باید این واقعیت را پذیرفت که به دلیل تأثیر رژیم شوروی در ایران کل «چپ» و «جریان چپی» قربانیان ایدئولوژی بودند و هستند. صرفاً انرژی داشتن برای به تحقق پیوستن تغییر خوب در جامعه کافی نیست. به رغم آنکه اینها هم اهداف و رویاهایی را برای ایران داشته و یا به عبارت بهتر خوابهایی را برای این کشور دیده بودند اما به دلیل تقلیدی بودن تفکر خود و سرمایهگرا بودن جامعهی ایران حتی اگر به قدرت میرسیدند نمیتوانستند کاری از پیش ببرند و به دلیل سابقهی مبارزهی مسلحانه در زمان شاه، برای حفظ و بسط قدرت خود شاید دیکتاتوری و استبدادی بدتر از رژیم «ملای مطلقهی فقیه» ایجاد مینمودند و همان کشت و کشتاری که رژیم فاشیست بر علیه چپیها انجام داده بود، چپیها بر علیه ملاها و طیف مذهبی انجام میدادند که تفکر ضد اسلامی چپیها نیز این سرکوب و خفقان را تشدید مینمود.
باید این واقعیت را پذیرفت که
باید این واقعیت را پذیرفت که
Anonymous
با آنکه ریشهی تفکر کمونیستی به 100 سال پیش به انقلاب بلشویکی 1917 در شوروی میرسد اما هنوز هم میبینیم که این چپیها قادر به پالایش فکری و رها نمودن خود از رسوبات افکار مرتجعانهی کمونیستی نشدهاند در حالیکه در خود روسیه هم کمونیستها از این تفکر ارتجاعی دست کشیدهاند. سازمان مخوف مجاهدین خلق که سابقهاش با جنایت آمیخته است اکنون به عنوان یکی از موانع اصلی تغییر در ایران ایفای نقش مینماید و اکثریت مردم ایران از اینکه پس از این رژیم قدرت به دست آن بیفتد شدیداً وحشت دارند. تفکر کمونیستی کاملاً شکست خورده است اما کمونیستها به دلیل باقی ماندن در نوستالژی گذشته قادر به پذیرش این شکست نیستند و هنوز هم با بت درست نمودن از «کارگر»، شعار توخالی انقلاب کارگران و زحمتکشان را سر میدهند در حالیکه که حتی در خود شوروی هم کارگران صرفاً ابزار و بازیچه برای به دست گرفتن قدرت توسط جنایتکاران خونخواری مانند لنین و استالین شده بودند.