Skip to main content

در حال حاضر بازجویان اطلاعات

در حال حاضر بازجویان اطلاعات
Anonymous

در حال حاضر بازجویان اطلاعات سپاه ضدخلقی و بازجویان اطلاعات نیروی انتظامی رژیم(پلیس اطلاعات وامنیت) وبازجویان دادستانی وبازجویان سازمان حفاظت واطلاعات ارتش(ساحفاجا) همگی از لمپن ها وچاقوکش ها هستند وجز شکنجه فیزیکی کار دیگری بلد نیستند. ولی بازجویان وزارت بدنام اطلاعات بسیاری از آنها دوره های ویژه بازجویی را حتی در خارج از کشور دیده اندودوره های تخصصی روانشناسی وهمچنین علوم سیاسی وتاریخ ایران وجهان وفلسفه را پشت سر گذاشته اند. بازجویان وزارت اطلاعات کوچکترین برخورد فیزیکی با مبارزین نمی کنند وبه هیچ وجه دشنام وناسزا نمی دهند ولی استاد شکنجه روحی وسفید هستند که بسیار بدتر از شکنجه فیزیکی است واگر لازم بدانند که از شکنجه فیزیکی که کابل زدن وناخن کشیدن و تجاوز و... باشد استفاده کنند لمپن هایی در استخدام خود دارند که شکنجه فیزیکی را اعمال کنند. همانطور که در مطلب بالا آمده است تا قبل از تشکیل

وزارت اطلاعات ، اطلاعات سپاه ضد خلقی به همراه اطلاعات دادستانی وکمیته، وظیفه بازجویی فداییان ومجاهدین ونیروهای مترقی ومخالف را به عهده داشتند ودر کل بازجویان سپاه ضدخلقی نسبت به بازجویان دادستانی ونیروهای لاجوردی قصاب پیچیده تر عمل می کردند. نکته دیگر اینکه بازجویان سپاه نسبت به بازجویان ساواک آریامهری بی رحم تر بودند وبسیار سنگدل وقسی القلب بودند ولی مانند بازجویان ساواک خصوصیات لمپنی نداشتند ودشنام های ناموسی نمی دادند وقبل از اینکه شکنجه را شروع کنند وضو می گرفتند ودر زدن کابل با یکدیگر رقابت می کردند وشکنجه را ثواب می دانستند و به قول خودشان شکنجه منافقین(مجاهدین) وظالین (کمونیستها) را دارای اجر اخروی می دانستند درمجموع ساواک آریامهری نسبت به اطلاعات سپاه ضدخلقی در اوایل دهه 60 کودکستانی بیش نبود اکثر بازجویان ساواک به خاطر فشارهای روحی وروانی که به خاطر شکنجه کردن مبارزین به آنها وارد می شد به الکل وتریاک وقرص های اعصاب اعتیاد داشتند ولی بازجویان اطلاعات سپاه شکنجه کردن را ثواب می دانستند ومی دانند وبدون کوچکترین عذاب وجدانی دختران وپسران نوجوان سیزده وچهارده ساله را زیر بدترین شکنجه ها می بردند ومی برند. بسیاری از بازجویان سپاه با تشکیل وزارت اطلاعات به آن نهاد سرکوب منتقل شدند وتا به امروز جنایاتشان را ادامه می دهند. همانطور که در مطلب بالا نیز بدان اشاره شده است بازجویان دادستانی در دهه 60 وابسته به باند لاجوردی قصاب بودند این افراد به معنای واقعی لمپن پرولتاریا بودند واز ریزه خواران حاجی های بازاری وبسیار فاسد وتبهکار بودند و کلیکسیونی از بزهکاریهای اجتماعی بودند این جماعت قبل از انقلاب به سرقت وقمار بازی واوباش گری وباج گیری مشغول بودند ودر محلاتی مانند شهر نو باجگیری می کردند. این بازجویان دادستانی با اینکه بسیار بی رحم بودند وهر جنایتی هم از آنها بر می آمد ولی پیچیدگی بازجویان اطلاعات سپاه را نداشتند وبی سواد بودند. در اوایل دهه هفتاد که برای بار سوم بود که دستگیر شده بودم ودر اوین محبوس بودم اولین بازجویی را بازجویان دادستانی از من کردند که بسیار بی سواد وابله بودند وفقط کتک زدن وفحش دادن را بلد بودند وحرفهای ابلهانه وخنده دار میزدند یادم می آید یکی از آنها بعد از چند کشیده وفحش آبدار به من گفت فکر کرده اید می توانید با این دور هم جمع شدن ها نظام را سرنگون کنید و چادر را از سر زنان بردارید و پول ها را بین مردم تقسیم کنید!!!! وشروع کرد به کتک زدن ودشنام های آبدار دادن، چشم بند نداشتم و فقط به من گفته بودند سرت را پایین بگیر و زمانی که آن بازجوی دادستانی کتک زدن را شروع کرد چهره اش را دیدم بدون ریش بود وبه قول معروف شش تیغه بود و چهره ودستانش پر از رد وخط چاقو بود وبر دستانش نقشی خالکوبی شده بود به من می گفت مادر .. تو نمی تونی منو گول بزنی من شیش سال تو عراق زندون بودم. حالا نمی دانم اسیر جنگی بود یا خلافکار. برای بار دوم توسط بازجویان وزارت اطلاعات بازجویی شدم والبته اینبار با چشم بند، دو بازجو بودند یکی از آنها نقش پلیس بد را به عهده گرفته بود ودیگری نقش پلیس خوب آن بازجویی که نقش پلیس بد را به عهده گرفته بود نفسم را گرفت البته نه کتکی زد ونه فحش آبداری میداد ولی مدام تهدید می کرد که به خانواده ام آسیب جانی خواهد رسید ومرا تحت شکنجه روحی وروانی قرار داده بود وبه عنوان کارشناس پرونده ام حکم در انفرادی ماندنم را برای تنبیه تمدید می کرد انفرادی شکنجه روحی هولناکی است و وقتی انسان برای مدت طولانی در انفرادی بماند دچار مشکلات روحی وروانی حادی خواهد شد دیگر طوری شده بود که در انفرادی آرزو می کردم دوباره توسط بازجویان دادستانی بازجویی شوم، مشت ولگد وشلنگ وکابل بازجویان دادستانی در مقابل فشارهای روحی وروانی وانفرادی نمودی نداشت.