Skip to main content

Rahā kāviyāni az irān

Rahā kāviyāni az irān
Anonymous

Rahā kāviyāni az irān
ما برای زندگی مبارزه می‌کنیم

با تعریف ما ،از دموکراسی آشنا شوید

از نظر ما حاکمیت سیاسی تبلور فیزیکی یک ساختار حقوقی تعریف شده بر اساس «حقوق داشتن و مالکیت» است و سایر قوانین به عنوان شاخ و برگهای قوانین بنیادی پذیرفته شدهٔ نوع مالکیت؛ تنظیم شده و برای تصویب به مجالس فرستاده میشوند.
به سخنی دیگر تعریف قوانین «داشتن و مالکیت» مادر تمامی قوانین است. به عنوان مثال تمامی قوانین اسلام در زیر سایهٔ سنگین چند قانون پایه ای مالکیت تعریف میشوند که عبارتند از:
۱- مالکیت پدر بر فرزندان. پدر میتواند فرزندان خود را به قتل برساند و هیچگونه مجازاتی برایش وجود ندارد. پدر میتواند فرزندان خود را «نافرزند» بنامد (عاق کردن) و این نشان میدهد که در اسلام رابطهٔ پدر و فرزندی نیز بر اساس رابطهٔ طبیعی نیست و یک امر حقوقی است.

۲- مالکیت مردان بر زنان. (زن در زمان جفت شدن با مرد خود را در ازای گرفتن مهریه به مرد میفروشد و آنچه که در مراسم عقد خوانده میشود به معنی فروش حق همخوابگی و اطاعت کامل دائم و یا موقت در ازای دریافت وجه مشخصی از طرف زن به مرد است).
۳- مالکیت مردان بر اموال به غارت رفته مردمان دیگر که در جنگ با مسلمانان شکست میخورند و این مالکیت بر زنان و فرزندان شکست خوردگان هم شامل میگردد و به همین دلیل نیز مردان میتوانند بعد از کشتن شوهران و پسران؛ به زنها و دختران بازماندهٔ شکست خوردگان تجاوز نمایند.
سایر انواع مالکیت اسلامی در زیر سایهٔ سنگین این ۳ قانون اصلی تعریف میشوند.
با توجه به موارد بالا میتوان به صراحت گفت که قوانین اسلام محمدی بر اساس برده داری بنا شده اند و در تازینامه به صراحت به حقوق بردگان زن و مرد پرداخته شده و به عنوان قوانین ازلی و ابدی «الله» واجب الاجراء هستند.
در قوانین اسلامی زنان تنها بر ۳ چیز میتوانند مالک باشند:
۱- مالکیت بر شیر پستان خود.
۲- مالکیت بر سهم ارث پدری و مادری.
۳- مالکیت بر درآمد شغلی که تحت سایهٔ فروش شیر (تنها شغل زنانهٔ اسلامی) تعریف میشود.
سایر قوانینی که بعدها از طریق تفسیر و تعبیر بوجود آمده اند هیچ ربطی به «اسلام ناب محمدی» ندارند.
و بدینگونه بود که در سرزمینهای ایران بعد از چیرگی تازیان قوانین مالکیت نیاکانی چنان تغییر نمود که برده داری و فروش انسان در بازار بنا بر سنت محمد و تازینامه به رسمیت شناخته شد و رابطه با ایرانیان شکست خورده بر پایهٔ قوانین برده داری تعریف شده و رایج گردید. زمینهایی که در مالکیت جمعی قبایل و عشایر ایرانی بودند؛ از آنها ستانده و به امرای نظامی تازیان واگذار شد و اینچنین بود که تمامی قوانین مالکیت به طور ریشه ای تغییر یافت. آیین برده داری چون یک آیین تازی و اسلامی بود که در فرهنگ آریایی جایی نداشت؛ با تضعیف قدرت حاکمان اسلامی از میان رفت ولی مالکیت فرماندهان بر زمینها به جای ماند و اینچنین بود که خاستگاه طبقاتی اکثر سلاطین و خاندانهای سلطنتی شکل گرفت؛ استیلای ادواری اقوام بر یکدیگر به جای اتحادیه های اقوام ایرانی نشست و شادمانی از این سرزمینها رخت بربست و ایرانیان به مسیر تباهی و تاریکی قدم گذاشتند. مجموعهٔ جمعیت سرزمینهای ایران که بنا بر اعتراف مطهری گجستک؛ در زمان حملهٔ تازیان به ۱۴۴ میلیون نفر میرسید؛ در زمان آغاز سلطنت پهلوی به کمتر از ۲۵ میلیون نفر تقلیل یافته و ویرانه ها و فرهنگ منحط حلیةالمتقینی و بحارالانواری به جای پردیس ها و دانشکده های گُندی شاپور نشسته بود.
در دوره ای که مجلسی ها بحار الانوار و حلیةالمتقین مینوشتند و صفویان خائن به فکر پرورش دسته های آخوند بودند؛ اروپا از زیر سیطرهٔ نکبت مسیحیت رها شده و عصر جدیدی را آغاز نموده بود که با تغییر قوانین اجتماعی نوینی مبتنی بر اصلاحات گام به گام همراه گشت؛ خصوصیت اصلی این اصلاحات گام به گام باعث گردید که مردم غرب هرگز نتوانستند از قوانین مالکیت نیاکانی شان دور شوند و پیوسته به اصلاحات مبتنی بر لیبرالیزه کردن بسنده نموده اند.

(ادامه در کامنت بعدی)