هنوز نمیتوان گفت که ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس پس از چه مدتی از یاد خواهد رفت؟ دو دهه گذشته، دهها رهبر و فعال حماس و حزبالله و نزدیک به ۶ هزار تن از اسیران و سربازان ایرانی و مزدوران پاکستانی، افغان، عراقی، یمنی، سوری و لبنانی تهران با حملات اسرائیل به جهان دیگر اعزام شدهاند. ترور جنجالبرانگیز سردار قاسم سلیمانی، پرمدعاترین جهادی اسلامیسم خمینیگرا، و «شهادت» دهها چهره ایرانی دیگر که درگیر «صدور انقلاب» و ساختن مقدمات هستهای شده بودند، نیز به آن فهرست افزوده میشود.
با این حال، این سلسله ترورهای بیسابقه در تاریخ صورتمسئلهای را که منشا آنها است، تغییر ندادهاند. این صورتمسئله را میتوان اینطور خلاصه کرد: ایران امروز زیر عنوان جمهوری اسلامی، دارای نظامی است نامشروع که میکوشد تا مشروعیت خود را زیر پرچم «صدور انقلاب» و «مقاومت در برابر استکبار جهانی» پنهان کند. در حالی که میداند که انقلاب صادراتیاش خریدار و بازاری ندارد و ادامه حیات خود رژیم نیز تا حدی بسیار، مدیون گوشه چشمی از «استکبار جهانی» است که گاهبهگاه شیر نفت را باز میکند و نظام خمینیگرا را روی پمپ اکسیژن برای نیمهزنده ماندن نگه میدارد.
از سوی دیگر، اسرائیل را داریم که در طی هفت یا هشت دهه گذشته نشان داده است که نهتنها قابلیت حفظ خود را دارد، بلکه از شکست دشمنان خود در جنگهای کلاسیک عاجز نیست. اما همان «استکبار جهانی» که همواره به اسرائیل کمک کرده است، همواره مانع از به ثمر رساندن جنگها تا پیروزی اسرائیل نیز شده است.
در شرایطی که جنگ نمیتواند نقش واقعی خود را که از آغاز پیدایش جوامع انسانی، تعیین یک برنده و یک بازنده بوده است، بر عهده گیرد، کل منطقه خاورمیانه در یک فضای مجازی قرار گرفته است؛ فضایی که در آن هیچ یک از عوامل فعال نمیتوانند نقش واقعی خود را بازی کنند. جمهوری اسلامی میداند که نمیتواند بقیه خاورمیانه را شبیه خود کند و در نتیجه، چارهای ندارد جز اینکه شبیه بقیه خاورمیانه شود. «استکبار جهانی» میداند که میتواند با بهرهگیری از بخش کوچکی از قدرت خود، چالشگر منطقهای را به زانو درآورد، اما اراده لازم برای این کار را ندارد.
اسرائیل همواره بین دو گزینه سازش نامطبوع با دشمنان و سرکوب کامل آنان مردد بوده است و به طور کلی خاطرات خوشی از سازشــ یعنی یافتن و پذیرفتن راههای صلحآمیز برای حل اختلافاتــ ندارد. نزدیک به ۲۰ سال پیش، تجربه «راهحل صلحآمیز» در غزه امتحان شدــ آن هم پس از شکست «راهحل صلحآمیز» ساخت نروژ. در ماه اکتبر گذشته، میوههای آن درخت در غزه به شکل حملات خونبار حماس به روستاهای اسرائیلی عرضه شد.
از سوی دیگر، حماس از آغاز با بحران هویت روبرو بود. حماس در آغاز، بهعنوان شاخه فلسطینی اخوان المسلمین آغاز کرد. این در زمانی بود که بسیار سیاستگذاران و سیاستشناسان تصور میکردند که با بهرهگیری از اسلام میتوان نیروهای چپ وابسته به اتحاد شوروی را در متن جنگ سرد شکست داد. این تصور سبب شد که اسرائیل در حماس سرمایهگذاری کند و با عرضه کمک مالی به شیخ احمد یاسین، بنیانگذار حماس، و گشودن فضای فعالیت اجتماعی و فرهنگی برای اسلامگرایان غزه و ساحل باختری رود اردن، گروههای چپگرا را تا حدی به عقب براند.
بهزودی، اما، حماس و اسلامگرایان وابسته به آن متوجه شدند که رقیبان چپگرای آنان با بهرهگیری از خشونت سیاسی یعنی عملیات تروریستی، مخاطبان بیشتری در میان فلسطینیان و اعراب حامی آنان به دست میآورند. بدینسان بود که حماس نیز تصمیم گرفت تا از حربه تروریسم، به جای موعظههای نماز جمعه، کلاسهای درس قرآن، کمک به خانوادههای نیازمند، تحمیل حجاب بر دختران غزه و دیگر نمایشهای اسلام گرایانه، بهره گیرد.
در عمل، اما، رهبران حماس در مورد تروریسم دچار بدفهمی شدند. تروریسم از آغاز پیدایش آن به عنوان یک ابزار سیاسی هدفش بهرهگیری از ترساندن (ترور) رقیبان و مخالفان در یک مورد خاص و برای جلوگیری از عمل خاص یا اجبار به یک اقدام خاص بوده است. سناتورهای روم باستان قیصر را ترور کردند، زیرا میخواستند مانع از انحلال سنا و اعلام دیکتاتوری فردی شوند. ولیعهد اتریش در سارایوو ترور شد، زیرا ملیگرایان صرب میخواستند خشم خود را نسبت به امپراتوری مسلط نشان دهند.
در طول تاریخ، هدف اصلی تروریسم ضربه زدن بر نمادهای قدرت بوده است. به همین سبب، ترور شخصیتهای سیاسی و فرهنگی رایجترین نمونه استفاده از حربه تروریسم بوده است. در ایران خودمان، ترور ناصرالدین شاه و اتابک اعظم و پس از آن در دوران مشروطه، احمد کسروی و احمد زنگنه و نخستوزیران، عبدالحسین هژیر، حاجعلی رزمآرا و حسنعلی منصور، نمونههایی از ترور کلاسیک به شمار میروند؛ تروری که الگوی اولیه آن قتل خواجه نظامالملک، وزیر سلجوقی، بود.
تروریستهای فلسطینی تا سالهای ۲۰۰۰ نیز از حربه ترور برای مرعوب کردن دشمن اسرائیلی یا حامی اسرائیل آن هم، با هدفی محدود و مشخص، استفاده کردند. ربودن هواپیماهای مسافری برای جلب توجه افکار عمومی به «نکبت» فلسطینیها بود یا برای مجبور کردن اسرائیل به آزاد کردن تعدادی از زندانیان گروههای تروریست. گاه ترور یک شخصیت عرب یا یک عرب ثروتمند برای ایجاد رعب میان شخصیتهای موردبحث صورت میگرفت. ملک عبدالله اول، پادشاه اردن هاشمی، ترور شد تا دیگر رهبران عرب در پی «گفتوشنود» با «دشمن صهیونی» نباشند.
باز در ایران خودمان، ترور مستشاران آمریکایی به وسیله مجاهدین خلق و ترور ژاندارمها و پاسبانان به وسیله چریکهای فدایی خلق نیز با هدف کلاسیک تروریسم یعنی ایجاد وحشت صورت گرفت.
رهبران حماس، اما، با بازتعریف تروریسم، سیمای کلاسیک آن را تغییر دادند و اندکاندک تا حد زیادی در دوران رهبری اسماعیل هنیه، آن را به صورت یک فرابرد سیاسی مذهبی فلسفی نظامی، از نو تعریف کردند. تروریسم در سیمای کلاسیک آن چیزی جز یک حربه و یک تاکتیک در خدمت یک حزب یا جنبش سیاسی نیست. در بازتعریف هنیه و همکاران او، تروریسم به صورت یک «تکعاملگرایی» درآمد. این تکعاملگرایی را در اصطلاح سیاسی غربی مونیسم (Monism) میخوانند. شخص تکعاملگرا در صحنه سیاسی فقط یک هدف دارد: نابودی دشمن و فقط یک وسیله برای تحقق آن: کشتن دشمن واقعی یا خیالی.
تروریست تکعاملگرا چیز خاصی نمیخواهد، زیرا همه چیز را میخواهد. او اقدام تروریستی خود را با هدف آزادی زندانیان هوادار خود، باز کردن مرزهای تجاری غزه، افزایش شماره جوازهای کار برای غزاویان در اسرائیل و دیگر خواستههای مشابه انجام نمیدهد. بدینسان، هدف او بدهبستان و کوشش برای ایجاد یک دولت فلسطینی در کنار اسرائیل نیست. هدف او، همانطور که مرامنامه حماس آشکارا تایید میکند، نابودی اسرائیل است. شعار «از رودخانه تا دریاــ فلسطین برای ما!» همه راههای سیاسی، دیپلماتیک و فرهنگی برای مذاکره و توافق را میبندد. از آنجا که حماس در وضعی نیست و شاید هرگز هم نباشد که اسرائیل را در میدان جنگ کلاسیک نابود کند، بهناچار به صورت یک گروه صرفا تروریستی در میآید.
در روزهای اخیر شاهد اظهارنظرهای شگفتآور درباره هنیه بودهایم. بیبیسی در لندن او را یک «رهبر معتدل» و یک «اصلاحطلب» توصیف میکند. مطبوعات چپگرا از جمله گاردین در لندن و لوموند در پاریس، مدعیاند که هنیه مهره اصلی در مذاکرات برای آتشبس و در نتیجه پایان جنگ غزه بود. اما منابع دیگر از جمله ناظران عرب هوادار فلسطین تصویر دیگری ارائه میدهند. خالد مشعل، یکی از نخستین رهبران کرشمهدار (کاریزماتیک) حماس، گفته است: «هنیه هرگز در پی پایان نبرد با اسرائیل نیست. ماموریت تاریخی و وجدانی او نابودی نظام صهیونیستی و آزادی فلسطین در سرزمین خود است.»
در یک نبرد سیاسی، طرف چالشگر خواستههای خود را بهروشنی بیان میکند و بر سر مذاکره برای رسیدن به آن خواستها، با حریف، رقیب یا دشمن به توافق میرسد. تنزل سیاست به سطح پوکر حتی به طور مجازی، ممکن است از ارزش سیاستــ که به گفته ارسطو، عالیترین هنر انسانی استــ بکاهد. اما تشابهات موجود بین آن دو میتواند آموزنده باشد. هم سیاست و هم پوکر قواعد و مقرراتی دارند که موردقبول، خواسته یا ناخواسته، همه شرکتکنندگان است؛ شرکتکنندگانی که نتایج را نیز میپذیرند. در پوکر، بازیگری که حاضر باشد تا پای باختن همه چیز در بازی بماند، جزو کمیابها است. مگر آنکه به گفته مولوی: خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش، بنماند هیچش الا، هوس قمار دیگر!
اما در سیاست، کمتر رهبری ممکن است باخت کامل را شادمانه بپذیردــ بهویژه اگر آن باخت کامل به معنای مرگ باشد. به عبارت دیگر، حماس از اسرائیل چیزی را میخواهد که هیچ رهبر اسرائیلی نمیتواند عرضه کند: نابودی اسرائیل!
بدینسان حماس نمیتواند در دنیای واقعیات بازگوکننده و مدافع خواستههای مشروع و نیازهای انسانی مردم غزه باشد. همچنین، حماس از آنجا که یک سازمان سیاسی نیست، نمیتواند انتظار داشته باشد که دیگران مانند یک سازمان سیاسی با آن رفتار کنند. اگر حماس یک سازمان سیاسی میبود و اگر هنیه یک رهبر سیاسی میبود، نه یک رهبر تروریست، بهسادگی میتوانست با آزادی گروگانهای اسرائیلی و غیراسرائیلی به ایجاد محیطی مساعد برای رسیدن به آتشبس کمک کند. اما دستکم در چهار ماه گذشته، همه گزارشها نشان میدهد که طرف حماس به رهبری هنیه کاری جز سنگاندازی در راه رسیدن به آتشبس انجام نداده است. ممکن است بگویید که از طرف اسرائیلی نیز بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، علاقه خاصی به رسیدن به یک آتشبس نداشته است. اما اثبات شیء نفی ماعدا نمیکند. حماس و هنیه بهخوبی میتوانستند بازی ادعایی نتانیاهو علیه آتشبس را با اتخاذ مواضع تنشکاه افشا کنند.
ترور هنیه در یکی از ویلاهای «امن» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران بهناچار میهن ما را نیز زیر نورافکنها قرار داده است. بعضی ناظران این حادثه را نمونهای دیگر از شلختگی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی میدانند.
اما این نوع تحلیلات عمق مسئله را نشان نمیدهد. اگر اشراف اطلاعاتی اسرائیل در عالیترین حد ممکن میبودــ آنطور که بعضی تحلیلگران مدعیاندــ حماس هرگز نمیتوانست فاجعه اکتبر را بیافریند. شلختگی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نیز بارها نشان داده شده است و نیازی به تایید مجدد آن نبود. در هر نظام سیاسی، نهادها و دستگاههای گوناگون از کارآییها و ناکارآییهای کموبیش مشابه برخوردارند. به عبارت دیگر، مانند قانون لولههای مرتبط، در سیاست نیز آب در همه لولهها در یک سطح قرار میگیرد. در نظامی که مانند نظام خمینیگرا، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی شلختهاند، دیگر نهادها نیز شلختهاند. نظام شلخته صدها موشک و راکت و پهپاد شلیک میکند، بیآنکه هیچ یک به هدف بخورد. نظام شلخته بیش از ۴ تریلیون دلار در اختیار داشته است، بیآنکه اقتصادش از شلختگی بیرون آید.
چرا اسرائیل هنیه را در تهران حذف میکند نه در دوحه، شهری که سالها محل اقامت او بوده است؟ پاسخ: زیرا نظام قطر یک نظام شلخته نیست. همین مطلب را درباره استانبول و ترکیه هم که سالها میزبان هنیه و خانواده او بودند، میتوان گفت.
ایرانیان باید بدانند که هنیه، صرفنظر از سابقه سیاسیاش به عنوان یک رهبر اخوانالمسلمین، هرگز دوست ایران نبود و نمیتوانست باشد. از دید او و رهبران اخوانالمسلمین، ایرانیان «رافضی» به شمار میآیند و حتی نماز خواندن کنار آنان جایز نیست. محمد مرسی، رئیسجمهوری وقت مصر و رهبر برجسته اخوانالمسلمین، در جریان کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد به تهران آمد، اما حاضر نشد با آقای خامنهای که در اتاقی در محل کنفرانس منتظر او بود، دیدن کند. هنیه در همه سفرهای خود به تهران دعوت شد تا در مراسم نماز جمعه در دانشگاه تهران شرکت کند، اما هرگز نپذیرفت. در عوض، او نمازهای خود را در ویلای «امن» به همراه محافظانش و روی فرشی که با خود آورده بودند، میخواند.
حالا چرا ایران باید به ماجرایی کشانده شود که به ما مربوط نیست، آن هم در کنار کسانی مانند هنیه که دشمن مسلکی ایران و ایرانیتاندــ سوالی است که آقای خامنهای باید جواب بدهد. سوال دیگر این است: کی و کجا و چگونه مردم ایران به شما اجازه دادند که ایران را به اینجا بکشانید؟
ترور هنیه شلختگی نظام خمینیگرایان را با اظهارنظرهای متفاوت و متضاد «مقامات» نظام نیز نشان داد.
آقای خامنهای گفت: «خونخواهی اسماعیل هنیه را وظیفه خود میدانیم!» خونخواهی البته یک اصطلاح مافیایی است نه یک اصطلاح سیاسی. منظور خامنهای از «خود» نیز معلوم نیست، شخص ایشان یا ایران به طور کلی؟
مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری تازه منصوبشده: «صهیونیستها به زودی نتایج اقدام بزدلانه خود را خواهند دید!» این یعنی چه؟ نتایج هر اقدامی به هر حال معلوم خواهد شد. این نتایج میتواند خوب باشد یا بد. اما گفته بیمعنای پزشکیان از خطرات گفته پرمعنای خامنهای خواهد کاست؟ پزشکیان خود را به هیچ عکسالعملی مقید نمیکند، اما از آنجا که او سیاستگذار تنهایی نیست، فرقی ندارد.
معاون پزشکیان، محمدرضا عارف، حرف پزشکیان را نقض میکند. او میگوید: «اقدام جنایتکارانه ترور شهید اسماعیل هنیه را با دقت پیگیری خواهیم کرد.» پیگیری؟ کی، کجا و چگونه؟ پزشکیان که تلویحا گفته بود این جریان به ما مربوط نیست؟
رئیس مجلس اسلامی، محمدباقر قالیباف، بر شلختگی میافزاید و میگوید: «ایران آمران و عاملان ترور شهید هنیه را مجازات خواهد کرد.» مجازات؟ چگونه؟ چرا وعدهای میدهید که اراده و توان اجرای آن را ندارید؟
شلختگی در اظهارنظر باقری کنی که هنوز سرپرست وزارت خارجه است، تا حدی زیر لفافه دیپلماتیک پنهان میشود. او میگوید: «ترور شهید اسماعیل هنیه میبایستی از سوی سازمان ملل متحد بررسی شود!»
او، بر خلاف خامنهای، عارف، قالیباف و تا حدی پزشکیان، میخواهد وانمود کند که توپ در زمین ایران نیست و جمهوری اسلامی که هنوز «انتقام سخت» شهادت سلیمانی را نگرفته است، نمیخواهد هنیه را در صف «شهدای منتظر انتقام سخت» قرار بدهد.
نظامی که نمیتواند چهرههای شاخص خود را در حساسترین مسائل، همصدا کند، نظام شلختهای است. ارکستری است که در آن، هر کسی ساز خود را مینوازد و آواز خود را میخواند. درست به همین سبب بود که آمران و عاملان ترور هنیه تصمیم گرفتند او را در تهران سربهنیست کنند.
آه، داشت یادم میرفت. سرتیپ حاجیزاده، فرمانده موشکی سپاه، میگوید: «برای نابودی صهیونیسم آمادگی کامل داریم و فقط منتظر اجازه هستیم!»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
... شازده اسدالله میرزا...: آن لحظه که دندان طمع تیز کنم من
با چیز خودم چیز تو را چیز کنم من
...گر بنده شوم دکتر و بیمار تو باشی
سفری به حومه ای سانفرانسیسکو تجویز کنم من.....دوستعلی خره ...: شازده گرامی زتو پرهیز کنم من... آن تجویز و نسخه تو را ریز کنم.... طاهر زن شیر علی قصاب...: خود را شبی اگر با تو گلاویز کنم من.... گر لب ندهی برج میلاد تو را جیز کنم من
دنبال مگس بگردید
یکی از مقامات رژیم در تلویزیون میگفت بی احتیاطی خود هنیه هم دخیل بوده و گویا با پسرش تماس از واتساپ داشته. در کنار سایر احتمالات میتوان این احتمال را هم در نظر گرفت. این با توجه به این مهم که بار اول نیست که اسرائیل اینها را ترور می کند و قبلا سران اینها بارها توسط اسرائیل هدف قرار گرفته اند که چیزی بجز بی مبالاتی خودشان و ضعف حفاظت از خودشان نیست. نکته دیگر این که ریزپهبادها به اندازه مگس میتوانند از هر سوراخی وارد شوند (این را در یک فیلم هالیوود سالها پیش دیدم!!) و ویدیوی زنده از محل به گیرنده نزدیک بفرستند و کشف آنها کار راحتی نیست. مطمئنا یکی از این مگسهای سمج را هنیه قبل از دود شدن هی از سر خودش پرانده. دیگر این که این فسیلهای لب پا گور هنوز دارند شاه را سرنگون می کنند. یک کلمه شعور پرداختن به موضوع مقاله را ندارند و حرفهای هزاران بار تکرار تهوع آورشان را هی تکرار می کنند.
این" شازده اسدالله میرزا" که…
این" شازده اسدالله میرزا" که در لباس هوداری از پادشاهی بذر نفرت و جنایت می پاشاند و مسئول سایت هم کاری به این جنایتکار سایبری ندارد؛ ببینید چه نوشته است:
"مردم باید گوشهایِ خود را بر رویِ این عَر عَرهایِ حقوقِ بشری ببندند و تا جایی که میتوانند همهٔ اوباشانِ رژیم را به سزایِ خیانتهای و جنایتهایشان برسانند. در چنین شرایطی هرگونه جلوگیری از فورانِ خشم و انتقامِ ملّی امری خائنانه خواهد بود.
مردمِ ایران یک قتلِ عام به این بی شرفهایِ صفوی مسلک بدهکارند"
به کسانی که علیه اعدام و برای ازادی زندانیان سیاسی و علیه شکنجه فعالیت می کنند ؛ " عَر عَرهایِ حقوقِ بشری" می نامد . این نادان سیاسی فکر می کند که رزیم توسط اسرائیل آزاد می شود و خبر ندارد که دسته دسته اسرائیلی دارند به زادگاه خود بر می گردند.(مهاجرت معکوس) مضافا ترساندند الکی و ایجاد وحشت در بین مردم و ادم های پیرامونی رزیم ؛ بسود رجمهوری اسلامی است.
مومنت مومنت
... شکل گیری توفانی برون مرزی بر علیهِ رژیمِ تبهکار شیعی
از آنچه که در بیرون از مرزهایِ ایران میگذرد چنین بر میآید که توفانی سهمگین بر علیهِ رژیمِ تبهکار شیعی در حالِ شکل گیری است. این توفان نیروهایِ سرکوبِ رژیم را در هم خواهد کوبید و از نظرِ موقعیّتِ روانیِ جامعهٔ ایران بهترین زمینه برایِ خوشامد گویی مردمِ ایران به این توفان است. بخشی کوچک از نفرتِ فزایندهٔ مردم نسبت به اوباشانِ شیعه ای حاکم در شکستِ تیمِ فوتبالِ پوشک پوشِ فرزانه به نمایش درآمد.این توفان میتواند ورق را به نفعِ مردمِ ایران برگردانیده و به بن بستِ مبارزاتی بر علیه رژیم پایان دهد.
در صورتِ ورودِ توفان به درونِ ایران همهٔ مبارزین باید آماده باشند تا انتقامِ همهٔ قتلها و شکنجه ها و تجاوزها را از اوباشان رژیم بگیرند. آن دسته از پفیوزها یی که خود را اپوزیسیونچی مینامند با دیدنِ فورانِ خشمِ مردم عَر عَرِ حقوقِ بشری برایِ نجاتِ اوباشانِ رژیمِ شیعی براه خواهند انداخت.
مردم باید گوشهایِ خود را بر رویِ این عَر عَرهایِ حقوقِ بشری ببندند و تا جایی که میتوانند همهٔ اوباشانِ رژیم را به سزایِ خیانتهای و جنایتهایشان برسانند. در چنین شرایطی هرگونه جلوگیری از فورانِ خشم و انتقامِ ملّی امری خائنانه خواهد بود.
مردمِ ایران یک قتلِ عام به این بی شرفهایِ صفوی مسلک بدهکارند
در حسرت تمدن تورغوز آباد
شاه الهی ها............... هنوز هم که هنوز است، از الفبای دموکراسی به اندازه نوک سوزن حالیشان نیست. چنین عناصری نه به حقوق بشر ارزش قائل اند، نه به انسان و انسانیت. اینان درس عبرت نگرفته از حوادث خونین تاریخ، با ناچیز شمردن مبارزات بی امان مردم در برابر دیکتاتورهای خون آشام، چنان شیفته نوستالژی دروازه های تمدن بزرگ حصیر آباد و حلبی آباد اند که گویا با افتخار به گند عفونتش که چشم جهانیان را خیره کرده بود، درحسرت باز گشت تمدن دروازه های بزرگ شاه الهی تورغوزآباد و یالغوز آباد اند، تا به فرمان یادگار پدر تارجدارشان قصاب ثابتی و اربابانش، ساواک را اینبار مخوف تر از سازمان اطلاعاتی رژیم نکبت آخوندی برمملکت مسلط نموده به لطف فکل کراوتی های مفتخور لس آنجلسی، با شعار ارتجاعی تمرکز گرائی، ایران و ایرانشهری، تمدن سرکوب و خفقان، تمدن کشتار و تاراج مردم، در معیت عناصر شاه الهی و شیخ الهی در سرزمین تاراج شده تداوم یابد.
در لینک زیر، این ژورنالیست …
در لینک زیر، این ژورنالیست خودخوانده، تصویر جوانی با لباس افغانی ،در اصفهان را نشان میدهد و مردم را به عملیات ترور و خشونت آمیز علیه افغانها دعوت میکند !
-- آیا کسی میداند شغل این آدم بیسواد در پیش از انقلاب در آبادان و و تهران چه بود ؟
چون وی مدام تکرار میکند که با تمام: ارتشی ها، ساواکی ها، هنرپیشه ها، شرکت نفتی ها، ورزشکاران، افراد دولتی، و غیره.....دوست بوده و رفت و آمد خصوصی داشته ! ؟
--بیسوادی و فارسی غلط صحبت کردنش ،موجب خنده و تمسخر است؛ حتی یک لغت خارجی در زبان فارسی را نمی تواند درست تلفظ کند. گویا تمام آموخته هایش از طریق شنوایی بوده و املای واژهها را هیچگاه ندیده.
وی خود را سلطنت طلب طرفدار رضا پهلوی میداند و مخالف : ملیون، جمهور خواهان، چپ ها، مجاهدین، قوم و اتنیک و فدرالیست، و غیره است، و ادعاهای خنده آور در باره اپوزیسیون میکند.
https://www.youtube.com/watch?v=BiKiawjplCI
In reply to در لینک زیر، این ژورنالیست … by آی فریبا، فریبا
تو چقدر بیکاری!
تو چقدر باید بیکار باشی که بشینی به این خزعبلات نگاه کنی که مثلا بیاری بزنی تو سر سلطنت طلبا؟ پیرمرد.. پاشو برو یک قدمی بزن دست از کینه جویی آنهم اینقدر ناشیانه بردار. میدونی کار تو مثل چی میمونه؟ اینقدر کار تو نامربوط به امر سیاست هست مثل این که من مثلا بگردم ببینم یک توده ای سابقا زنشو کتک میزده بعد اینو علم کنم که بفرما! فلان هوادار حزب توده بلافاصله پس از ترور رزم آرا گرفت زنشو کتک زد پس این آزادی زنان که حزب توده ازش دم میزنه هیچ اعتقادی بهش نداره. بعد یکی پیدا بشه بگه روی این یکنفر نمیشه قضاوت کرد و بعد من بروم ده تا مورد دیگر رو در طی تاریخ 60 سال اخیر پیدا کنم که توده از زنشو کتک زده و فاکت بیارم که بفرما! این از حزب توده تون اونم از لنین و استالین و مارکس تون.. اصن کمونیست جماعت جانی هستند! این است منطق استدلالی شماها در رد نظام پادشاهی. از سیاست هم سر در نمیارید فقط یه چیزی بلغور میکنید مث پیرمردها و پیرزن های نق نقو.
.زبان غلط.
اگر در زمان شاه در کیهان سراسری ات، یه چریک و مجاهد و فدایی نمی گفتی: خرابکار ،و میگفتی : مبارز سیاسی یا مخالف سیاسی یا کمونیست یا مخالف یا ناراضی، و به مجاهد نمی گفتی: میم لام اسلامی، مردم حرف امثال ترا باور میکردند و دست از سرنگونی رهبرت بر میداشتند و دنبال خمینی دجال نمی رفتند.
افزودن دیدگاه جدید