Skip to main content

آقای شاملی شما در مقاله

آقای شاملی شما در مقاله
Anonymous

آقای شاملی شما در مقاله خودتان چند حکم صادر کرده اید با کلمات مشخص و گویا: <<احزاب سیاسی دمکرات فارسی نمیتوانند و نباید در مناطق ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس فعالیت داشته باشند.> و <فریب خوردگان و عمله های استعمار داخلی که خود را شاخه زنجان آن حزب معرفی میکنند، بایستی به هر طریق از کل آذربایجان جنوبی بیرون رانده شوند.> و <فعالین مدنی و سیاسی ترک در آذربایجان جنوبی بایستی با تمامی توان سیاست استعماری جدید احزاب سیاسی فارسی به اصطلاح مخالف حاکمیت و اصطلاح طلب را در آذربایجان افشا کنند و تا حد ممکن مانع از فعالیت این احزاب در آذربایجان گردند.>
این کلمات در عالم سیاست معانی خاص خودشان را دارند. در شرایط سیاسی ایران ما با این احکام و نتایج آنها آشنا هستیم. یک حکم اینچنینی خمینی یا ملا حسنی و یا مدنی و... به آتش کشیده شدن دفاتر احزاب و سازمانها و کشته و مجروح شدن صدها نفر انجامیده است.

بنابراین به نظر من باید در مقابل چنین احکامی ایستاد تا فاجعه انسانی به بار نیاوردند.
ایراد من هم به این احکام شما بود و شما با نوشتن مقاله بلندبالایی بعنوان کامنت، سعی می کنید که بحث را از این احکام مشخصتان به جاهای دیگری بکشانید. اگر من بخواهم در مورد تمامی آنچیزهایی که در کامنتتان نوشته اید بحث کنم، می شود یک کتاب و من پیرمرد چنین امکانی ندارم.
ولی می خواهم به چند نکته اشاره کنم.
شما تفاوت دید ما را در < مهتمرین خطای دید> مرا <ایران چند ملیتی در تقابل با ایران تک ملیتی> دانسته اید و بر همین اساس هم کلی نوشته اید.
ولی شما در این مورد اشتباه می کنید. مهمترین تفاوت دیدی که ما داریم این است:
شما ایران را کشوری چندملیتی می دانید که ملتهای غیرفارسی تحت ستم ملی قرار دارند و استعمار داخلی در ایران حکمفرماست و به این معنی ملت فارس ملتهای دیگر را استعمار و غارت می کنند ولی من ایران را یک کشور چند ملیتی می دانم که در طول سالیان، ستم و تبعیض مضاعفی بر مناطق ملی غیرفارسی زبان اعمال شده (ولی این ستم و تبعیض ستم ملتی بر ملت دیگر نبوده است) و سیاستهای حاکمان بر این اساس بوده است که همه آن ملیتها را با آسیمیله کردن آنها در زبان فارسی و فرهنگی که آن را ایرانی می نامند، به توده همشکل و هم زبان و هم فرهنگی تبدیل کنند. اینکه آنها زبان فارسی و آن فرهنگ آریایی هخامنشی را انتخاب کرده اند، دلایل تاریخ و سیاسی دارد که از نظر کشورداری دیکتاتورمنشانه می تواند در شرایطی درست بوده باشد (امروزه حتی از این منظر هم درست نیست) ولی از نظر دمکراسی و انسانی همیشه نادرست و غیرانسانی و غیردمکراتیک بوده است و خواهد بود. این خصوصیات، حاکمیت را به یک حاکمیت با تیپولوژی اتنیک فارسی تبدیل نمی کند. حاکمیت امروز ایران یک حاکمیت اسلامی سرمایه داری است که هیچ انتیکی را نمایندگی نمی کند. اگر همین حاکمیت فردا به این نتیجه برسد که برای بقای خود و حاکمیت اسلام و جیبهای خودشان باید فرهنگ ترکی و زبان ترکی را در مرکز قرار دهد، یک لحظه هم تردید نخواهد کرد و تندتر از همه به تاراندن احزاب غیرترکی مشغول خواهد شد. به نظر من چیزی به نام استعمار داخلی در ایران وجود خارجی ندارد. استعمار و استثمار حاکمان اسلامی در سرتاسر جغرافیای ایران حاکم است.
*****
آقای شاملی اگر می خواهیم بحث سازنده ای داشته باشیم بهتر است که بر سر مسائل مشخصی که در نوشته ها وجود دارند، بحث کنیم. شما به من نسبت داده اید که: <شما این کشور را در نوشته خود به مثابه "یک واحد ملی" تلقی کرده و بر اساس آن به قضاوت نشسته اید> لطفا در جایی از نوشته من نشان بدهید که من از <واحد ملی> صحبت کرده باشم. معلوم است که شما متوجه جوهره نوشته من نشده اید. ***
شما در مورد احزاب سراسری و عدم لزوم فعالیت آنها در مناطق ملی کلی نوشته اید که من نمی خواهم در مورد تک تک آنها بنویسم و فقط درک خودم از شرایط ایران و احزاب سراسری و چگونگی فعالیت آنها را برایتان می نویسم تا از جانب من چیزی را مطرح نکنید که من روحم از آن خبردار نباشد.
به نظر من ایران در حال حاضر یک جغرافیای مشخص است که تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی قرار دارد و با سیستمی متمرکز اداره می شود. ملیتهای مختلفی با زبان و فرهنگ خاص خودشان در آن زندگی می کنند که در این میان به این ملیتها ستم و تبعیض زیادی از هر نظر اعمال شده است. با وجود این، این ملیتها دارای خصوصیات مشترکی هم هستند و در طول قرنها، در هم تنیده شده اند و در مورد بسیاری مسائل ازجمله اقتصاد و سیاست، نمی توان آنها را به همین سادگی از هم مجزا کرد. هر کدام از این ملیتها بنابر کنوانسیونها بین المللی و مهمتر از همه بر اساس حقوق اولیه انسانها از حق تعیین سرنوشت بر اساس ارده ملی خود برخوردارند. در این جغرافیای مشترک، ادامه در کامنت بعدی