Skip to main content

لٔپ مطلب آقای فطانت برای

لٔپ مطلب آقای فطانت برای
Anonymous

لٔپ مطلب آقای فطانت برای آنهائی که مثل قاضی‌های جمهوری اسلامی نمیخواهند به متهم گوش فرا دهند. در اینجا منظور آقای فطانت کار‌هایی‌ که کرده و اعتراف بدانها می‌باشد.
"خدمت جناب سماکار و دیگرانی که تعدادشان هم زیاد است تاکید میکنم که آنچه من کردم علیرغم این که در عرف و سنت و اخلاق و تاریخ به عنوان بدِ مطلق تلقی میشود احتیاج به قدرتی عظیم و اخلاقیات و شخصیتی متفاوت دارد که در ذهن آدمهائی که هیچوقت برای عقاید و حقایقشان بهائی نپرداخته اند نمی گنجد. شرح آن را در کتاب "داستان تمام داستانها" آورده ام اما بعید میدانم شعور اوباش سیاسی به درک آن برسد. من از این که دیگران در اکثریت هستند وحشتی ندارم و ترجیح میدهم یک جاسوس با شعور باشم تا یک انقلابی".

در روانشناسی‌ لغتی داریم به اسم پرسپشن یا به فارسی "برداشت از واقعیت" که باتوجه به سن، تحصیلات، جنسیت، دین و ایدئولوژی، تجربه و شغل، بین انسانها متفاوت می‌باشد. مثلا برداشت اکثریت از تقسیم اراضی‌ در بین رعیت‌های دهقان و کشاورز در یک جامعه فئودالی یک عمل انقلابی محسوب میشود، بخصوص در همان زمان. اگر این عمل به دلیل شورش‌های دهقانی و انقلاب کمونیستی و نه صرفاً کارگری روی دهد، انقلاب سرخ دهقانی نامیده میشود نظیر انقلاب چین به رهبری مائو که یک پدیده نوظهور بود. اگر توسط دولت و حکومتی معقول که با توجه به احتیاج زمانه برای جلوگیری از چنین شورشی و یا برای تغییر خود و یا رشد جامعه با هدف شروع عصری جدید به اجرا در آید انقلاب سفید نامیده میشود. مثالی دیگر می‌گوید اگر شما یک نفر را بکشید قاتل هستید ولی‌ اگر میلیونها انسان را بکشید یک فاتح و در نتیجه قهرمان و اگر شکست بخورید یک جنایتکار جنگی. لنین و استالین در اردوگاه چپ و آیزنهاور و چرچیل در اردوگاه راست فاتحین قهرمانان جنگ جهانی‌ دوم بودند و هیتلر یک جنایتکار جنگی. در اصل هر چهار نفر به دنبال منافع ملی‌ خود بودند و به همین دلیل در این جنگها همه ملت خود را پشت سر خود داشتند. و قاتلین نه سربازان نیرو‌های متخاصم بلکه مردمی گرسنه که به خاطر لقمه نانی برای زنده ماندن همدیگر را می‌کشتند. جنگهای ایران و یونان، جنگهای ایران و روم و همه لشکر کشی‌‌های پادشاهان ایرانی‌ به شرق و غرب در این راستا تعریف میشود. حالا برداشت ما از خودمان چیست، آیا یک انقلابی ایرانی‌ هستیم یا یک انقلابی کپی از روسیه و چین که تازه آنها نیز از دور خارج شده اند. اگر طرفدار عدالت، سوسیالیسم و دموکراسی هستیم که میشود گفت یک جامعه سوسیال دمکرات سرمایه داری نظیر آلمان، سوئد و تا حدی انگلیس که آنهم تولید ایرانی‌ نیست ولی‌ جهان شمول و مدینه فاضله همان چین و روسیه کمونیست سابق چه برسد به جهان سومی‌‌های توسعه نیافته.

آقای فطانت در زمانی که ایران در کشمکش بین رقابتهای دنیای کمونیستی و سرمایه داری و به قول منتقدینش امپریالیسم جهانخوار انقلاب سفید را پشت سر گذشته بود و میرفت تا پایه‌های یک جامعه صنعتی‌ را پی‌ ریزی کند تصمیمش را گرفت درست یا غلط، اعتراف هم کرده است. برداشت ما از واقعیت دنیای امروز، ایران و خودمان چه می‌باشد؟ آیا تصمیممان را گرفته‌ایم تا دنبال سراب نرویم، آیا تصمیم گرفته ایم تا چشمهایمان را بشوریم و دنیا را طور دیگری تماشا کنیم؟ آیا پذیرفته ایم که مشکلات جدید راه حل‌های جدید می‌طلبد یا همچنان بر طبل مرغ ما یک پاست می‌زنیم. شاید هم به عنوان یک روشنفکر شیعه همیشه به دنبال یک صحرای کربلای مدرن هستیم؟ به قول یک روشنفکر غربی " اگر می‌خواهیم آینده را تغییر دهیم باید تاریخ گذشته را از نو تفسیر کنیم یا از نو بنویسیم". با آرزوی موفقیت برای همه ایرانیان