستان با اشباع کردن بازار نفت قیمت نفت را پایین آورده و بدین طریق درامد روسیه از نفت به شدت زیان دیده، اگر این دو ۲ کشور در مورد مسائل سوریه به توافق دجانب برساند، زمینهٔ اتحاد استراتژیک فراهم خواهد آامد. و چنین سازمانی به """ زایش یک قطب جدید سیاسی، جقرافیائی، اقتصادی، نظامی...."" خواهد انجامید.
نوشته شده توسط: ناشناس

اشرف دهقانی نمیتواند به بت درونش پشت کند. جرات اش را ندارد. اگر چنین کند پاسخ وجدانش را چه بدهد؟ چه انسانهایی که از همین به قول کیانوش «دختر ظریف» ایده گرفتند و بر سر این ایده جان باختند. اعتراف به اشتباه شجاعت میخواهد. اشرف بیشتر با خودش مشکل دارد و این موضوع را نمی بیند. یک چپ مبارز میتواند بگوید که من اشتباه کردم اما خیال میکردم که دارم در راه درستی قدم بر میدارم. متاسف هستم اما شرمنده نیستم و تازه افتخار هم میکنم. اشرف دهقانی این توانایی و آگاهی را ندارد. از خودش چیزی ندارد. هرچه بر زبان میراند آموزه جزوه هایی است که در دوران نوجوانی و جوانی اش فرا گرفته.

نوشته شده توسط: ناشناس

از احمدی نژااد رئیس جمهور به ملت زلزله زده آزربایجان نه سلامی , نه کلامی ,نه تسلیتی, نه بازدیدی ونه چیزی. شما هر چه میخواهید بگوئید, برای آزربایجانی ها ای دولت مطلق یک دولت راسیستی ,فاشیستی فارسی است.

نوشته شده توسط: ناشناس

""" ایران امروز با حکومت چنین کمونیست هائی همان اندازه عقب مانده می‌‌شد که با حکومت آخوند‌ها شده """ سیستم آموزشی ترکیه تصمیم به "" اختصاص و هزینه کردن ۱۱ یازده بیلیون دلار برای تهیه """ کتاب‌های الترونیکی برای کّل مدارس کشور در طی‌ چند سال آینده گرفته، چنین سرمایگذاری برای چپ عقب مانده به معنی‌ کمک به ادغام در سیستم امپریالیزم جهانی‌ خواهد بود، همچنین سیستم آموزشی دنیای پست مدرن امروز رسالتش به خلق """ کار آفرین یا entrepreneur "" تغییر یافته و از حیطه‌ی سنتی‌ "" انتقال صرف علم و دانش "" فاصله گرفته، چپ عقب مانده لابد باید

بر علیه "" نظام آموزشی "" اعلان جنگ دهد. "" چونکه در حکومت کمونیستی، دولت همه کاره است، نیازی به "" قوّه قضا ئیه "" مستقل از دولت نیز نیست، چونکه دولت انتخابی کارگران عاری از "" فساد "" است، به همین دلیل "" هیچ ابزاری برای کنترل و چک کردن قدرت "" وجود ندارد، در ایران امروز و ایران شاهللاهی نیز نه "" قوّه قضا ئیه مستقل وجود داشت نه وجود دارد.
نوشته شده توسط: ناشناس

اگر قدرت بدست سنی ها بیفتد آیا نمونه بهتری از حکومتهای ملاعمر و آل سعود سراغ دارید که دیگران هم مثل شما راهشان را هر از گاهی بسوی حنفی، شافعی، مالکی، علوی، احمدی و دهها محمدیسم دیگر کج کرده و آیندگانشان را گرفتار خشونتهای بی پایان مذاهب همچنان اسیر و بیچاره نگهدارند؟ چند مقاله ای که از شما در آرشیو خود دارم مرا به این موضوع رسانیده که اگر حکومت اسلام آقایان در تهران یک یا چند وزیر سنی انتصاب کنند چه فرقی در علم، اقتصاد، فرهنگ، تمدن و(پیشرفت) خواهد کرد؟ و سپس نتیجه میگیرم اگر آقای خامنه ای بشما که همیشه سنگ پستهای وزارت را به سینه میزنید، مقامی اعطا نمایند، در چنین حکومتهایی چه منویات بهتری نصیب [مردم] خواهد شد؟ اگر حکومت مذاهب پاسخی به امیال مردم میداشتند مردم از دو قرن پیش به حرفهای ولتر، روسو و پیگیران روشهای عقلانی آنها توجه نمیکردند و جهان هنوز مستعمره کلیساها و عثمانیها بود.