Skip to main content

فرق بین یک روشنفکر و سیاسی

فرق بین یک روشنفکر و سیاسی
Anonymous

فرق بین یک روشنفکر و سیاسی کورد با نخبگان تورک و فارس را در نوشتەت این دوست جوان کورد دوستان میتوانند ببینند کە چگونە همانطور کە از هویت و حقوق ملت کورد دفاع میکند از تورک و بلوچ هم دفاع میکند ولی ما در این بخش بارها و بارها شاهد بودیم کە چگونە پان تورکها و بە اصطلاح نخبگان تورک همانطور کە بە حق در برابر پان ایرانیستها موضع میگیرند هم زمان بە حقوق ملتهائی کە خود تحت ستم هستند مثل ملت کورد و ارمنی نیز حملە میکنند

نوشته خوبی است از «کاوه قریشی»، روزنامه نگار کرد
فرازد کمانگر و "گفتار رسمی"
جریان‌های فکری و سیاسی وطنی علاقه وافری دارند به یک‌کاسه کردن مسائل مختلف در کلیتِ مبهم و دهن پر کنی به نام ایران؛ درحالیکه ماحصل غایی تلاش آنان، تامل روی گفتارهای غالب رسمی و محدودی است که ـ در خو‌‌ش‌بینانه ترین حالت ـ تنها تحولات بخشی از جامعه ایران را بازنمایی می‌کند. "ایران" اینجا یک نام است، نام‌های دیگری هم هست. از "روشنفکری دینی" گرفته که با محور قرار دادن "الاهیات شیعی" کمر به حذف پیروان سایر ادیان می‌بندد، تا "نوروز ایرانیان" که تنها بخشی از حاملان این جشن منطقه‌ای را بازنمایی می‌کند و یا "تجربه مطبوعات در ایران" که صرفا به تجربه‌های این حوزه در زبان فارسی می‌پردازد و خارج از آن قائل به موجودیت زبانی و فرهنگی دیگری نیست.
نمود این گفتار را در جاهای دیگری هم می‌توان دید. در نادیده گرفتن اتفاقات و رخدادهایی که مستقیما با "مرکز" و گفتار غالب و رسمی همنوا نیستد. در بطن چنین گفتاری، ندا آقا سلطان می‌تواند به نماد سوژگی و سیاست تبدیل و ده‌ها مقاله و کتاب در موردش نوشته شود اما کیانوش آسا که از قضا او هم ـ مثل ندا ـ با آگاهی کامل به خیابان رفته بود تا سوژگی‌ و در اقلیت بودگی‌اش را به نمایش بگذارد،‌ نمی‌تواند جایگاه مشابهی بیابد و مثالی شود از یک حضور سیاسی و مردمی. این گفتار در تحلیل "جنبش سبز" در ژورنال وطنی و بین المللی به بررسی وجوه اعتراضی "مذهب تشیع" ـ که قانونی و رسمی هم هست‌ ـ و شعارهایی نظیر "الله و اکبر، یا حسین میرحسین" می‌پردازد و از آن به عنوان ماهیت و شناسنامه جنبش یاد می‌کند، اما از اعتصاب عمومی (کردستان) که آخرین مورد آن در اوج همین جنبش و در ادامه آن رخ داد، می‌گذرد یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت در رسانه‌های جریان اصلی با "بی طرفی کامل" و با تاکید بر سویه‌های "مسالمت جویانه"، آن را به رویدادی حقوق بشری تقلیل می‌دهد.
در چنین بستری‌ست که "دلایل هجوم اعراب به ایران" می‌تواند موضوع دو حلقه پیاپی فلان برنامه پرمخاطب فکری آن تلویزیون و فلان صفحه اندیشه آن روزنامه شود و برایش از حمید دباشی تا محمد رضا نیکفر دعوت کرد اما "جنبش انصراف از شکار"، اعتصاب عمومی در کردستان، قلع و قمع مدافعان "تحصیل به زبان مادری" در تبریز و مواردی از این دست، نمی‌تواند مبنای تامل فکری قرار بگیرد. این گفتار، همچنین اسامی خاصی را به مرتبتِ قهرمان بر می‌کشد و از آنان قهرمانان، منجیان و پهلوانانی نام آور می‌سازد اما به عنوان نمونه، فرزاد کمانگر و سویه‌های این سوژه سیاسی منحصر به فرد را نادیده می‌گیرد و آن را در بهترین حالت موضوع یک برنامه خبری تلویزیونی قرار می‌دهد تا "یک کرد خوب که اسلحه ندارد" با اطلاعاتی ویکی‌پدیایی به "بینندگان محترم" معرفی شود.
یعقوب مهرنهاد وبلاگ‌نویس بلوچ حتی در این حد هم نمی‌تواند به "خوراک"ی رسانه‌ای یا "معرفت‌شناسانه" تبدیل شود، همانطور که اعتصاب غذای زندانیان هویت‌طلب ترک همانند اعتصاب اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان و حتی چپ‌ها در اوین و رجایی‌شهر، ظرفیتی برای پوشش خبری و تامل نظری ندارد!
حاملان این گفتار هر بار در شکلی ظاهر می‌شوند؛
• یک بار در رسانه و به عنوان "کارشناسان مسائل سیاسی". بار دیگر نهادینه شده تر، در قالب "فرهنگستان فرهنگ و ادب فارسی و به عنوان حافظ فرهنگ ایران زمین"