Skip to main content

کی مرا گیری در آغوشت؟

کی مرا گیری در آغوشت؟
Anonymous

کی مرا گیری در آغوشت؟
بگم؟
کی گذاری دوشم سر
باید بگم؟
تو اگر یک آرزو داری به دل
در آغوشت مرا گیری خجل
من ولی چندین و چندش آرزو دارم به دل
که ز رسوایی توانم گفت تنها یکی
دایه ام کرده مرا پنج خاتون زیر لهاف
در چپم هست صغرا و در این سو دگر میکند کبرا قرش ناز
در برم هستش سکینه در سرم پشت میکند گریه رقیه
در جفایم هست مرضیه که در بازار خریدش نیست پایانی
میخرد هر چه شد فابریک دیروزش
میدرد هر چه شد کهنه امروزش
زنند چنگال تیز بر صورت رعنای تو
کنند کس کس غذا را آنچنان زهرگین
کنند نوشابه ات را آنچنان سم گین
که دیگر برنخیزی از جایت
که دیگر یاد یارت را در آغوشت نگیری
و دیگر دوشش گرمش را بری از یاد