Skip to main content

جناب جم سلام؛

جناب جم سلام؛
بهنام چنگائی

جناب جم سلام؛
پیش از پاسخ به شما، بسیار متشکرم که این پانویس را بر نوشته ی (شعر) من به مناسبت 8 مارس روز زنان بر آن افزوده اید!
اما در مورد نگاه من و فردوسی و یا هرکس دیگری پیرامون ارجگذاری بر پدیده ی گرانقدر زن و مادر، بی گمان شایسته است که در اینگونه دیالوگ های زنده و کنونی مرزهای گرامیِ حرمت به زنان را در هم نریزیم. همزمان اما، من به شما این حق مسلم را بی هر اما و اگری می دهم که هردو دیدگاه من و فردوسی را چنان تند نقدکرده، رد نموده و یا بپذیرید که می خواهید؛ و در کنار آن همچنین سزاوار است که در میان همه ی ما فرهنگ پلورالیزم رنگین، جایگاه و پایگاه نداشته ی و همگانی خود را در درون جامعه ی چندملیتی تشویق کنیم تا دست آوردهای ظروف رنگین کمانی حفظ شده و ای بسا بیش از پیش ارزگذاری شان نیز آزادی بیان و قلم بیابد؛ حتی اگر بخشی از آن چندش آور باشد.

دوست گرامی من! نمی دانم شما با کارهای نظری من تا چه حد آشنا هستید؟ بنا بر این لازم می دانم یادآورشوم که من کمتر وارد گفت و شنودهای نفاق برانگیزِ له یا علیه این و آن مقوله دشمنی افکن می شوم. این شیوه با روش کار فکریم در تناقض و تضاد آشکار هست. ترجیح من همیشه بر این بوده و خواهد ماند که هریک از ما تلاش کنیم تا فضای دخالتگری رنگین، اجتماعی و بویژه طبقاتی را در ژرفا، پهنا و سراسری کشورمان گسترش دهیم. تنها این راه می تواند ما را از گمراهی ها و خودبزرگ بینی ها و برتریجوئی ها نجات داده و رهاکند.

به همین خاطر پیشنهاد می کنم که شما هم همچون من و فردوسی و...دیدگاه خود را پیرامون روز زنان آزادانه و دلبخواه چنان بازگو کنید که باورداشته و می دارید. در مورد اینکه نوشته اید من مادرم را خدای خود می دانم! این یک واقعیت روشن است که هدف من از گویش چنین جمله ای تنها سپاسگزاری بر خلقت من بهنام و دیگرانیی ست که توسط مادران شان بوقوع پیوسته است؛ و جایگاه او، اوی زنان می بایست بسیار بالاتر از هردعاوی دهان پُرکنی باشد که امروزها، دکان چهارسوی پُردرآمد پاسداران حماقت و ارتجاع شده و در این سال های سیاه و زن ستیز؛ بساط ولایت مطلق فقیه از فریب و بی حرمتی به زنان تاکنون و همچنان ارتزاق کرده است و می کند.
بیائید باهم علیه ارتجاع زن ستیز مبارزه ی مشترک کنیم. تندرست باشید