آمدی دیر آمدی ای شوخ چشم
Anonymous
آمدی دیر آمدی ای شوخ چشم حالا چرا
بی وفا حالا که دل افتاده ست از پا چرا
اهل عشرت بودی و شنگول شیدا آمدی
بی وفا این زوتر میخواستی حالا چرا
"شهریارم" در غم عشقت فریادم چنان
کر کند گوش فک آه ای بلا دعو چرا
فیصلم، ملک جهان در پای تو ریزم ولی
ناز کم کن اینهمه شور و ادعا بر پا چرا
اهل عشقیم و صفا با گلرخان در جنتیم
جای زیبا روی دیگر خالی است اغوا چرا
عشوه و نازت کند بر دل چنان قند آبها
ای ملوس کم ناز کن! این نازها با ما چرا