Skip to main content

جنبش سوسیالیستی در بطن جامعه

جنبش سوسیالیستی در بطن جامعه
آ. ائلیار

جنبش سوسیالیستی در بطن جامعه سرمایه داری در دوره مدرنیته در جوامع پیشرفته اروپایی پدید آمد.برای یافتن پاسخ درست به پایان دادن "استثمار انسان از انسان". این تئوری از غرب در اوایل جنبش مشروطیت از سوی شمال وارد ایران شد. و با توجه به شرایط ایران موجب تشکیل «اجتماعیون و عامیون» شد. و مشکل عقب ماندگی جامعه ایران مهمترین مسئله سوسیال دموکراتها بود.و چگونگی تطبیق تئوری یی که ریشه اش جوامع رشد یافته سرمایه داری بود با شرایط عقب مانده ایران.

بعد از تجارب جنبش گیلان در1299 کنگره اول حزب کمونیست ایران در انزلی و بعد در ارومیه تشکیل شد. گر چه کلیت تئوری مارکسیسم لنینیسم بود و لی با تمام نکات ضعف نکات مثبت زیادی برای سازماندهی زحمتکشان و دفاع از حقوق ضایع شده آنان را شامل میشد . که درمرامنامه و اسناد آن منعکس است.در 1310 گروه ارانی بوجودآمد که از نظر تئوری تطبیقی قدمی پیش در نظریات کمونیستها محسوب میشد. و خط بطلانی بود بر"تنگ نظری، مطلق اندیشی و اندیشه غیر انتقادی". پس از شهریور بیست، خلیل ملکی و دیگران در برابر سلطه و ارعاب ایدئولوژیکی و سازمانی حزب توده جسورانه ایستاد. کوشش ملکی و دیگران برای یافتن راه دیگری جدا از سوسیالیسم استالینی، که راهی دموکراتیک و منطبق با شرایط ایران باشد، قابل توجه است. تشکیل حزب توده ایران، در1320
تأثیرهای شگرفِ برحیات جامعه گذاشت.به قول محمدرضا نیکفر«حزب توده کانونی فرهنگ‌ساز بوده است... توده‌ای‌ها از همه به قلب قرن بیستم نزدیک‌تر بودند. آنان از همه مدرن‌تر بودند، از همه فرهیخته‌تر بودند، از همه خوش‌بین‌تر و به روی جهان گشاده‌تر بودند. اما قرن بیستم با این بهترین فرزندان ایرانی خود بدترین بازی‌ها را کرد.» حزب توده متأسفانه نتوانست « استقلال اندیشه وهمبستگی جهانی زحمتکشان» را درست درک کرده و به آن وفادار بماند. و تراژدی همین جاست.با جدایی چین و شوروی1964 و پیدایش تئوری جنگ مسلحانه و گوارا گرایی "چپ نوینی"1340-50 در ایران و در جدایی از حزب توده، شکل گرفت. و جنبش چریکی فدایی بوجود آمد. جنبش فدایی یک جنبش سوسیالیستی بود. که در یک دهه به بزرگترین سازمان چپ منطقه تبدیل شد. آنچه در تئوری این جنبش قابل توجه است «استقلال اندیشه»ی آن است.فدایی میکوشد با مغز خود بیاندیشد. برای او مکتب چپ ایران و جهان تنها یک تجربه است و نه آیه های خشک و دگماتیک. وهمین آزاد اندیشی خصلتی موجب شد که بخش اعظم این جنبش اکنون خود را به تئوریهای «سوسیالیسم دموکراتیک» مسلح سازد.اگر چه درگذشته در تشخیص شرایط خاص ایران دچار استقراء ناقص شده بود . بخش بزرگ چپ ایران اکنون بخوبی میداند که بدون دموکراسی سوسیالیسم نمیتواند تحقق یابد. میداند که چپ دموکرات ایران با استبداد و توتالیتارسیم و مرجع باوری وداع کرده است. به قول شیدان وثیق اندیشه ورز چپ دموکرات:« یکی از مسائل سوسیالیسم چگونگی تعمیق دموکراسی یا گذراز دموکراسی نمایندگی شده به دموکراسی مستقیم و مشارکتی مردم است، در ایران، تحقق دموکراسی شناخته شده درجهان امروز، در شاخص ها و سازند های اصلی و بنیادین اش، گریزناپذیر و پیش شرط همه ی چیز های دیگر است.این شاخص ها و سازند های اصلی و بنیادین دموکراسی عموماً شناخته شده ... در حوزه ی نظام سیاسی: جمهوری؛ لائیسیته یا حدایی دولت و دین؛ انتخابات آزاد؛ پلورالیسم(حزبی)؛ مجلس قانون گذاری (پارلمان)؛ جدایی قوای اجرایی، مقننه و قضایی؛ استقلال دستگاه قضایی؛ تمرکز زدایی؛ خودمحتاری های محلی، فدرالیسم... در حوزه ی حقوق اساسی و آزادی ها: اصول مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ آزادی های فردی و جمعی چون آزادی بیان، اندیشه، تشکل و تجمع؛ آزادی زنان و برابر حقوقی زنان و مردان؛ آزادی سندیکاهای مستقل کارگری و دیگر تشکلات مستقل جامعه ی مدنی؛ برابر حقوقی ملیت ها و اقوام مختلف و حل دموکراتیک مسائل ملیتی و قومی »میباشد.