Skip to main content

جناب بهمن موحدی( با مدادان)،

جناب بهمن موحدی( با مدادان)،
ناصر کرمی

جناب بهمن موحدی( با مدادان)، ... برجسته شدن نام و جغرافیای آذربایجان در انقلاب مشروطه به علّت نقش داشتن مردم تُرک آذری در این انقلاب نبوده و نیست، بلکه بیشتر به مناسبت تمرکز قدرت سیاسی و هژمونی تصمیم گیریهای کلان در دوران سیاه قاجار در این دیار در اختیار تُرکان بوده است، همچنین محل اقامتگاه محمد علیشاه است.
انقلاب مشروطه حاصل پیامدها و رخدادهای درونی و بیرونی و کنش و واکنشهای جامعهء ایرانی است. که کمترین سهم را ناحیّهء آذربایجان در جنبشهای دمکراتیک داشته است. شرایط آنزمان دورهء قاجار را میشود مانند اوضاع امروز نظام جمهوری اسلامی مقایسه کرد، و سهم مردم آذربایجان در انقلاب مشروطه را میشود به نسبت مشارکت این مردم در جنبش سبز در نظام جمهوری اسلامی مقایسه کرد. و علی خامنه ای تُرک تبار را بجای محمد علیشاه قاجار بر تخت نشاند.

جنبشهای برخاسته از آذربایجان یا فئودالیته و قومی عشیره ای بوده و یا دینی و مذهبی واپسگرا و یا برای تسخیر جغرافیا و سرزمین دیگران با خونری بوده و هست که با دمکراسی و حقوق شهروندی و قانونمندی و با ساختار سازی مدرن و دمکراتیک همسویی نداشته و نخواهد داشت. کمونیست و سوسیالیستهای آنها هم فلسفهء ماتریالیسم دیالکتیک را به شیعه گری و به قوم گرایی و به دوران ماقبل مدرن تبدیل کردند.

برجسته کردن ستار خان در انقلاب مشروطه کاملأ بی اساس و یک داستانسرایی است. ستارخانی که یک اسب سوار عیار بوده و سواد خواندن و نوشتن نداشته کجا و انقلاب مشروطه کجا ؟ ستارخان با دار و دسته اش حتی نتوانستند در مقابل یک روستای طرفدار حکومت مرکزی مقاومت کند و فرار کرد، چگونه میتواسنت با ارتش حکومت مرکزی بجنگد ؟.
مقایسه کردن ستارخان با یپرم خان نا سزاست. انقلاب مشورطه محصول جنبش و مقاومت ایرانیان در برابر حکومت قاجار خونخوار و جنایتکار بوده و بدون لشکر کشی ایل بختیاری از اصفهان به تهران و بدون همکاری خطهء شمال کشور به رهبری تنکابنی امکان پذیر نبود.

لطفأ بدون پشتوانه امیتاز و درجه و مدال به گردن و سینهء فردی عادی مانند ستارخان و امثال آن نیندازید. مردم آذربایجان نور چشم ما نیستند، خار در چشم ما هم نیستند، مردمانی عادی با فرهنگی ایلی به سرزمین ایران مهاجرت کرده اند، و تا زمانیکه از خود فرهنگ و مدارایی و رسپکت نشان دهند، از حقوق شهروندی دمکراتیک برخوردار خواهند بود.

در زمان انقلاب مشروطه ایرانیان و ارمنی ها مورد استبداد دینی تُرک تباران در ایران و در آسیای کوچک عثمانیان بوده و باهم همکاری داشتند، مغز متفکر انقلاب مشروطه میرزا ملکم خان ارمنی است که گرچه خود اسلام را پذیرفته بود( شاید مصلحتی) در انقلاب مشروطه پیشتاز بود. او در پاریس تحصیل کرده بود و استاد در دارالفنون بود به مناسبت تأسیس فراموشخانه به تبعید فرستاده شد.

زمانیکه ستارخان با چند سوار به تهران رسید، انقلاب مشروطه پیروز شده بود و در واقع تمام بود، و زمان زمان بازسازی و برقراری امنیّت بود، ایشان با اسب سواری گردو خاک برپا میکرد و باعث اغتشاش می گردید، که معلوم نیست از کدام طرف گلوله ای در بالاخانه ای به پای خورد و تا آخر عمر در تهران خانه ای در اختیارش گذاشتند، و از بیت المال ایرانیان ماهانه حقوقی برایش تعیین کردند.