Skip to main content

جناب کرمی سلام؛ معنی و منظور

جناب کرمی سلام؛ معنی و منظور
بهنام چنگائی

جناب کرمی سلام؛ معنی و منظور شما از این درهم گوئی، جملات کلی و بسیار گنگ چیست؟ بخشی از استدلال انتزاعی دو وجهی شما: "یکی یکسان سازی را در ایدئولوژی های سوسیالیستی جهان سوّمی خرده بورژوازی فئودالیته میدید" و "دیگری یکسان سازی را در مکتب اسلام جستجو میکردند." گیومه ها از من است!
باور کنید که من چندان تمایلی به چنین پانویسی های کوتاه و شعار گونه ندارم؛ چراکه این فرصت و امکان را دارم که باورهای انسانی و عقیدتی ام را با زبانی ساده ولی اصولی در ظرف های متعددی که وجود دارد بیان کنم و نگاه انتقادی و سازنده ی دیگران را برای تشریک و تصیحیح امور متنوع به همکاری و یا همفکری دعوت کنم. کاری که عموما شما کم و یا نمی کنید و ای بساجانبدارانه و تفرقه افکنانه مباحث سیاسی و اقتصادی را در قوالب مورد نظر تحریف و به نتایج مطلوب خود همیشه به پایان برده و بارها این روش بد را در اشکال مختلف انجام می دهید. و چرا؟

آقای کرمی: شما در این مقاله از یکسان سازی که مسئله مهم روز ما و مردم جهان است، تنها یک یکسان انگاری رومانتیک و لیبرال دارید و بس. شخصا ندانستم که بحث مقاله یکسان سازی شما اصولا پیرامون مقوله های سیاسی ست و یا اقتصادی؟! اگر محور بحث سیاسی باشد که شما اساسی ترین کانون عملا موجود جامعه رنگین ما که تبعیض های گسترده باشد را از قلم خود انداخته اید. تبعیض های شدیدی که مردمان همه ی ملیت های ستمکشیده ما را به جان آورده است. تبعیض هائی که ریشه تاریخی، عمیق و بی پاسخ دارند و لااقل هیچکدام از آنها دو دوره ی شاهی و شیخی راه حل درست نیافته و تلبار شده و ایعاد تبعیض ها و نابرابری ها در یک جامعه طبقاتی ـ شیعی که مخالفت با نابرابری و یکسان سازی در قاموس مذهبی رژیم حاکم حتی اجازه ذهنی هم نمی تواند بگیرد. فراموش نکنید که یکسان سازی پدیده ای دیالکتیک و دو وجهی ست. زیرا یکسان سازی سیاسی جز از طریق یکسان سازی اقتصادی هرگز متصور نبوده و گفته ی بیهوده ای بیش نیست. تحلیل تاریخی یکسان سازی ذهنی شما بخشی از حقایق تاریخی کشور ما و جهان است اما: نه همه ی آن و گزاره های اقتصادی و سیاسی تاریخ را قدرتمداران نوشته اند و به سادگی هم از ضروریات هر عصر و پاسخ درست به آنها آگاهانه گذر کرده اند و ناگزیر ما هنوز سرگرم زدودن ارتجاع شیخی می باشیم. همانطوریکه شما تنها بخش سیاسی یکسان سازی را برشمرده اید و من هم به آن باور دارم؛ یکی از اهداف مهم مشروطه خواهی ستیز با تمرکزگرائی، دستگاه تک محور و خودکامه سلطنت بود. هدفی که پس از شکست انقلاب مشروطه خواهی، سرکوب اغلب انقلابیون و در پی آن پراکندگی مردمی رضان خان به دلایل فراوان و از جمله حمایت روحانیت مرتجع و پشتیبانی بی دریغ غرب از او بر سلطنت منحط دوباره سوار شد. و در این راستا هدف مشروطه خواهان و مشروطه گرایان بیش از همه تقویت اراده ی صوری و نه واقعی توده ای بود؛ زیرا که خود رجال آن روزگار و تا حدودی مدعیان دمکرات کنونی، چندان توان درک و دریافت مردمی، انقلابی و حقیقی از برابری سازی و یکسانگرائی ها عینی نداشته و ندارند و قادر نبوده و نیستند تن به اراده و اداره ی افقی اجتماعی و رنگین و فدرال بدهند. نیازی که هم آنروز و هم امروز مردمان ما و یا بهتر است گفته شود ملیت های ما از خلاء آنها و نارسائی های تاریخی بلندشان همچنان رنج می برند و برای هیچ، همچنان تاوان زور و خودکامگی می دهند. پس لازمه یکسان سازی های سیاسی و اقتصادی که قریب به اتفاق مردم کار و زحمت، تهیدستان شهر و روستا، و طیف میانی خانه خراب مزدبگیر از نبودش لهیده شده و می نالند؛ این حقوق برابر شهروندی در ابعاد گسترده ی حقوقی و... آن، پیوسته جزو مضیقه های حیاتی ما بوده و تا ساختار تکقطبی سیاسی و سرمایه همچنان باقی ست خواهند ماند و بلای خفقان برجا. اما: در "عرصه اقتصادی" که "زیر بنای یکاسانسازی"ست! این محور پایه ای و مسلم کاملا و مطلقا از دید و قلم شما نه تنها اینبار و امروز بلکه پیوسته و آگاهانه افتاده بوده و هست. بنا بر این روشن است که من با شما بحث اقتصادی در عرصه مقوله یکسانسازی حق زندگی، چگونگی پیشرفت همگانی، شرط امکان ایجاد جامعه یکسان، حق رشد و برابر اقتصادی ملیت ها، پیشرفت عمومی و هدفمند جهت گذر از فقر و رشد و توسعه اقتصاد وامانده و بیمار نئولیبرالیزم در یک جامعه برابر، آزاد و همبسته و مهمتر به هم پیوسته را به نام یک مارکسیست و کمونیست ندارم؛ چرا که شما مدافع دمکراسی لیبرالی برای انگشت شمارها و طبعا نئولیبرالیزم اقتصادی ویرانگر موجود می باشید. اما برای مردمی که اغلب نان کافی خوردن، لباس کافی فصل، امکان آموزش، پرورش، بهداشت و..برایشان یک رویاست و البته چنین فرصتی شرط حداقل شکلگیری برابر انسان هاست؛ تازه نه برای آن زیر خط فقری های کلان! این یکسانسازی سیاسی خالی چه فایده ای دا؟