Skip to main content

من اعلام می‌کنم که طرفدار

من اعلام می‌کنم که طرفدار
Anonymous

من اعلام می‌کنم که طرفدار تمامیت ارزی ایران هستم وبدلیل ساختار اجتماعی ایران و سنت، طرفدار نظام پادشاهی مشروطه می‌ باشم و باور دارم که پادشاهی به اسم کورش کبیر با تمام مدارک و توضیحات تاریخی‌ و دینی به عنوان بنیانگذار پادشاهی هخامنشیان از استان فارس وجود داشته است، نه به عنوان اولین بنیانگذار پادشاهی در ایران. همانطور که میدانید هیچ اثری و ردی از آرامگاه‌های پادشاهان مادی نمانده است و اولین آرامگاه مال کورش و باقیمانده متعلق به پادشاهان بعدی می‌باشد. پادشاهان هخامنشی جمعاً ۱۳ نفر بوده اند که از آنها با توجه به قدرت و اهمیتشان شش آرامگاه از خود به جا گذشته اند، البته بغیر از کوروش کبیر. شش آرامگاه همگی‌ در دلم کوه و صخره کنده شده اند ولی‌ آنچه قابل توجه است ادامه شیوه ساختن آرامگاه از زمان داریوش بزرگ تا اردشیر سوم یعنی‌ کندن کوه ادامه داشته است. اگر سنت را مبنا ادامه این شیوه

معماری قرار دهیم، سوال بعدی و منطقی‌ این است که چرا این پادشاهان از شیوه معماری ساختن مقبره کورش پیروی نکرده اند و سنت شکنی کرده اند. آیا میخواسته اند که خود را بزرگتر از کوروش کبیر معرفی‌ کنند یا آثاری بزرگتر از آرامگاه کوروش از خود به یادگار بگذارند؟ همانطور که میدانید آرامگاه کورش از نظر اندازه و وسعت دست کمی‌ از حجاری‌های نقش رستم ندارد. و طول آن ۱۳،۵ متر در ۱۲،۵ متر می‌باشد. ارتفاع آن نیز ۱۱ متر می‌باشد. از طرف دیگر از بعد علم روانشناسی‌، تفکری که پشت ساختار آرامگاه کوروش می‌باشد پیچیده تر از کندن کوه و سخره برای ساختن آرامگاه می‌باشد. نکته مهم دیگر در آرامگاه کوروش شباهت آن با آرامگاه‌های یونانی می‌باشد. یک نکته مهم دیگر در مورد آرامگاه کوروش مطرح شدن آن در قدیمی‌ترین منبع یونانی برای اولین بار توسط آریستو بولوس تاریخنگار اسکندر مقدونی می‌باشد. سوالی که در که در اینجا مطرح میشود این است‌که چرا آریستو بولوس فقط از این بنا با تمام جزییات نام میبرد ولی‌ ذکری از تخت جمشید(پرسپولیس) و یا نقش رستم با آرامگاه شش پادشاه هخامنشی دیگر نمیکند؟ آیا فاصله آرامگاه کوروش با تخت جمشید و نقش رستم آنقدر زیاد است که موفق به دیدن این بنا‌ها نمی‌شود؟ همانطور که میدانید حمله اسکندر مصادف با پادشاهی داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشیان بود و تمام این بنا‌ها وجود داشته اند. از طرف دیگر مرگ اسکندر مقدونی در راه برگشت از هند به بابل در وسط راه می‌باشد که ظاهراً ناشناخته می‌باشد و اگر مرز ایران و هند آنزمان را رود سند در نظر بگیریم، شیراز کمی‌ بعد تر از حد وسط بین بابل و هند می‌باشد. چرا آریستو بولوس تاریخنگار چیزی در این مورد ننوشته است. چرا یونانی‌ها خواسته اند که قبر اسکندر مقدونی ناشناس بماند. اصلا چرا باستان شناسان غربی که با استفاده از منابع دینی نظیر تورات و سایر نوشته‌های یونانی توانسته اند آثار باستانی ایران را حتی تا زمان ایلامییان و قدیمی‌تر یعنی‌ سومری‌ها را کشف کنند، چرا نتوانسته اند قبر قهرمان تاریخی‌ خود را پیدا کنند که امروزه فیلمی نظیر اسکندر کبیر را میسازند ولی‌ از کوروش کبیر که در تورات از او به عنوان پیامبر یاد شده است فیلمی نمی‌سازند؟ آیا میدانستید که قبر کوروش در سقف میانی آرامگاه قرار داشت یا به شکلی‌ ماهرانه مخفی‌ کرده بودند که در سال ۱۳۳۸ بطور اتفاقی کشف به عمل میاید که قبلا بدانجا نیز دستبرد زده شده و محتوای آن خالی‌ گشته است. آیا اینطور نیست که تاریخ ما را آنها نوشته اند و در جایی‌ که مصلحت نبود دستکاری‌هایی‌ کرده باشند؟ به هر حال اینجا آرامگاه هر شخصی‌ باشد باید در نگهداری از آن کوشا باشیم که ارزش آن از هزاران چاه نفت بیشتر است و