Skip to main content

بدن از اتم ها تشکیل شده. محیط

بدن از اتم ها تشکیل شده. محیط
آ. ائلیار

بدن از اتم ها تشکیل شده. محیط هم از اتم درست شده. بین بدن و محیط خلاء نیست. اتم ها هستند. یعنی جهان ما یک جهان اتمیک است. و اتمها در این جهان با هم ارتباط دارند. و ارتباط متقابل . و واکنش متقابل. جهان انسان محل بازیهای اتمیک است. از این روست که میگویند درانسان و محیط و جهان همه چیز با هم رابطه دارند. ژن-بدن- محیط- جهان خلاصه یک جهان اتمیک هستند و با هم رابطه دارند. و در این رابطه تأثیر متقابل روی هم میگذارند. انسان و محیط هم تأثیرات متقابل روی سلولها دارند و حتی روی اتمها. در فکر کردن هم، محیط و بدن در ارتباط متقابل اند. و بهم تأثیر دارند. تأثیرات اتمیک-بیولوژیک بین انسان و محیط وجود دارد. اینها چیزهای عام اند. از اتمها به «ماده و سلول» میرسیم. اینها هم در کنش و واکنش متقابل اند. سلولها نسبت بهم نیز همینطور عمل میکنند.

ولی فرهنگ چیزی ست فراتر از این دنیای «تأثیرات اتمیک-بیولوژیک». فرهنگ -که رفتار فردی و اجتماعی هم جزئئ از آن است- وقتی بوجود میاید که انسان از دنیای « تأثیرات ماده-سلولی» بیرون میاید و فراتر میرود. فرهنگ چیزی انسانی ست. ما در بین حیوانات از «فرهنگ»صحبت نمیکنیم.بل آنرا در رابطه با انسان مطرح میکنیم. فرهنگ را از هر زاویه نگاه کنیم چیزی فراتر از واکنشهای بیولوژیک است.فرهنگ مجموعه ی «دستاوردهای معنوی و مادی» انسان است. که حیوانات ندارند. آنچه رفتار فرد را در جامعه تعیین میکند نیازهای « روحی، جسمی، اجتماعی» اوست. دریک مکان و زمان. این سه بخش در ارتباط متقابل با هم عمل میکنند.فرهنگ غریزه نیست. آفرینش است. ولی میتواند مثل غریز عمل کننده و تأثیر گذارباشد. فرهنگ میتواند آدم را بکشد-مثل عمل قربانی کردن . میتواند زنده کند. مثل لغو اعدام. میتواند از نسلی به نسل دیگر مثل ژن انتقال یابد . میتواند جلو غریزه را بگیرد. مانند عدم ازدواج با خواهر. آنچه ژنتیک به آن رسیده یا خواهد رسید «چیزی غیر از ارتباط و تأثیرات متقابل سلولها با هم - و با محیط» چیز دیگری نمی تواند باشد.
این «ارتباط و تأثیرات» هست و از جسم و بیولوژی فراتر نمیرود. چگونگی رفتار انسان اندیشمند، با فرهنگ و در محیط تربیتی شکل میگیرد. سه جهان داریم. جهان اتم. ماده و سلول. و جهان فرد و اجتماع. فرهنگ در جهان سوم یعنی فرد و اجتماع آفریده میشود. و رفتار فردی اجتماعی را تعیین میکند. هرچند از دو جهان اول تأثیر پذیرفته و این دو جهان هر چند پایه اند ولی تعیین کننده نیستد. جهان سوم مستقل عمل میکند. همانطور که دو جهان دیگر هر کدام مستقل عمل میکنند.این «فرهنگ و تربیت و محیط اجتماعی و طبیعی»ست که رفتار ما را مستقل از جهان اتمیک و ژنتیک و سلولی معیین میکند. تاریخ را هم جهان سوم میسازد. فرهنگ را. و گوناگونیها را. البته در محیط و زمانهای مختلف توسط آدمهای گوناگون.تمدن حاصل جهان سوم است. و رفتار و زندگی و تفکر ما هم در این جهان سوم مطرح است. جهان سوم مستقل از دو جهان پیشین عمل میکند. درک این استقلال موجب جدایی ما از ایده لوژی ژنتیک-نازیسم-و فاشیسم است. تبدیل دانش ژنتیک به ایده لوژی کاری ست که نازیسم و فاشیسم و فالانژیسم فرانکو در اسپانیا کرد. و اکنون برداشت ایده لوژیک از آن را در ناسیونالیسم شاهدیم.