Skip to main content

آقای شاملی من با عذرخواهی از

آقای شاملی من با عذرخواهی از
Anonymous

آقای شاملی من با عذرخواهی از خوانندگان گرامی که احتمالا کامنتهای مرا می خوانند برای اجبار به طولانی نوشتن، می توانم موارد زیر را مطرح کنم:
1- من و شما از لحاظ فنی در شرایط نابرابری قرار داریم. به این ترتیب که کامنتهای شما یک زمانه است و به راحتی می توانید تمامی کامنتهای خودتان را هم در زیر این مقاله قرار دهید و هم اینکه آنها را در زیر کامنتهایی که جناب بهرنگ به صورت یک مطلب مستقل چاپ کرده اند، کپی پست کنید و من برای اینکار باید کلی زحمت بکشم و کدها را وارد کنم. به همین دلیل من بحث را در همینجا پیش می برم و اگر شما خواستید می توانید کامنتهای مرا به آنجا منتقل کنید.
2- من هم با شما موافقم که درست این بود که جناب بهرنگ کامنتهای شما را هم در آنجا می گذاشت.
3- من فکر می کنم که جناب بهرنگ از یک تیتر جنجالی و ژورنالیستی استفاده کرده اند که مکنونات قلبی خودشان را بیان می کند.

- و اما شما در ادامه بحث، باز هم بحث اصلی را فراموش کرده و حاشیه رفته اید. مسئله من این است که <بحث را بر سر همان یک مسئله یعنی <بیرون ریختن> احزاب غیرملی و <فریب خوردگان عمله های استعمار داخلی> و رابطه آن با دمکراسی محدود کنیم تا بتوانیم به نتیجه ای برسیم.> با حاشیه رفتن و صد مسئله دیگر را مطرح کردن نمی توان به نتیجه ای سازنده رسید.
5- آقای ناصر کرمی مقاله جدیدی در ایرانگلوبال چاپ کرده و در آخر نتیجه گرفته اند: <در صورتیکه این مهاجرانِ به سرزمین آذرآبادگان ایران، از خود فرهنگِ همزیستی مسالمت آمیز و فروتنی در مقابل تاریخ و ملّت ایران از خود نشان دهند و برای امنیّتِ ملّی شهروندان ایرانی و تمامیّتِ ارضی ایران و تأمینِ منافعِ ملّی از جانِ خود مایه بگذارند، این شانس و اجازه به آنها داده خواهد شد که با جمع آوری همهء هم تباران خود از سراسر جغرافیای ایران در دو استان اردبیل و آذربایجان شرقی سکونت کنند...>
لطفا مرا روشن کنید که تفاوت ماهوی بین این حکم آقای کرمی با حکمی که شما در بیرون ریختن احزاب غیرملی و فریب خوردگان و عمله های استعمار داخلی داده اید، در چیست؟
6- چرا شما از جانب میلیونها آذربایجانی تصمیم می گیرید که احزاب مخالف مقاصد شما و احزاب سراسری را در آذربایجان راه ندهید و مانع فعالیت آنها می شوید؟
7- شما در ادامه کامنتهایتان که باز هم بسیار مفصل و از این شاخه به آن شاخه است، به برنامه های احزاب سراسری ایراد گرفته اید. فرض بگیریم که آنچه شما می گویید درست است و هیچکدام از این احزاب، حاکمیت غیرمتمرکز را قبول ندارند و نمی خواهند تحصیل به زبان مادری را قبول کنند و خواهان تمامیت ارضی هستند و... شما چرا حق انتخاب را از مردم آذربایجان می گیرید و فعالیت آنها را در آذربایجان ممنوع می کنید؟ همانطور که نوشته اید، ترس شما این است که این احزاب سراسری افکار بخشی از مردم آذربایجان برای حمایت از دولت فارسی در ایران را جذب کند. کجای این حکم شما با دمکراسی همخوانی دارد؟ مگر مردم آذربایجان صغیر یا دیوانه اند که شما می خواهید نقش قیم آنها را بازی کنید؟ مگر ولایت اسلامی 35 ساله در ایران کافی نیست تا آگاه شویم که ما قیم و ولی لازم نداریم، چه از نوع فقیه اش و چه از نوع ملی اش؟ اگر آذربایجان یک کشور مستقل بود، می شد که این امر و نهی ها را فهمید و به دولت و ملت آن کشور مستقل حق داد که این محدودیت را اعمال کنند ولی وقتی که همه ما فعلا در یک جغرافیا زندگی می کنیم، چطور می توان این احکام شما را هضم کرد؟
8- مقایسه ایران که جغرافیایی است با ملیتهایی گوناگون توسط شما با الجزایر و هندوستان و... مقایسه ایست مع الفارق. شرایط اینها هیچ ربطی به ایران ندارند. در کانادا هم نه فعالیت احزاب کبکی در سایر نقاط محدودیت دارد و نه فعالیت سایر احزاب در کبک.
9- من بحثی در مورد اصطلاح <احزاب سراسری> ندارم. من همین احزابی را که وجود دارند و کل ایران را در نظر دارند، سراسری می نامم چون نام دیگری برای آن ندارم و شما معتقدید که برای سراسری شدن یک حزب، باید در ایران یک سیستم فدرالی بوجود بیاید و بعد هم مثلا احزاب سوسیال دمکرات آنها با هم جمع شوند و یک حزب سراسری بوجود بیاورند. البته که این هم می تواند یک نوع حزب سراسری باشد که شما برای آینده مد نظر دارید.
10- در مورد احزاب سراسری نوشته اید که این احزاب <به یک دولت تمامیت خواهی، تمرکزگرایی، تک ملیتی فارسی تکیه دارند، در تهران شکل گرفته اند و زبان رسمی و مورد استفاده شان فقط فارسی است و به استمرار دولت فارسی (با برنامه حزبی خودشان) تاکید دارند، خلقهای غیرفارس را اقلیتهای قومی!! میخوانند که در میان مردمان فارس در ایران پراکنده اند و این به اصطلاح اقلیتهای قومی که در واقع گروههای ملی موجود در ایران را تشکیل میدهند... ادامه در کامنت بعدی