Skip to main content

متنی فوق العادە کە چندین بار

متنی فوق العادە کە چندین بار
Anonymous

متنی فوق العادە کە چندین بار باید خواند ،، نوشتە خانم رکسانا تلارمی امیدوارم اگر شد این نوشتە را یکجا در ایران گلو بال بگذارید من نتوانستم تمام نوشتە را یکجا بفرستم در 2 نوبت آن را ارسال میکنم

گر اختيار نقشه ي جهان و كلاس درس را به دست نو جوانان بدهيم اينگونه كردستان را ترسيم و معرفي مي كنند .
در كلاس درس در كنار نقشه ي جهان ايستاده ام و با هيجان هر چه تمام تَر ، قاره ها و كشورها و پايتخت هاي جهان را يك به يك نشان ِشاكردانم مي دهم و معرفي مي كنم و همچنين مختصري هم از تاريخ شان مي گويم .
اري اينجا خاور ميانه است . اينجا عراق است و ان طرف ديگر تركيه ، و اينجا هم سوريه ومتاسفانه در همه اين كشورها جنك است . اين هم ايران ، و به مانند همه ي ان كشورهاي نام برده شده .. كشوري ست ديكتاتوري ..و اين هم درياي كاسپين ( خزر ) كه من در ان ناحيه متولد شده ام .
ناگهان صداي يكي از شاگردان را از پشت سرم ميشنوم كه مي گويد : انجايي كه من هم متولد شده ام را .. "كردستان " را هم به همه نشان بده ! با شنيدن نام "كردستان " و خواسته ي او ، قلبم هري مي ريزد و او ادامه مي دهد : مادرم مي گويد ما از كردستان مي إييم . به رفقاي هم كلاسي ام نشان بده "كردستان " دركجاي نقشه جهان واقع است و از كردستان هم برايشان تعريف كن. .اين سوْال بدجوري غاقلگيرم كرده است . در همين بين ، به جاي من يكي از شاگردها به نام "پاتريك" با لحني مهربان جواب مي دهد : ولي "ازاد " يادت نيست كه دفعه قبل ، من و تو با هم هر چه گشتيم كه ان سرزميني را كه تو در ان متولد شده اي را نتوانستيم پيدا كنيم . اين حرف "پاتريك" بيشتر دستپاچه ام مي كند و جرات ندارم كه رويم را به سوي انها برگردانم .
بعد صداي متعجب "ورونيكا " را مي شنوم كه مي گويد.:اجازه ، ايا "پاتريك " درست مي گويد ؟ اگر اينطور است تو برايمان تعريف كن چرا نام جايي كه "ازاد " از انجا مي ايد در نقشه ي جهان نيست ؟حس مي كنم در تله ي بزرگي افتاده ام . چگونه تاريخ هزاران هزار سال ، بي عدالتي و كشتار و مقاومت و مبارزه را براي اين نوجوانان يكباره تعريف كنم ؟ بسرعت رويم را به سوي شاگردانم بر مي گردانم كه تا بتوانم كنترل كلاس را بدست بگيرم .و انوقت است كه دو چشم سياه نگران و مضطربي را مي بينم كه بي صبرانه منتظر پاسخ من است و كنجكاوي بيست و پنج شاگرد سويدي را كه مي خواهند سرزمين همكلاسي شان "ازاد " را نشان شان بدهم و از كردستان برايشان بگويم .
پيش خود فكر مي كنم عجب شاگردان مسؤليت بزرگي را به من داده اند . چگونه مي توانم راوي ان همه جنايات و كشتار و بي عدالتي باشم ؟! چگونه مي توانم از پس اين كار عظيم بر بيايم ؟! اما بسرعت تصمبم مي گيرم و به شاگردان مي گويم انچه را كه مي دانم برايتان تعريف مي كنم انچه را كه در كتاب هاي تاريخ هنوز حقيقت ان ننوشته اند و بر نقشه اي كه در كلاس درس اويزان است نشان مشخصي از انجا نيست ..بيكباره انگاري كه تمامي بي باكي و شهامت مردم كرد به وجودم من هم منتقل مي شود من بايد زبان حقيقت انان باشم . از كشتار و جنايت دولت ها ي ان مناطق و ستم انان حرف مي زنم و از مقاومت و مبارزه ساليان سال كردها .حالا ديگر انچنان دگرگون شده ام كه دل به دريا مي زنم و تصميم اي را بي محابا مي گيرم . از بچه هاي كلاس مي خواهم كه گرداگرد من جمع شوند و رو به سوي نقشه جهان بايستند . ماژيك قرمز را از روي ميزم بر مي دارم و به دست "ازاد " مي دهم . با انگشتانم مناطق كردنشين كشورها را نشان داده و مي گويم : كردستان اينجاست . شرم ام مي ايد كه از "ازاد " بپرسم از كدام كردستان ِ كدام كشور مي ايي . ؟!؟از او مي پرسم راستي ازاد ، مي تواني بگويي كه در خانه به چه زباني حرف مي زنيد ؟ جواب مي دهد به زبان كردي .جوابي كه مي خواسته ام را نگرفته ام . دوباره مي پرسم ايا مي داني پدر و مادرت به جز زبان كردي و سويدي به چه زبان ديگري مسلط هستند و حرف مي زنند؟ مي گويد به زبان تركي .