Skip to main content

دوستان گرامی، با تجزیه ایران

دوستان گرامی، با تجزیه ایران
تبریزی

دوستان گرامی، با تجزیه ایران به هفتادهزار کشور اگر مردم ایران خوشبخت خواهند شد من مخالف تجزیه ایران حتی به هفتادهزار کشور هم نیستم! اما اگر با تجزیه یک متر مربع از ایران مردم ایران دچار تیره روزی خواهند شد من مخالف تجزیه حتی یک متر مربع از خاک ایران هستم! برای سوسیالیست ها، کمونیست ها، مارکسیست ها، اینترناسیونالیست ها و همه انسان دوستان خط سرخ خوشبختی یا بدبختی مردم یک سرزمین است اما برای ناسیونالیست هائی که به جز نژادپرستی و زبان پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی مغز بیمارشان دچار خاک پرستی و مرزپرستی نیز هست خط سرخ تجزیه شدن یا تجزیه نشدن یک سرزمین به چند کشور است نه خوشبختی یا بدبختی مردم! به نوشته های ناسیونالیست های خاک پرست و مرزپرست اگر نگاه کنید خواهید دید که همواره برای آنها تجزیه یک (خطر) است اما بدبختی و تیره روزی مردم (خطر) نیست! ناسیونالیست های خاک پرست و مرزپرستی که .....

..... پیاپی از (خطر تجزیه) داد سخن می دهند و خطر، خطر می کنند خاک و مرز برای آنها بیشتر از انسان ها ارزش دارند چون ناسیونالیست ها انسان ها را انسان نمی دانند بلکه جانورانی از نژادها و تبارها و زبان های گوناگون می دانند و انسان برای اینان جانور از خود بیگانه ای است که با نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان شناخته می شود نه چیز دیگر! ***** گاهی بخشی از مردم یک کشور برای رهیدن از گرفتاری های گوناگونی که رژیم های ناکارآمد در یک سرزمین به بار آورده اند چاره ای جز تجزیه از آن کشور نمی بینند! برای نمونه تجزیه آمریکا از انگلستان در سال ۱۷۷۷ برای آن بود که در آن زمان جرج پنجم پادشاه انگلستان توانائی کشورداری با خردورزی را نداشت و با کارهای نسنجیده و نابخردانه جرج پنجم بود که مردم آمریکا از انگلیسی بودنشان پشیمان شدند و آمریکا از انگلستان جدا شد! و یا بنگلادش زمانی بخشی از پاکستان بود و به این سرزمین پاکستان خاوری نیز گفته می شد اما رژیم پاکستان تنها کاری که در بنگلادش می کرد بیدادگری بود و کارگزاران رژیم پاکستان هم در دست درازی به ناموس و جان و دارائی مردم بنگلادش هر کاری که می خواستند می کردند و ستمگرانی که در بنگلادش مردم را با آتش ستم هایشان می سوزاندند از سوی رژیم پاکستان کیفر نمی دیدند و رژیم پاکستان با مردم بنگلادش رفتاری مانند جانوران داشت! سرانجام پاکستان خاوری یا بنگلادش کنونی برای گندکاری های فراوان رژیم ناکارآمد پاکستان از آن کشور جدا شد و گفته می شود در جنگ هائی که برای جدائی بنگلادش از پاکستان رخ دادند سه میلیون تن کشته شدند! جدائی سوئد و نروژ که بیش از صد سال پیش و در سال ۱۹۰۵ رخ داد برای زورگوئی ها و دیکتاتوربازی های رژیم سوئد در آن زمان بود، تجزیه آلمان پس از جنگ جهانی یکم به چند کشور برای ناکارآمد بودن رژیم آلمان در آن زمان به رهبری کایزر ویلهلم پان ژرمن بود و چکسلواکی و لهستان که صدها سال بخش هائی از خاک آلمان بودند به همراه بخش های ریز و درشت دیگری از خاک آلمان برای زورگوئی ها و دیوانه بازی های فراوان کایزر ویلهلم پان ژرمن از آن کشور جدا شدند، تکه تکه شدن عثمانی پس از جنگ جهانی یکم به چند کشور ریز و درشت برای ناکارآمد بودن دربار عثمانی بود که توان کشورداری با خردورزی را نداشت و کارگزاران رژیم عثمانی گذشته از آن که به جای رسیدگی به رنج ها و گرفتاری های مردم خوشگذرانی می کردند ابزار کارشان برای کشورداری زورگوئی و بگیر و ببند و کشت و کشتار و زندان و شکنجه بود! نمونه ها فراوانند و اینها چند نمونه بودند. ***** فراوانند کسانی که نوشته اند جدائی بخش هائی از خاک ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار برای دسیسه دشمنان بیگانه بود اما جدائی بخش هائی از خاک ایران مانند آذربایجان شمالی و نخجوان و ارمنستان و گرجستان و داغستان برای ناکارآمد بودن فتحعلی شاه قاجار و رژیم قاجار در آن زمان برای کشورداری بود! آیا پس از جدائی آن بخش ها از خاک ایران مردم بخش های جدا شده هزاران جنگ پارتیزانی برپا کردند تا ارتش روسستان را از آن بخش ها بیرون کنند و آن بخش ها دوباره به ایران بپیوندند؟ هرگز چنین نشد چون مردم بخش های جدا شده می دیدند که پس از پیوستن به ایران در زیر سایه رژیم قاجار که با آمیخته ای فرهنگ شاه و شاهبازی و فرهنگ آخوندی گردانده می شد زندگی خواهند کرد اما زندگی در زیر سایه رژیم روسستان که با فرهنگ اروپائی گردانده می شد برای آنها آسایش و خوشبختی بیشتری را در پی خواهد داشت و با زندگی در زیر سایه رژیم روسستان نه زن ها گرفتار حجاب سیاهی و تباهی خواهند شد و نه دچار گندکاری های بی شمار دربار قاجار خواهند شد! چنان که جدائی ترکمنستان و افغانستان و بخش هائی از بلوچستان از خاک ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار نیز برای ناکارآمد بودن ناصرالدین شاه قاجار .....