Skip to main content

چرا شونیزم فارس یوسف زلیخا

چرا شونیزم فارس یوسف زلیخا
Anonymous

چرا شونیزم فارس یوسف زلیخا اثر فردوسی را انکار میکنند هماننداشعا ضد زن فردوسی ؟؟؟

نویسنده رضا همراز بیست و دوم آذر ۱۳۸۹
ملاحظاتی در مورد یوسف و زلیخای فردوسی

شک و تردیدی در این نیست که حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی یکی از بزرگان ادب پارسی می باشد که با بر جا گذاشتن شاهنامه خویش حق بزرگی به گردن تاریخ ادبیات فارسی دارد . تاکنون در مورد این شاهکار بی بدیل دهها جلد کتاب ؛ صدها عنوان مقاله و چندین کنگره در اقصی نقاط دنیا بلخصوص مناطقی که به زبان فارسی تکلم می نمایند صورت گرفته و رازهای چندی گفته شده . متاسفانه از چه رو در مقابل این کتاب رشک انگیز ؛ مثنوی دیگر فردوسی با عنوان یوسف زلیخا در طاق نسیان و فراموشی نهاده شده و بزرگان از کنار آن گذشته اند . حتی عده ای نیز پا فراتر نهاده آن را منسوب به فردوسی ندانسته اند ! در حالی که با غور به تاریخ ثابت گردیده که این مثنوی زیبا نیز


زیبا نیز از آن فردوسی می باشد که دلایل چندی نیز در دسترس است . علاقه راقم به این مثنوی زمانی اوج گرفت که چاپ جدیدی از این مثنوی توسط دکتر حسین صدیق به بازار نشر ارائه گردیده بود که سرو صدای زیادی به همراه داشت ! تو گویی این کتابی ضاله بود که بعضی ها یارای دیدن آن را نداشتند ! تاجایی که گویا ناشر را مجبور کردند بعد از چاپ کتاب که کم کم پخش می شد کلمه منسوب را به روی جلد حک کند که این کلمه نیز با رنگی متفاوت در روی جلد خود بسیار گویا بود ! به قول نویسنده جوان مهندس محمد صادق نائبی " شاعر بزرگی چون فردوسی دو بار مظلوم واقع شد . یکبار با سرودن شاهنامه که در دربار غزنوی مظلوم شد و یکبار با سرودن یوسف و زلیخا که در دربار حکومت نژاد پرست و متعصب پهلوی مظلوم ماند. اثر ادبی و اخلاقی و مذهبی یوسف و زلیخای او شاید 3 الی 4 سال روی آن زحمت کشیده بود ؛ پس از وفاتش به فراموشی سپرده شد و تنها معدود شاعرانی از آن مطلع بودند " نگارنده این سطور در حین مطالعات خود به یادداشتهایی در این زمینه برخورد کرده که حیفش آمد آنها را تقدیم شما بزرگواران ننماید . ناگفته نگذاریم که این یادداشتها در مقدمه کتاب چاپی دکتر صدیق و مقالاتی که یا در اینترنت ارائه شده یا در بعضی از مقالات نیامده اند .

1- مولانا محمد علی صائب تبریزی ( اصفهان 1087- 999 تبریز ) شاعر بی بدیل عصر صفوی در کتاب گرانسنک خود موسوم به سفینه ی صائب ؛ هشت بیت از مثنوی یوسف زلیخای حکیم فردوسی را زینت بخش بیاض خود کرده است . مولانا صائب در ابتدای شعر فردوسی عبارت یوسف زلیخای فردوسی را قید نموده است . به تعبیری صائب به وجود مثنوی یوسف زلیخا از فردوسی صحه گذاشته .

2- به هنگام مطالعه فصلنامه خواندنی بهارستان بودم که به سندی نو یافته برخوردم . این سند نو یافته از آن مرحوم علی اکبر دهخدا بود که در آن ضمن اشاره به تالیفات خویش به تصحیحات خود نیز اشاره ای داشته . در ضمن آن یادداشتها زمانی مرحوم دهخدا یوسف زلیخای فردوسی را تصحیح کرده بود که متاسفانه نه در حیات خود موفق به چاپش گردید و نه بعد از وفاتش سازمان عریض و طویل لغتنامه دهخدا به چاپ این امر ثواب تن دادند !

3- در اثنای خاطرات و نامه های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی که به همت غلامحسین میرزا صالح چاپ گردیده با نامه ای از تقی زاده مواجه شدم که در نوع خود بسیار با اهمیت می باشد. می دانیم که سید حسن تقی زاده به غیر از عالم سیاست ؛ دستی نیز در عالم شعر و ادب و تاریخ داشته و در این مورد آثاری از خود به یادگار گذاشته . و نیک می دانیم که تقی زاده سره را از ناسره خوب تشخیص می داد و طبعا بیشتر گفته هایش مقرون به صحت می بود . ثانیا در این نامه که ذیلا تقدیم خواهد شد طرف مقابلش یعنی میرزا فضلعلی آقا مولوی ( صفای تبریزی ) خود از فحول زمان بود که از وی نیز آثاری به یادگار مانده که با مطالعه آنها میزان سواد و احاطه وی به تاریخ و زبات و ادبیات عربی و فارسی را بخوبی می توان تشخیص داد . نامه یاد شده چنین است :

4- 15 نوامبر 1919

عزیزدوست

محترما بعد از تقدیم سلام خالصانه آن که مستدعی است اگر مقاله علمی حضرت عالی راجع به دال و ذال در فارسی حاضر است لطف فرموده ارسال فرمائید .

و دیگر خواهشمندم اگر ممکن است کتاب یوسف زلیخای فردوسی را که دارید برای چند روزی به مخلص به طور امانت مرحمت فرمائید؛ ممنون می شوم . باقی سلامت شما را طالبم .

مخلص صمیمی

حسن تقی زاده

در مورد تعلق یوسف و زلیخای منظوم به فردوسی بسیاری از محققان و صاحب نظران و ارباب قلم شکی به خود راه نداده اند. به عنوان مثال: ذکاء الملک فروغی که متن سنگ نوشتۀ قبر فردوسی انشای اوست؛ از آن جمله است. در 20 مهر ماه سال 1313 شمسی که آرامگاه فردوسی افتتاح گردیده؛ در روی سنگ مرمر قبر فردوسی