Skip to main content

نسل کشی ارمنی و اعترافات

نسل کشی ارمنی و اعترافات
بابک آزاد

نسل کشی ارمنی و اعترافات کاچازنونی/علی قره جه لو (قسمت دوم)
سبب حوادث خود ما هستیم
“شکایت از دست سرنوشت و جستجوی دلایل فلاکت و بدبختی مان وضعیت ترحم انگیزی است. این ویژگی بیماری روانی ملی مان است که حزب داشناق نیز نتوانسته از آن رهائی یابد … انگار عدم بصیرت و دوراندیش نبودن نوعی قهرمانی بود، زیرا هرکس هر زمان که اراده کرد، فرانسوی ها، انگلیسی ها، آمریکائی ها، گرجی ها، بلشویک ها، در یک کلام تمام دنیا ما را به راحتی فریب دادند و به ما خیانت کردند. در حالی که ما ساده لوحانه باور کرده بودیم که این جنگ {جنگ جهانی اول} به خاطر رسیدن ارمنی ها به حقوق شان درگرفته است”.

مبارزه ملی ترک ها حقانیت داشت
“ترک ها که در سال 1918 در جنگ علیه امپریالیست ها شکست خورده بودند در عرض دو سال تجدید قوا کرده و حیات دوباره یافتند. نسل جوانی که با احساسات میهن پرستی حرکت می کردند به میدان آمده و در آناتولی شروع به سازماندهی ارتش خود کردند. در ترکیه شعور ملی و غریزه دفاع از خود بیدار شده بود. آنها برای تامین آینده شان در آسیای صغیر مجبور بودند که بر علیه “معاهده سور” دست به سلاح ببرند”. (2)
برعلیه ترک ها قیام کردیم و جنگیدیم
“علیه ترک ها قیام کردیم و حتی برای تخریب صلح نیز جنگیدیم. دیگر همه ما، در صف “دولت های ائتلاف” بودیم که دشمن ترک ها بودند. از ترک ها “ارمنستان از دریا تا به دریا” را طلب می کردیم. ارتش های دول ائتلاف را به ترکیه دعوت و برای تامین حاکمیت مان از دولت های اروپا و آمریکا تقاضاهای رسمی می کردیم. نهایتا در این دوران با تمام توان مان مدام با ترک ها جنگیدیم، کشتیم و کشته شدیم. دیگر چگونه می توانیم اعتماد ترک ها را جلب کنیم”. (3)
معاهده سور چشم هایمان را کور کرده بود
“معاهده سور، علیه ترک ها حربه مهمی بود. ما با سلاح های انگلیس به خوبی مسلح و دارای یک ارتش مجهز که با مهمات نظامی کافی تجهیز شده بود، بودیم. معاهده سور چشم همه را کور کرده بود. ولی جنگ یک واقعیت بود. یک واقعیت، واقعیتی که غیر قابل بخشش بود این بود که ما برای اجتناب از جنگ هیچ کاری نکردیم، برعکس بهانه هائی برای آن تراشیدیم. در صورتی که جنگ به شکست تام و قطعی ما انجامید. ارتش ما که شکم اش سیر، پشتش محکم و به خوبی تسلیح شده بود سلاح ها را زمین انداخته و به دهات فرار کرده و پراکنده شد”.
علت اساسی قیام مان علیه ترک ها تشکیل ارمنستان بزرگ بود
“ارمنستان بزرگ” را که از هفت ایالت ترکیه، چهار بخش از ایالت کیلیکیا و از دریای سیاه تا دریای مدیترانه، از کوه های قره باغ تا صحراهای عرب امتداد داشت طراحی کرده و طلب می کردیم. این طلب امپریالیستی چگونه می توانست تحقق یابد؟”.
هیچوقت نتوانستیم دولت شویم
“اگر منصف باشیم، اگر حکومت کردن به معنای آینده بینی باشد، ما به طور قطع فاقد آینده بینی بوده، و رهبران داشناقی بودیم که به درد کاری نمی خوردیم. ضعف اصلی مان در این نقطه بود. به علاوه، هدف فعالیت هایمان را به شکل معین و شفاف درک نکرده بودیم، فاقد یک اصل راهنما و سیستمی که بتوانیم آن را به شکل قابل قبول و مدام عملی کنیم بودیم. گوئی ناخواسته، و تحت تاثیر شرایط تصادفی با تردید حرکت می کردیم، سرمان به دیوار می خورد و زمین زیر پایمان را مانند کوران لمس می کردیم. حدود امکانات خود را می دانستیم ولی بیشتر اوقات بزرگ نمائی می کردیم. محدودیت های دوران را درک نمی کردیم، از نیروهای مقابل نفرت داشتیم. فرقی بین حزب و دولت قائل نبودیم و ایدئولوژی حزبی را به کارهای دولت دخالت می دادیم. ماها دولتمرد نبودیم”.
چیزی به نام ارمنستان ترکیه وجود ندارد
“اکنون چه داریم؟ منطقه ای کوچک و به اصطلاح مستقل بین رود ارس و سوان {دریاچه گؤکچه} که بخش خود مختار و دورافتاده ی از امپراتوری روسیه در حال جان گرفتن است. چیزی به نام ارمنستان ترکیه وجود ندارد. این موضوع در “لوزان” دفن شده است. کشورهای بزرگ اروپائی ما را دفن کردند”.
به ترور روی آوردیم
“با طرح و اجرای ترور اشخاص، همچنان که زمانی در “قصراولدوز” بدان مبادرت کرده بودیم، فکر کردیم این بار نیز می توانیم دیگران را بمباران کنیم. ولی برای چه؟ ما تصور کردیم که با ایجاد سر و صدا در ترکیه می توانیم توجه دولت های بزرگ را به موضوع ارمنی ها جلب کرده و از آنها همچون ابزاری به نفع خود استفاده کنیم. ولی اکنون دیگر متوجه شده ایم که این چنین ابزاری پشیزی نمی ارزد”.(4)

حزب داشناق به عنوان پس مانده گذشته باید خاتمه یابد