«بنيادگرايى، بيرون را رجاله و

«بنيادگرايى، بيرون را رجاله و لكاته مى داند.»
«آن گزليك استخوانى هميشه در آستين راوى هايى است كه در عالم رؤيا و در خلسه اى مداوم به سده ها و قرن ها پيش بر مى گردند و با آن خوش اند. گزليكى كه با آن چشم و چال مخاطب و همزيست و همسايه را در مى آورند.»

آقای لوایی نگاهی به آیینه بکنید. شما دقیقا خودتان را تصویر کرده اید.
شما یک بنیادگرای تمام عیار هستید که در عالم رؤیا و در خلسه ای مداوم به سر می برید و به آن خوش هستید و با یک گزلیک استخوانی که همیشه در آستین دارید چشم و چال مخاطب و همزیست و همسایه را در می آورید.