Skip to main content

آقای قنبر قنبری (1) نظری در

آقای قنبر قنبری (1) نظری در
یونس شاملی

آقای قنبر قنبری (1) نظری در نقد مطلب من نوشته اند. با وجود اینکه ایشان فهوای نوشته مرا تفکر شورای نگهبانی ارزیابی کرده اند، اما من میخواهم، نوشته ایشان را جدی بگیریم و در مورد نارسایی تفکر ایشان در برخورد با آنچه که من نوشته ام اندکی توضیح دهم. اساس تفاوت فکر من و آقای قنبری در نگاه به تفاوت نقش یک حزب سیاسی و نقش یک فرد سیاسی در جامعه است.
تفاوت نقش حزب سیاسی و فرد سیاسی در کجاست؟
آقای قنبر قنبری مینویسند؛ " خلقهاى تحت ستم را از موقعيت مظلوم،بناحق ظالم به تصوير مى كشد،و اين به نوعى خدمت به سيستم فكرى فاشيسم فارس مى باشد" (پایان نقل قول).
یکی از کارهای اساسی فعالین یک جنبش سیاسی شکل دادن به نظریهء سیاسی و تعمیق در عرصه نظری آن جنبش سیاسی است. برای نمونه فعالین جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان بایستی از جوانب مختلف نظر جنبش ملی در آذربایجان را روشن کنند و موضعگیری این جنبش را به صورت دقیق و

و منطقی توضیح دهند. به بیان دیگر تئوریزه کردن مسائل مختلفی که یک جنبش سیاسی با آن روبروست، از مسئولیتهای فعالین سیاسی آن جنبش است. در این نوشته اخیر من نیز، موضع جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان (جنوبی) در قبال احزاب سیاسی غیرآذربایجانی و بویژه حاملان نظریه های سیاسی دولت استعماری حاکم در آذربایجان از اهمیت حیاتی برخوردار است. اگر جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان یک جنبش ملی و دمکراتیک است، اگر محرز است که هدف این جنبش به منصه عمل درآوردن حق تعیین سرنوشت خویش و بر این مبنا تاسیس دولت آذربایجان (درچارچوب جغرافیای سیاسی ایران و یا خارج از آن) است، فعالین و احزاب سیاسی آذربایجانی نمیتوانند نسبت به فعالیت احزابی که (چه از جنبه نظریه سیاسی در جهت دولتمداری فارسی عمل میکنند و از جنبه عملی استحاله خلق ترک در دکترین ایران را دنبال میکنند) نمیتوانند بی تفاوت باشند.
هدف حزب سیاسی کسب قدرت سیاسی است. بسیار امر مهمی است. "هدف حزب سیاسی" کسب قدرت سیاسی است. اما هدف "فرد سیاسی" در جامعه لزوما کسب قدرت سیاسی نیست. برای مثال یک فرد فعال سیاسی عرب و یا یک فرد سیاسی بلوچ میتواند به دلیل اینکه در کردستان زندگی میکند، در زندگی سیاسی کردستان فعال باشد و نقش آفرینی کند. اگر تعداد بلوچها در کردستان به اندازه ایی باشد که بتوانند فعالیت سیاسی کنند نیز حق دارند حزب سیاسی تشکیل دهند و در جهت مشارکت در قدرت سیاسی نقش آفرینی کنند. اما میدانیم که در کردستان آمار بلوچها در حدی نیست که بتوانند حزب سیاسی داشته باشند. اما به یکباره یک حزب بلوچی که در بلوچستان فعال است، سرو کله اش در کردستان پیدا میشود و دفاتر حزب بلوچی را در کردستان برقرار میکند. آیا در چنین شرایطی این پرسش برای فعالین و احزاب سیاسی کرد پیش نمی آید که این حزب بلوچی (فراموش نکنید که هدف حزب سیاسی کسب قدرت سیاسی است) در کردستان دنبال چه سودایی ایست؟؟! مثال من از فعالیت یک حزب بلوچی در کردستان، انطباق دقیقی با نقش آفرینی احزاب سیاسی جامعه فارس در مناطق غیرفارسی ندارد. اما این مثال را آوردم تا روشن کنم که حزب سیاسی که به جامعه آذربایجان و کردستان تعلق ندارد و بویژه از جهت نظریه سیاسی عنوان حزب اش "حزب اراده ملت ایران" یا "جبهه ملی ایران"، یا "حزب پان ایرانیست ایران"، "حزب توده ایران" و... که هم از جهت دکترین سیاسی و هم از جهت تیپولوژی اتنیکی حزب، احزابی صد در صد فارسی هستند، فعالیتان در مناطق غیرفارس به چه هدفی صورت میگیرد؟ گفتیم که "هدف حزب سیاسی کسب قدرت سیاسی است". حالا در آذربایجان، در کردستان، در بلوچستان و .... دولت فارسی سیطره بی چون و چرایی دارد. این احزاب که نامشان را بردم، چه از نظر دکترین سیاسی دولت ایران و چه از نظر تبلیغی و سازماندهی در راستای تحکیم دکترین سیاسی دولت فارسی ایران عمل میکنند. حتی احزاب دمکرات (اگر وجود دارد) آنها نیز که در واحدهای ملی غیرفارس (مناطق غیرفارسی) فعالیت میکنند، هدفشان یا "کسب قدرت سیاسی" است و یا اگر قدرت سیاسی دستان است، هدفشان "استمرار قدرت سیاسی موجود" است. دقیقا بر این اساس فعالین جنبش های ملی دمکراتیک متعلق به ملیتهای غیرفارس نسبت به فعالیت احزاب فارسی یعنی آن حزب هایی که بر بنیاد دکترین سیاسی دولت فارسی ایران برقرار شده و از جنبه تیپولوژی اتنیکی (زبان مورد استفاده در حزب، زبان رسمی و کتبی در آن، تاریخی که قرائت میکنند و ایران را سرزمین نیاکانی به حساب می آوردن) نیز به جامعه فارس ایران تعلق دارند، احزاب فارسی تلقی میگردند. بسیار روشن است که هدف فعالیت احزاب سیاسی فارسی در جامعه غیرفارس حفظ و استمرار قدرت سیاسی دولت ایران است. با وجود اینکه این احزاب از چپ تا راست در تلاش برای رفرمیزه کردن و اصطلاح کردن این دولت در سمت و سوی دمکراتیک اند.
ادامه دارد