Skip to main content

جناب آقای دکتر گلمراد مرادی

جناب آقای دکتر گلمراد مرادی
Anonymous

جناب آقای دکتر گلمراد مرادی مخالفت با تجزیه طلبی وفدرالیسم ربطی به زیر پا گذاشتن دموکراسی ندارد، خواهش می کنم تمام کنید این بحث های قومیتی رو! به نظر بنده حقیر قومیتگرایی وملت خواندن قومیتهای ایرانی یک تز راسیستی وارتجاعی است، ما در ایران یک ملت بیشتر نداریم با قومیتهای مختلف ، مدل حکومتی فدرالیسم نیز مناسب ایران نیست، فدرالیسم برای ایران تنها می تواند دامن زننده نفرت وتفرقه ملی وقومی شود وموجب متلاشی شدن جامعه ما شود وموجب یوگسلاویزه شدن ایران شود، طرح فدرالیسم برای کشور ایران کاملا بیهوده وارتجاعی است، در دوره های گذشته فدرالیسم در تشکیل جوامع وکشورهای بزرگتر مانند ایالات متحده آمریکا واتحاد جماهیر شوروی وآلمان نقش پیشرو ومترقی داشته، اما آنچه فدرالیستهای ایرانی می گویند ومی خواهند تماما ارتجاعی است چرا که اولا نوعی فدرالیسم قومی را مطرح می کنند ونه مانند مورد آمریکا وشوروی سابق وآلمان

فدرالیسم اداری وثانیا در مورد جامعه ای مثل ایران این را مطرح میکنند که فی الحال یک کشور وجامعه بزرگ وتشکیل شده است طرح فدرالیسم از هرنوع آن مخصوصا به شکل قومی آن بسیار برای ایران خطرناک است، اگر فدرالیسم از سوی برخی چپها مطرح شود اینان یا اشتباه میکنند ومتوجه نیستند ویا رویزیونیست واپورتونیست چپ نما هستند، آقای مرادی شما حق تعیین سرنوشت ملل را به میان آوردید، اولا اگر هر قومیتی به سرشان بزند که بخواهند از کشور مادر جدا شوند در آنوقت سنگ روی سنگ بند نمی ماند وخونریزی وجنگ کل جهان را برمی دارد مگرمبارزه برای بیرون راندن قوای اشغالگر از یک سرزمین باشد واگر شما از دید مارکسیستی حق تعیین سرنوشت ملل را بیان می کنید اشتباه می کنید وبه صورت غلط برداشت کرده اید، حق تعیین سرنوشت ملل که در مارکسیسم آمده است به این معنی است که ملل فرودست بر ملل امپریال واستعمارگر پیروز شوند واین تز به معنی مبارزه ملل ضعیف با ملل امپریالیست واستعمارگر واشغالگر است، منظور مارکس کبیر از حق تعیین سرنوشت ملل اصلا وابدا این نبود که گروههای قومیتی (اتنیک) در داخل یک کشور مستقل وملت واحد ومیهن مادر ادعای جدایی طلبی کنند وخود را ملیت بنامند، برعکس مارکس معتقد بود که هرجا کشوروملت بزرگتری واز نظر سیاسی یکپارچه تری به وجود آید این روند مثبت وبه نفع جنبش جهانی کارگران خواهد بود، واقعیت این است که جمهوری دموکراتیک خلق وجمهوری سوسیالیستی وشورایی در ذات مرکز گرا است وتصمیمات اصلی کشور در پایتخت وشورای مرکزی اتخاذ می شود. باز می گویم این بحث های قومیتی وایجاد فدرالیسم واز این دست از حرفها بیهوده وارتجاعی است حل مسئله قومیتها یک راهکار بیشتر ندارد وآنهم سرنگونی رژیم پلید جمهوری اسلامی است، این رژیم نزدیک به چهل سال است به اختلافات قومی دامن می زند وتفرقه افکنی می کند وبه قول عام بین قومیتها دو بهم زنی میکند تا افکار عمومی ایرانیان را از جنایات وچپاولهای خود منحرف کند، آن احمدی نژاد دلقک در تریبونی به زنان نجیب وشریف گیلکی توهین کرد واقعا شرم آور است، ویا در تلوزیون ریش وپشم آخوندی اخیرا به قوم شریف آذری ما توهین کردند، نزدیک به چهل سال است که به اقوام شریف کرد وبلوچ وترکمن وعرب خوزستانی توهین می کنند، تحقیر می کنند، تبعیض قائل می شوند، شکنجه میکنند، می کشند، برای چه؟ به این علت که که اکثریتشان اهل سنت هستند ودر دهه شصت از رزمندگان گروههای چپ استقبال کرده اند، پس به این علت است که می گویم با سرنگونی رژیم همه مسائل حل خواهد شد، یک مثال میزنم در دوره پهلوی(ستم شاهی) این تضادهای قومیتی به این شکل نبود ، البته خیلی کم بود ولی اصلا وابدا قابل قیاس با حال حاضر نبود، در آن زمان در برخوردهای اجتماعی وکاری وفردی کسی به قومیت و ولایت طرف مقابل خود کاری نداشت ودر وهله اول از ولایت وقومیت کسی سوال نمی کرد دقیقا برعکس الان در آن زمان با کمی اغماض ما ملت بودیم و واژه ملت به ما اطلاق میشد وتفرقه اتنیکی وجود نداشت، نمونه بارز آن در مقطع انقلاب 57 بود که تمام شهرها بلند شدند ومثلا وقتی عده ای در ساری شهید می شدند، خلق زاهدانی به خونخواهی به پا می خاستند، به این می گویند همبستگی ملی وتعریف ملت ویا حتی در اوایل دهه شصت این همبستگی ملی ملت ایران وجود داشت مثلا در قیام آمل سربداران(اتحادیه کمونیستهای ایران) مبارزان وپیشمرگه های کرد ودیگر مبارزان دقیقا از همه نقاط ایران درآمل بودند، ولی متاسفانه در سالهای حکومت ننگین جمهوری اسلامی این همبستگی ملی دچار آسیب زیادی شد وبه سختی به ما ملت می شود گفت که باید این مسئله حیاتی را که ممکن است عوارض خطرناکی داشته باشد حل کنیم، نمونه بارز آن قیام سال 88 بود که فقط چند شهر مثل تهران ورشت واصفهان برخواستند وبقیه شهرها ساکت بود، ویادر قضیه اسیدپاشی های اصفهان در شهرهای