آن چند نفری که در بالا در خصوص این نوشتار نظر نوشتهاند مطمئن هستند که منظور آن را به درستی فهمیدهاند!؟ بخاطر چنین نظرات .... است که میگویم «توانایی درک عمیقِ محتوای این نوشتار برای هر کسی میسر نیست». وقتی این نظرها را میخوانیم آن نوشتهی قبلی جناب لوایی که «ایران با فاجعه ی "فقدان فهم" روبروست» بیشتر عینیت پیدا میکند. در مقاله نوشته شده است:
"پس از 962 سال پاپ با رهبر كليساى ارتدوكس روسى ملاقات كرد. آن هم بغل دست نشان استخوان و جمجمه كه سمبل تولد دوباره و بازگشت مسيح است. بازسازى فراروايت دينى در سايه ى اقتدار نظامى. واتيكان براى ادامه ى حيات به قدرت هاى نظامى چشم دارد اما تفاهم نامه ى بين المللى براى ايجاد دين جديد براى زمين و نظم نوين جهانى حاصل ديدار اين دو بود. در شرايطى كه مفهوم اسلامى وحدت در سوريه تكه پاره مى شود مسحيتِ مفهوم دارد خودش را جمع و جور مى كند."
در مطلب نوشته شده است:
"من طرفدار ترکیه ی مقتدرم، چون تنها کشوری است که در منطقه شرایط دموکراسی را بلد است"
نکند فکر کردید این ایرانِ عزیزِ شما که در باتلاقِ ملغمهی بنیادگرایی شیعی و باستانگراییِ عظمتطلبانهی فارسی/آریایی غرق شده است شرایط دموکراسی را بلد است!!!؟ مشخص است که در این منطقهی فلکزده فقط «تورکیه» 'شرایط دموکراسی را بلد است' که به رغم آنکه دولت این کشور با خطر بزرگی به نام تروریسم پ.ک.ک مواجه است شاخهی سیاسی این سازمان تروریستی 80 نماینده در پارلمان کبیر تورکیه دارد و خواهرزادهی اوجالان رهبر تروریستها از طرف کوردها نمایندهی پارلمان میباشد و در وضعیت بسیار متشنجِ پس از سرنگون شدن جنگندهی روسیه توسط تورکیه، «صلاحالدین دمیرتاش» رهبر حزب کوردهای تورکیه به دیدار پوتین و لاوروف میرود. تصور نمایید در این ایرانِ عزیزتان اگر در چنان شرایطی، نه یک رهبر حزب و نمایندهی پارلمان، بلکه یک شخصِ عادی هم به دیدار 'دشمن' میرفت ملاهای آریایی چگونه پوست از سرش میکندند!؟ در این ایرانِ عزیزِ شما اصلاً چیزی به نام «حزب» وجودِ خارجی دارد!؟ آیا 5 درصدِ آزادی بیانی که در تورکیه وجود دارد در آن وجود دارد!؟ از «مردمسارلاریِ دینی» یا همان «ملاسالاریِ دینیِ» ایرانِ عزیزتان چه خبر!؟
***
مشخصاً این افرادی که نظر مینویسند از حداقل منطق نیز بیبهرهاند. یکی نوشته است:
"در قاموس حقوق بگیری اگر دفاع از مسیحیت مرتجع و جنایتکار هم بدرد دفاع از اردوغان داعشی و دزد بخورد جایز میشود."
یکی از بزرگترین مشکلاتی که پدرِ جامعهی ایران را درآورده است همین «توهم توطئه» میباشد که به سادگی انگ مزد بگیری کشورهای خارجی بر پیشانی مخالفان چسبانده میشود تا به زعم خود با ترور شخصیتِ مخالف، وی را «معدوم» نمایند و ماحصل اینگونه برخوردِ پارتیزانی با نظرات مخالف و متضاد هم وضعیت اینچنین اسفناکِ این مملکت نفرین شده است. من در هیچ جایی در این نوشتار ندیدم که از «مسیحیت»، «اردوغان»، «داعش» و امثالهم دفاع شده باشد اما چون شخصی که این را نوشته توانایی درک محتوای عمیق آن را ندارد چشمانش را بسته و با باز نمودن دهانش به زعم خودش خواسته است نویسنده را 'ترور شخصیت' نماید. با اینگونه رویکردهای بیمارگونهی هیستریک هرگز در این مملکتِ نفرین شده امکان برقراری دموکراسی وجود ندارد فارسستانیها بیجهت دلِ خود را صابون نزنند.