Skip to main content

آقای به اصطلاح "تبریزی" مدام

آقای به اصطلاح "تبریزی" مدام
Anonymous

آقای به اصطلاح "تبریزی" مدام اسم تبریز را با خود یدک میکشد، و میخواهد وانمود کند، تورک هست. ایشان خود را با آرم "ستاره سرخ" کمونیست معرفی میکند، همواره خواننده را به نوشته های بی معنی ارجاع میدهد، که چی بشود؟! جناب آقا! اگر آدم رو راستی است، اگر واقعا راست میگوئید، و به گفته خود باور دارد، اول خودش را به خواننده معرفی کند بعد برود بالای منبر. مثل امداد های غیبی جمهوری اسلامی، با این امام زمان بازیها خود را از خواننده پنان کردن چه معنی میدهد؟ همان آقای "مارکس" فیلسوف معروف که ایشان دنباله رواش است بخاطر دفاع از عقاید خود بارها بازاداشت و زندانی شد. اما خود را از چشم جامعه و مردم پنهان نکرد. این قدر شهامت و مردانگی داشت، حتا زندان را بجان خرید. اما حرفش را زد! ایشان فکر میکند با این جانی دالر بازیها که با مقالات بی محتوا وقت خوانندگان را میگیرد، چیزی دست گیرش

میشود؟ خواننده چطور باید به گروه امداد های غیبی که مرتب وقت خواننده را میگیرند، اعتماد کند؟ مگر تورک بودن سوغات تازه ای است که ایشان اسم تبریز را یدک میکشد؟ آیا ایشان کار و کاسبی و یا مشغله دیگری ندارد، وقت خوانندگان را میگیرد؟ فرض کنیم فردا در ایران رای گیری است، مردمی که ایشان را نه می شناسند، نه چهره اش را دیده اند، چطور باید بهش اطمینان کنند و بهش رای دهند؟ اگر قرار باشد فردا دمکراسی شد، و آقایان باریش نصیریان، آقای محمود خادمی، آقای دکتر یحیائی، آقای جداری شاعر، آقای توکلی مسئول سایت، آقای لوائی، خانم هدایتی، آقای روزبه، آقای روحانی ... و امثالهم کاندید شدند، خواننده به کسی رای میدهد، که چهره اش را میشناسد، افکارش را میشناسند. کم و بیش در نزد مردم محبوبیت دارند. کار سیاسی یک کار مردمی و فراگیر است. فرد سیاسی کار، باید در وهله اول اعتماد مردم را جلب کند. کسی که به گفته خود باور داشته باشد، اهداف سیاسی خود را با درج تصوریر خود در کنار مقاله اش، اعتماد مردم را جلب میکند، و چهره خود بمردم نشان میدهد. کسی که امروز قادر به جلب اعتماد مردم و خواننده نباشد، در حاشیه جریان سیاسی باقی میماند. اگر امروز تحت لوای نام مستعار یک چیز میگوید، فردا تحت نام دیگر، چیز کاملا دیگری تحویل خواننده میدهد. پس از همان اول بهتر است فرد سیاسی کار، به وظایف وجدانی، اخلاقی و حس مسئولیت خود آگاه و پایبند باشد. و با ماهیت حقیقی، خود را به جامعه معرفی کند. مگر آنانیکه در زیر فشار دژخیمان رژیم اسلامی زیر شکنجه میمیرند، آنانی که در زندانهای رژیم اسلامی بخاطر عقایدشان به جوخه های اعدام سپرده میشوند، خون ایشان از خون آنان رنگینتر است؟ ایشان خود را از مردم پنهان میکند که چه بشود؟! آیا فکر میکند شخصیت خیلی مهمی است؟ علم و سوادش، دنیا را گرفته ما خبر نداریم؟ کسی که در دمکراسی غرب در سیه چال گمنامی پیر میشود؟ اگر دو دهه نیز چنین ادامه دهد، سنش از مرز هشتاد خواهد گذشت. آنوقت از خود خواهد پرسید، چه بینام آمدم، گمنام رفتم!