در سال ۱۳۸۸ ایران حوادث تلخی را پشت سر گذاشت و کشور را از نقطه عطفی با شیبهای تند عبور داد، با نگاه به پیش از انتخابات، نظام ۳۰ ساله و بالغ شده جمهوری اسلامی توانسته بود خود را در چشم اکثریت مردم بصورت زیرکانه مشروع، پایدار، قوی، امن، دارای توان تصمیم گیری در سطح منطقه و دارای دستاوردهای اقتصادی و علمی متوسط و قابل انتظار نشان دهد. البته در سالهای اخیر بدلیل ناتوانی دولت در بخشهای گسترده ، دولت، نظام را به یک شرایط سخت سوق میداد، اما دولت هرچه بود و هرچه میکرد با نام دولت عجین شده بود و اکثریت مردم (اشاره به ۴۰ میلیون رای) به نظام اعتماد (شاید مقطعی – نزدیک شدن به انتخابات و فضای باز سیاسی ) پیدا کرده بودند و میخواستند از حداقل فرصتها استفاده لازم را ببرند. حتی میتوان این امر را در نگرش دولتهای غربی و استقبال محتاتانه آنها از شرایط باز سیاسی نزدیک به روزهای انتخابات متوجه شد.
اما انتخابات برگزار شد و تقلبی عظیم شکل گرفت (تقلبی به مراتب گسترده تر از ۱۳۸۴) و عموم شرکت کنندگان این تقلب را کاملا احساس کردند و برای همین بود که در فردای اعلام نتایج انتخابات، کشور در شوک و سکوت غریبی قرار گرفت و این امر آنچنان محسوس بود که خیلیها را به خیابانها کشاند و حوادث تلخ بعد از انتخابات را پدید آورد.
الان تقریبا نزدیک به ۹ ماه از شوک تقلب گسترده میگذرد و همچنان در سایتها، تلویزیون، روزنامهها و سطح زیرین جامعه این رویداد ادامه دارد (تهدید دادستان تهران نسبت به هرگونه تجمع در چهارشنبه سوری) و این خود دلیلی است برای اینکه اتفاقی در ایران افتاده است که نظام را دچار ترس شدیدی کرده است.
کسانی که از اوایل انقلاب با این نظام آشنا هستند میدانند که نظام جمهوری اسلامی قبل از انتخابات به ثبات کامل در ۳۰ سال حکومت خود رسیده بود و عملا هیچ گونه تهدیدی نسبت به براندازی را احساس نمیکرد، جمهوری اسلامی از نظر فروپاشی، شرایطی به مراتب بدتر از شرایط فعلی را تجربه کرده است اما آنچه این نظام را نگران کرده است عدم وجود بعضی از ساختارهاست.
۱ – مرز خودی و غیر خودی
در طول ۳۰ سال گذشته نظام کوچکترین اعتراض را با تببین مرزبندی خودی و غیر خودی سریعا دفع میکرد و عملا اندیشههای فرد معترض را به خارج از مرزها منتسب میکرد. اما در شرایط فعلی مسئله خیلی پیچیده شده است و برای همین است که مدام رهبر میگوید مرز خود را مشخص کنید و افراطی ها میخواهند رهبران جنبش را به خارج از مرزها هدایت کنند، اما وقتی موسوی در مراسم شهید باکری شرکت میکند و هاشمی بعد از بیانیه تند خبرگان و در کنار رهبر به این جنبش سبز میتازد و سپس خود در مراسم آیت الله توسلی کنار کروبی و خاتمی مینشیند در حقیقت مرز جبههها را دگرگون میکند و خودی و غیرخودی محقق نمیشود، شاید این مسئله بیشتر از همه رهبر را آزار میدهد چون نمیتواند به راحتی به آنها اتهام بزند که از دایره نظام خارج شدهاند.
۲ –رعب حکومت
آنجا که رهبر میگوید نظام ضربه خورد باید قبول کرد که نتیجه آن یک جراحت نیست بلکه نتیجه آن سم آلوده ای بود که با این ضربه وارد خون نظام شده است و در این ۸ ماه قسمتهای مهم نظام را آلوده کرده و مهم ترین آلودگی را باید در رعب حکومت دید که بعد از ۸ ماه دیگر تاثیری ندارد و عملا رعب حکومت از کار افتاده است و این بدترین خبر برای یک نظام دیکتاتوری است.
۳ – رضایت عمومی
یکی دیگر از مهمترین شرایط برای فروپاشی عدم وجود رضایت عمومی است، این نکته آنقدر مهم بود که نظام را وادار به تهیه برنامههایی نظیر مناظرهها برای اقناع افکارعمومی کرد، اما باز بدلیل اشتباهات این مناظرات نتایجی معکوس داد.
۴ – شرایط معیشتی
دولت در طی ۴ سال گذشته سرمایه گذاری خوبی برای اقتصاد این کشور فراهم نکرده است و وضع زندگی بخشی از کارگران و قشر کم درآمد نیز بهبود نیافته است. طرحهای اشتباه و تحقق نیافتهای مانند سهام عدات و غیره خود دلیلی بر این مدعاست. شاید بتوان گفت دولت برای خود از ۴ سال پیش بجای بهبود، بشکههای باروت تدارک دیده است تا با طرح حذف یارانهها آتش آن را روشن کند.
۵ – کنترل فضای رسانه
در طول سی سال پیش فضای رسانهای کشور بسیار کنترل میشد و خبرها با دقت و ظرافت خاصی به دست مردم میرسید، دسترسی به ماهواره برای عموم امکان پذیر نبود. اما با وجود شرایط فعلی رسانه و گستردگی حوزه این علم، امکان مقابله با آن را از حکومت گرفته است و خبرها بسیار سریع در سطح جامعه انتشار پیدا میکند.
حال میتوان نتیجه گرفت با توجه به عمیق تر شدن این مشکلات در روزها و ماهها و یا سالهای آینده ، روند فروپاشی، آنی و سریع اتفاق بیافتد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید