Skip to main content

آمدی دیر آمدی ای شوخ چشم

آمدی دیر آمدی ای شوخ چشم
Anonymous

آمدی دیر آمدی ای شوخ چشم حالا چرا
بی وفا حالا که دل افتاده ست از پا چرا
اهل عشرت بودی و شنگول شیدا آمدی
بی وفا این زوتر میخواستی حالا چرا
"شهریارم" در غم عشقت فریادم چنان
کر کند گوش فک آه ای بلا دعوا چرا
فیصلم، ملک جهان در پای تو ریزم ولی
ناز کم کن اینهمه شور و ادعا بر پا چرا
اهل عشقیم و صفا با گلرخان در جنتیم
جای زیبا روی دیگرخالی است اغوا چرا
عشوه و نازت کند بر دل چنان قند آبها
ای ملوس کم ناز کن! این نازها با ما چرا