Skip to main content

جناب کیانوش رشیدی فادی سلام؛

جناب کیانوش رشیدی فادی سلام؛
بهنام چنگائی

جناب کیانوش رشیدی فادی سلام؛
نوشته اید:
در پی فروریزی دیوار برلین، نه تنها مردمان شرق آلمان که میلیونها انسان دربند سیستم های کمونیستی در اروپای شرقی به معنای دقیق کلمه آزاد شدند.

دوست گرامی من با بخشی از نوشته ی شما موافقم و با عمده ی آن مخالف!
با شما موافقم زیرا: وجود حاکمیت تکحزب کمونیست آلمان شرقی و دیگر احزاب کمونیست ورشو بسود حرکت تاریخ و مردم نبود، و آن احزاب زیر فشار دول آدمخوار امپریالیست غرب هویت واقعی خود را در جدال با سرمایه ی انگل و در حالت دفاعی باختند.

آن احزاب عملا در راستا تحکیم مواضع و منافع حقیر کاست حزبی و بتبع آن علیه مداخله آزاد و مستقیم توده های کارگر بر سیاست و اقتصاد آن و دیگر کشورها چیره شدند و البته در دراز مدت، این احزاب در خود ماندند و گندیدند و همزمان توانستند منشأ سرخوردگی و کناره گیری اراده طبقه ی کارگر و توده از سرنوشت عمومی خویش شوند،

و نتیجه این گمراهی و خیانت آشکار، اعتبار و آبرو دهی به دشمنان ضدبشری و سرمایه سالاران زالو تبار داخلی و جهانی شد؛ تا ساختار خودکامه ی مشتی از آنها، بیش از پیش و در سراسر جهان بی دغدغه ی خاطر از خطر مبارزه حیاتی و گریزناپذیر(کار علیه سرمایه) آرامش یابند و به نوع بشر در سراسر جهان نشان دهند که سرمایه تابع منافع انسان و حقوق بشر او نیست و همینک هم بحران پناهجوئی سالانه ی 60 میلیون نمود اندکی از این بحران کار و نان و ازادی ست که مسئول مستقیم آن امپریالیسم آمریکا و یاران کاسه لیس او می باشد.

بلوک شرق خواه ناخواه نماینده مردم مزدبگیر جهان نبود و دیر یا زود می بایست جایش را به نیروهای و سازمان های مستقل کار و زحمت فکری و یدی می داد، که عملا نداد و پس از 1989 و تاکنون نیز چنین چرخشی لازمی در دستگاه سرمایه ی نئولیبرال نه متصور بوده است و نه این خواست قابل پذیرش سرمایه سالاری ست.
در واقع زندگی اغلب کشورهای شرقی بیش از گذشته دچار تعارض ها و تضادهای اجتماعی طبقاتی شده و اصولا چشم اندازی انسانی یا دمکراسی دوسویه ای از ( نان و آزادی) توامان برای اغلب آنها میسر نشده است.

و این در حالی ست که بحران های پیاپی محیط زیست و زیست محیطی، ترور، سقوط تولید مفید کار، رکود بازار کار، توقف سطح درآمد، اوج بازار انگل بورس، قاچاق انواع کالاها و رشد چشمگیر فحشا و فسادها و خدمات انگلی و از همه مهمتر و مهلکتر، تدارک، پرورش و پشتیبانی سیستماتیک از داعش های شیعی و سنی رسما جهان را میدان تاخت و تاز بربریت و ناامنی از یکسو از سوی دیگر عملا با فقروفاقه هراسناک، شکاف بین دارا و ندار بنا به گفته ی اکسفام: تنها دارائی 62 تن بیش از توانائی نیمی از بشریت جهان می باشد!

آری دوست گرامی!
حق با شماست دعاوی پوشالی چپ و کمونیسم پیشین رفت و می بایست هم می رفت تا راه مبارزان درست و واقعی که توسط خود کارگران و توده ها قابل سازماندهی و هدایت باشد میسرشود و خواهد شد تا خود آنها آگاهانه و هوشمندانه و از همه مهمتر مستقلا علیه جنایتکاران سرمایه و میلیتاریستان بجنگند.

البته، آن احزاب با همه ضعف ها و خیانت های شان، برای ما الگوها و ارزش هائی را نیز برجا گذاشتند که کوچکترین آن پیروزی بر فاشیسم و برابری ملت ها، و حقوق شهروندی زن با مرد و... بود که می توان بر روی آنها، ایده های دیگری را هم افزود. بهر رو آنها رفتند تا راه نبرد سازش ناپذیر کار علیه سرمایه و برتری ارزش کار علیه چپاول سرمایه روشن تر شود و آگاهانه تر فردای آزاد و آباد و برابر توسط خود کارگران برنامه ریزی، فراهم، مهیا و هرچه بیشتر بسود نوع انسان و در سراسر جهان بدون برتریجوئی های ساختار بیمار و فرسوده ی سرمایه بازتوالیدِ همگانی شود و خواهدشد.

و تردید نبایدداشت که بسیاری از برابریجویان و انسان های آزاده، چپ و کمونیست در سطح جهان در تلاش برای رسیدن به دنیائی دیگر و انسانی تر هستند. آرمان ها و چشم اندازهائی که ساختار سرمایه هیچگاه جایگزینی برای آن آمال و آرزوهای فراملی و سرکوب شده ی نوع انسان نبوده و نمی تواند باشد. سرمایه ای که پس از فروریزی بلوک چپ هارتر و بی شرمانه تر و با افتخار همچنان بر (بهره کشی انسان از انسان) پا کویده و عملا بشریت مظلوم را بیش از همه زیر ضرب فقر و مرگ و فرار از خانه و کاشانه اش ساخته است. بهتراست در خاطر ما بماند که رفتن بلوک شرق مایه ی حق بجانبی غرب نیست.

و اما، پدیده گارباچف مرده ی تاریخی ست؛ و گنشر هم که نماینده ی 5% مردم پُردرآمد آلمان بود او با آن اندک رای حزبی 18 سال بر اکثریت مردم غرب آلمان حکومت کرد و سپس مرد؛ اما نه فرشته بود و نه ناخدای آزادی مردمان اروپای شرقی، وی نماینده ی بازار نئولیبرالی جهان آزاد و دمکراسی غربی بود که با بلوک امپریالیسم همگی انسان را چپاول کرده و می کردند. همین! سپاس