Skip to main content

آقای ناصر کرمی که خود را (

آقای ناصر کرمی که خود را (
lachin

آقای ناصر کرمی که خود را ( ژورنالیست مدرن و دموکرات دانسته و بعد می نویسید که « کاری نکنید که ایران را به جهنم تبدیل بکنم»),اگر شما آزربایجان را از معادله « مشروطیّت» حذف بکنید, از مشروطیّت چیزی دیگر نمی ماند. هر چقدر شما شخصیّت ستارخان و حرکت انقلابی مردم آزربایجان را تنزل بدهید, شخصیّت او دردل مردمان ترک ایران جاودانه مانده است.تبریزو آزربایجان نه تنها سنگر آزادی خواهان مشروطه از جمله ستار خان, باقر خان ,علی مسیو, ثیقه الاسلام, حسین و قدیر و بعدها حیدر عمواغلو بود بلکه سنگر آزادمردی از امریکا بنام « هوارد باسکرویل » که با جمله معروفش (تنها فرق من با این مردم ( تبریز) , زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست) هم بوده است. یکی از ویژگی های ستارخان همان « بیسواد» بودن اوست. ملت ترک ایران لقب « خان» را به بخاطر سیبیلهای مشهورش به او نداده اند. او شایسته این لقب گردیده است بخاطر اراده

رزم راسخ به این انقلاب با شکوه. او تنها بخاطر داشتن آرمان های انقلابی بوسیله (( فارسها)) ترور شد. در طول تاریخ و در مبارزات مردمی , افرادی پیدا شده اند که یک حرکت مردمی را بدست بگیرند بدون اینکه خواندن و نوشتن هم را بلد باشند. اسپارتاکوس , امیلیانو زاپاتا, پانچوویالا , ستینگ بول از قبیله سرخپوستان «سو» و جرونیمو از قبیله سرخپوستان آپاچی ..نمونه ای از این آزاد مردان هستند.اگر داشتن سواد دال بر لیاقت و شایستگی رهبری یک انقلاب است متاسفانه ملت ایران این تجربه تلخ را در تاریخ معاصر تجربه کردند. در زمان های نه چندان دور, در سرزمین ایران, پادشاهی بر سر کار گذاشته شده بود که به 3 زبان تسلط داشت. ایشان هم از هر دانشگاهی که بازدید میکرد, یک درجه دکترای افتخاری هم میگرفت. اسم این پادشاه محمد رضا پهلوی ملقب به ( شاهنشاه آریا مهر,شاه شاهان, بزرگ ارتش داران , سایه خدا بر زمین) بود که رهبری انقلاب سفید را در دست گرفته بود. متاسفانه هر چند که این پادشاه با سواد بود ولی ایشان به وسیله یک آخوند ارتجاع و بی سواد از ایران با حال (( گریه و زاری )) فرار کرد. آقای ناصر کرمی.. برای بودن ژورنالیست مدرن, هم وجدان انسانی لازم است و هم وظیفه انسانی. کار ژورنالیست (( حقیقت یابی)) است که بایستی بدون تعصب های عقیدتی و مذهبی, این حقایق تازه یافته را در عهده جامعه واگذار می کند. سالهای دهه شصت آمریکا, بهترین و شکوفاترین دوره رسانه های گروهی آمریکاست بدان جهت که هر روز در تلویزیون و روزنامه های آمریکا , خبر های جنگ ویتنام بدون سانسور چاپ میشد و ملت هم عواقب این جنگ را در تلویزیون ها مشاهده میکردند. و این روزنامه ها و تلویزیون ها بودند که به جنگ ویتنام خاتمه دادند.. نقطه عطف این دوره, با دو ژورنالیست ( واشینگتون پست) که سرسختانه دنبال حقیقت بودند و در پایان باعث شد که رئیس جمهور آمریکا ازکار برکنار شود , به اوج خود رسید. آقای کرمی ..ژورنالیست مدرن و دموکرات بودن شما را قبول بکنیم و یا اینکه ایران را به جهنم تبدیل کردن شما را؟ شما اصلا نمی خواهید لااقل یکی از حقایق تاریخ را قبول بکنید. آنقدر در ترک ستیزی گرفتار هستید که نمی خواهید آنچه به ترک و آزربایجان مربوط است قبول بکنید. آقای ناصر کرمی...شما تا اندازه ای به ترک ها و آزربایجانی ها مدیون هستید که در یک جامعه مدنی هم چون آلمان زندگی می کنید. در جنگ جهانی دوم , بیش از 95% نفت و بنزین ارتش سرخ را آزربایجان تهیه میکرد. این آزربایجان و ذخایر طبیعی زیر زمینی آن بود که هیتلر طمع به آن داشت. این طمع آنقدر در روح و جسم هیتلر تاثیر گذاشته بود که مجبور شد جبهه میانی ارتش آلمان را در استالینگراد تقسیم بکند هرچند که جبهه جنوبی به فرماندهی « گودریان» تنها پانزده کیلو متر از مسکو فاصله داشت. هیتلر لشکر حماسه آفرین شش که در خیابان شانزه لیزه پاریس رژه میرفتند را به استالینگراد فرستاد و لشکر جنوبی را به آزربایجان و به باکو. ولی همانطور که می دانید این تضعیف قوا در جبهه میانی باعث شد که هیتلر اولین شکست نظامی را در روسیه بکند. و این شکست بود که وضعیّت روحی سربازان ارتش سرخ را بیشتر تقویت کرد و با دادن بیش ازبیست و هفت میلیون قربانی در سالهای جنگ, که سربازان ترک , جزئی از این قربانیان بودند, برلین را فتح کردند. و این فتح بود باعث شد تا جامعه مدنی تازه ای با معیار های جدید در آلمان پیاده شود تا شما از این جامعه جدید استفاده نموده و با « آزادی به تمام معنا» ترک ها را بکوبید. . اگر این آزربایجان و ذخایر زیر زمینی آن نبود , خیلی امکان داشت که شما در آلمان کنونی, یا در ارتش جوان و یا ارتش پیر هیتلری رژه میرفتید و یا در کوره های آدم سوزی, مامور ( باز و بسته ) کردن فلکه های گازهای سمّی بودید.