Skip to main content

مشکل اساسی تفکر «کمونیستی»

مشکل اساسی تفکر «کمونیستی»
Anonymous

مشکل اساسی تفکر «کمونیستی» این است که «شعارگراست» و این «شعارگرایی» همانگونه که در این مطلب نیز اشاره شده برگرفته از روحیه‌ی «آرمان‌گرایی» و «خیال‌پردازی» نهفته در بطن تفکر کمونیستی و همچنین در فرهنگ تسلیم‌شدگی نهادینه شده در جامعه‌ی مذهبی خو گرفته با استبداد در ایران است چرا که اگر چیزی و هدفی امکان تحقق نداشته و یا امکان تحقق کمتری داشته باشد به شکل «شعار» خود را بروز می‌دهد. «شعارگرایی» سبب شده است که جامعه بر علیه «دشمن خیالی» که مانع از دستیابی به آرمانهایش می‌شود گارد بگیرد. رویکرد «آرمانگرایانه‌»ی جامعه برای مقابله با این «دشمن خیالی» سبب گرایش آن به سمت «توهم توطئه» شده و تا می‌تواند «دشمن‌سازی» نموده و میزان حرارت «شعارها» بر علیه آن «دشمن» نیز به نقطه‌ی جوش و یا بالاتر می‌رسند که این «دشمن مشترک» در هر دو طیف «اسلام‌گرایان» و «کمونیست‌ها» "امپریالیسم" بود که

به نظرشان هم واجد خصوصیت «نظام سلطه‌گری جهانی» بود و هم حاوی سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) که توده‌های محروم و زحمتکش جامعه را به استثمار خود کشانده بود و طبق این تفکر لاجرم شاه هم به دلیل نماینده‌ی «امپریالیسم آمریکا» بودنش و هم به جهت «استبداد شاهنشاهی» و «ضد اسلامی/شیعی بودنش» که عنوان «طاغوت (بت‌پرست)» رویش گذاشته شده بود باید محو و نابود می‌شد که با در نظر گرفتن این موارد آنچه در خصوص شکست مارکسیست‌ها کمتر مورد اشاره قرار می‌گیرد وجود چند عامل مشترک بین «کمونیست‌ها» و «اسلام‌گرایان» بود که سبب مصادره‌ی انقلاب توسط «خمینی» شد:

1::> «دشمن» به عنوان عامل مشترک کمونیست‌ها و اسلام‌گرایان بود هر دو امپریالیسم آمریکا و نماینده‌ی آن شاه پهلوی را دشمن خود می‌دانستند.

2::> «روحیه‌ی برادری و برابری و عدالت‌خواهی» نیز سبب هم‌پیوندی کمونیست‌ها و اسلام‌گرایان شده بود.

3::> انرژی انباشته شده در جامعه‌ی ایران برای رهایی از استبداد شاهنشاهی چندهزار ساله سبب همگرایی کمونیست‌ها و اسلام‌گرایان شده بود.

4::> تأثیراتی که تقابل‌های دو بلوک شرق و غرب بجای گذاشته بود باعث پدیدار شدن حرکت‌های «دموکراسی‌خواهانه» در جهان شده بود که این عامل کمونیست‌ها و اسلام‌گرایان را در کنار هم قرار داده بود.

با در نظر گرفتن توضیحات فوق، در واقع کمونیست‌ها به دلیل اشتراک در شعارها با مذهبیون، در شعارهای خمینی هضم شده و با شعار «همه باهم خمینی» در دام «اسلام‌گرایی افراطی» افتادند. البته نباید از روی هوشمندی و قدرت رهبری خمینی نیز که با تلفیق شعارهای برابری‌خواهانه‌ی کمونیست‌ها با روحیه‌ی ظلم‌ستیزی و شهادت‌طلبی حاکم بر فرهنگ شیعه، با به هیجان آوردن مردم اقشار پایین‌دست جامعه و هدایت احساساتشان به سمت تحکیم پایه‌های قدرت «ملاها» توانست انقلاب را کاملاً به نفع خود مصادره نماید به سادگی گذشت.

یکی از عوامل خیلی مهم هم «نقش جامعه‌ی روستایی ایران» که در طول حاکمیت پهلوی‌ها ظلم و ستم اربابان و ملاکین بزرگ را -که به عنوان نماینده‌ی شاه در اعمال قدرت در روستاها دیده می‌شدند- با تمام وجود چشیده بودند نادیده گرفت. اگر به سابقه‌ی مبارزات انقلاب نگاه شود بیشترین طرفداران خمینی در ابتدا از بین روستائیان بوده‌اند که خمینی در نهایت از حرکت جامعه‌ی روستایی بیشترین استفاده را برای مصادره‌ی انقلاب به نفع خود برد.

***
اما فارغ از آنکه چه عواملی سبب انقلاب و همگرایی کمونیست‌ها و اسلام‌گرایان و در نهایت مصادره‌ی انقلاب توسط خمینی و سرکوب و قلع و قمع نمودن کمونیست‌ها شد می‌بایست در نظر گرفت که انقلاب انجام شده و مردم ایران هم هزینه‌های بسیار سنگین آن را پرداخت نموده‌اند قرار نیست چون کمونیست‌ها در انقلاب بهمن 57 متحمل شکست شده‌اند جامعه‌ی ایران از یک سوراخ هزار بار گزیده شده و این بار هم کمونیست‌ها به صورت نوبتی با به دست گرفتن قدرت استبداد مطلق دیگری را بنا نمایند و این دور باطل تا ابد ادامه یابد. بهتر است کمونیست‌ها با رها نمودن خود از نوستالژی شکست گذشته دیگر از خود به عنوان آلترناتیو این رژیم صرفنظر نمایند.

***
لازم به اشاره است که من این کامنت را در بررسی چرایی وقوع انقلاب، علل شرکت کمونیستها و شکستشان و نحوه‌ی مصادره‌ی آن توسط خمینی نوشتم. معتقدم به دلیل گسست‌هایی که در بدنه‌ی جامعه‌ی ایران بخاطر ظلم‌های شدید بر علیه ملل غیر فارس انجام شده همگرایی اتنیک‌های ساکن در ایران بسیار تضعیف شده و یکپارچگی جغرافیای موسوم به ایران مدت زیادی دوام نخواهد آورد. البته طبیعی است ملت حاکم فارس در ایران فردا برای تداوم قدرت و استعمار و استثمار ملل غیر فارس تقلا خواهد نمود اما هر چقدر بیشتر «تمامیت‌خواهی» از خود به نمایش بگذارد فروپاشی جغرافیای موسوم به ایران را سهل‌تر خواهد نمود.