Skip to main content

از بهزاد خوشحالی،،،،،،،وروز،

از بهزاد خوشحالی،،،،،،،وروز،
Anonymous

از بهزاد خوشحالی،،،،،،،وروز، به نام کردستان، به کام کردها
نوروز امسال، شاید پیام آور سال سرنوشت برای ملتی است که برای آزادی، مبارزه کرده است. او اگرچه در مقاومت خود، در نبردهای بسیاری درهم شکست اما در "مبارزه" شکست نخورد. او در سه گانه ی "بحران" و "تهدید" و "انتظار"، از بحران و تهدید گذار کرد و اکنون وارد مرحله ی انتظار شده است. او نشان داد که هر چیزی می تواند زیبا باشد اما حقیقت، چیز دیگری است و اکنون، "آزادی" و "حقیقت"، برای او دو روی یک سکه است. او نشان داد که "اخلاق"، همان جایی است که مشکل یک کرد، در هر جای جهان باشد به مشکل "ما" هم تبدیل می شود. او "عدالت" را نیز این گونه معنا کرد که به حق تو تجاوز نمی کنم و اجازه نمی دهم به حق من هم تجاوز کنی.
انسان کرد در این سال ها هم "حمایت" کرد، هم "هم دردی" کرد، هم به "مدافعه جویی" برخاست، هم "مدارا" کرد و هم از "تغافل"

پرهیز کرد تا از فضای روانی و عملی بحران و تهدید عبور کند و وارد تجربه ی ذهنی و کارکردی "فرصت محور" شود. و سرانجام اینکه او دارد نشان می دهد ملتی شده است که دیگر طاقت فریب خوردن را ندارد و به همین خاطر، به یک "همنوایی کلی در عین ناموزونی" نزدیک می شود.
****
با تمام آنچه درباره ی این مسیر نسبتا طولانی تکامل مقاومت ملی کردها گفته شد اما همچنان برای دستیابی به آرزویی دیرینه (که اکنون از هر زمان به واقعیت نزدیک تر شده است) هنوز گام هایی باقی مانده است که علاوه بر "لزوم"، شرط "کفایت" هم بایسته است محقق شود تا ملتی، شناسه ی خود را بر جغرافیا نقش کند:
نخست: در جهانی که حق هرکس به اندازه ی توان اوست هر ملتی اگر به دنبال قدرت نرود پاک باخته است. قدرت در اینجا لزوما نه به معنای زور و خشونت صرف، بلکه به مثابه واقعیت موثر و کلیت عقلانی نیز هست.
دو: مهم این نیست که چقدر آهسته یا چقدر سریع پیش برویم؛ مهم آن است که به کدام سو پیش می رویم.
سه: همیشه باید این اصل را فراموش نکرد که اگر جنگی قرار است روی دهد "جنگ، جنگ است و مفاهمه از راه محاوره ی نقادانه نیست. طرف شما در جنگ، دشمن است که باید از میان برداشت و خردش کرد وگرنه از میان برمی دارد و نابودت می کند.
چهار: باید این اصل را پذیرفت که باورهای قدیمی در جهان نوین، معناداری خود را از دست داده اند: دشمن دشمن من، دیگر لزوما دوست من نیست و دوست دشمن من هم دیگر ضرورتا دشمن من نخواهد بود.
پنج: اگر ارزشی نتواند پابرجا بماند باید تغییر یافته و جایگزین شود. بسیاری از ارزش هایی که ما "هویت" خود را بدان گره زده ایم اعتبار خود را برای "اینجا" و "اکنون" از دست داده اند. وقت آن رسیده است این ارزش ها را تغییر دهیم یا جایگزینی برای آنها پیدا کنیم. شرط لازم برای تعامل با جهان مدرن، گذار از برخی ارزش هاست؛ پس از آن می توان در مورد شرط کفایت سخن گفت.
شش: ناکامی در تجربه ی رسیدن به آزادی، به علت دست نیافتنی بودن آن نبوده بلکه ناشی از راه نادرستی بوده است که برای رسیدن به ان انتخاب کرده بودیم. بهترین راه را باید انتخاب کنیم.
هفت: ما بیشترین تنش را برای هویت یکپارچه ای که آنها برای خود تعریف کرده اند و همه ی امکانات خود را برای صیانت از آن به کار برده اند به وجود آورده ایم و آن را از یک موضوع محلی، به یک موضوع فرامنطقه ای و بین المللی ارتقا جایگاه داده ایم. ملت باوری حقوقی بین الملل در این دوران، بیش از هر زمان دیگر ضروری می نماید.
هشت: دستاوردها را تخریب نکنیم و آنها را وارونه جلوه ندهیم. وارونه کردن ارزش ها نه تنها ما را ویران خواهد کرد بلکه "کرد بودن" را هم به یک "ضد ارزش" تبدیل خواهد نمود.
نه: هرکسی نظری دارد؛ مهم، پایبندی به اصول است. با رویکرد احساسی، عاطفی و شعاری، آدرس غلط به مردم ندهیم.
ده: همچنان با چهار بحران بزرگ در رویارویی با مسایل مواجه هستیم: بحران نمایندگی، بحران کارآمدی، بحران مشروعیت و بحران یکپارچگی.
چاره سر نمودن هر چهار بحران، به ویژه برای سازمان ها و احزاب و تعامل آنها با مردم، از اهمیت ینیادین برخوردار است.
یازده: ما نیازمند توسعه هستیم، ما نیازمند حرف تازه هستیم نه حاشیه نگاری. نباید راه های قدیمی را یک باره و چند باره طی کنیم. باید راه های تازه را بگشاییم و معرفت شناسی جدیدی پی ریزی کنیم. سخن گفتن از گذشته و استناد کردن مداوم به آن، نشانه ی بی خبری و توسعه نیافتگی است.
دوازده: سخن گفتن از دمکراسی مشکل نیست، مشکل، دم ساز شدن با آزادی و دمکراسی و گوش دادن به حقیقت و دیدن جلوه های آن است. اگر دمکراسی محقق شود چه بسا آنانکه از آزادی و دمکراسی سخن می گویند حتی نتوانند سرشت خشن خود را مهار کنند و رویه ای دیگر از خود به نمایش بگذارند.
****