Skip to main content

نوشته ی خوب و آموزنده ای ست

نوشته ی خوب و آموزنده ای ست
آ. ائلیار

نوشته ی خوب و آموزنده ای ست از آزادگر عزیز. دستش درد نکند.
امید است متن کامل «خاطرات» نیز منتشر شود.
بی شک عطش ذهن جویای نسلهای تازه را سیراب خواهد کرد.
راست گفته اند : دود از کنده بلند میشود... ساغ و سلامت و موفق باشد.
اینهم مرهم غمهای جانگذاز نسل شیفگان :
منی بینادان بسله دی، داغلار قوینوندا-قوینوندا، تولک ترلان لار سسله دی، داغلار قوینوندا-قوینوندا.
دولاندا ایگیت یاشیما، یاغی چیخدی ساواشیما، دلیلر گلدی باشیما، داغلار قوینوندا-قوینودا.
عاشیق باشینا باغلار، زولفون باشینا باغلار، بولبول اؤلدو گول اؤلدو، قالدی باشینا باغلار.
«الی باغلی بیزیم ائللر، آغزی باغلی بیزیم ائللر، یاز قیریلسین زنجیرلر، ائلیم زنجیرده زنجیرده.»
عزیزیم یاز گؤندر،پاییز گؤندر یاز گؤندر، الده کاغاذ اولماسا، یارپاق اوسته یاز گؤندر.
---

من ابتدا در آغوش کوهستان بارآمدم، و بازها نامم را در دل کوهها برزبان راندند.
هنگامی که به دوران جوانی رسیدم، دشمن دربرابرم قد برافراشت، و دلیران گرداگردم را فراگرفتند...
شیفته بر سر می بندد، گیسووانش را برسر می بندد،بلبل مرد، گل مرد، باغها بی سرو سامان ماند...
دستان خلقهای ما بسته است، زبان خلقهای ما بسته است، بنویس زنجیرها از هم بگسلند، خلق من در زنجیراست، در زنجیز...
عزیز من، بنویس و بفرست، به هنگام خزان یا در بهار، اگر کاغدی دم دست نیست، برروی برگی بنویس و بفرست...