Skip to main content

اقای قادی متاسف هستم و لی

اقای قادی متاسف هستم و لی
Anonymous

اقای قادی متاسف هستم و لی نظر شما قابل احترام است . باید توجه داشت که سکوت پدران سیاسی ما در باره رویدا های کشور این وضع ناهنجار و غیر قابل تحمل را بوجود اورد. توجه دارید که شما تنها نیستید و بدون شک کسانیکه از سازمان و حزبی مانند مجاهد و توده به هر دلیلی روی برمیتابند مورد زشت ترین اتهامات از سوی دستگاه خود کامه رهبر ی حزب و سازمان رجوی قرار میگیرند. شما توجه دارید که قدرت همواره در ایران هر چند در دست عده ای کوچک بوده ولی خیل کاسه لیسان و دستمال بدستان همیشه عامل توجیه قدرت بوده اند. روح حاکم بر سازمان های سیاسی بویژه حزب توده و سازمان رجوی متاسفانه روح لومپنیسم و شرارت و ناجوانمردی و تهمت و انگ زدن و بر چسپ زدن و تحقیر و توهین است . یک لومپن حرفه ای می تواند یک جمع اکادمیک را بهم بریزد ویک نویسنده لومپن سرنوشت ملتی را به تباهی بکشاند

یکبار دیگر این لومپنامه توده ای را علیه اقای بازرگان و لیبرالیسم بخوانیم ..
(اندرشناخت لیبرال واحوال وی فریدون تنکابنی

ولیبرال، بروزن « شیره ساز» تاجری است با ترازوی نامیزان، ازانقلاب سرخورده و پشیمان، وازوضع روزگارآزرده وپریشان

رنگرزی است که حنایش رنگی ندارد، بازهرلحظه تخم نیرنگی کارد ودام فریبی به میان آرد. گزاصفهانش مخل سلامت و قطاب یزدش به دورازحلاوت

سیاست را، هرروز درقیام وقعود، وعبادت را، هرشب دررکوع و سجود، بهرسود، لجوج وعنود، وسرمایه هردم درعروج و صعود.

برادری را بی برابری خواهد. برتعارف افزاید وازمبلغ کاهد . ازبهرآزادی گریان و نالان و ازانقلاب بیمناک و هراسان . برای آزادی اشک تمساح ریزد وباانقلابیون جسوروگستاخ ، نه شاخ به شاخ ، بل موذیانه ستیزد.

ازوحدت خلق بیزار است و پراکندگی ودشمنی را خواستار، تابازبرخرمرادسوارشودوبرسرخلق هوارگردد.

هردم تفرقه اندازد، ونردحیله ونیرنگ بازد وتخم عداوت وکینه کارد، شاید آب رفته به جوی بازآرد.

بیت :

آن که شیران را کند روبه خصال لیبرال است ، لیبرال است ، لیبرال

« خطرکمونیزم» را همه وقت وهمه جا سراغ کند وآن را چماق کند وبرفرق خلایق نوازد وطریق « القا ایدئولوژی » هموارسازد.

* * *

و بورژوا لیبرال، جانوری است اهریمن خصال که نیندیشد جزبه جمع مال وگردآوردن اموال ، ازهرممر حرام وغیرحلال. با سرمایه دار وابسته دریک جوال وفی الواقع سگ زردی است برادرشغال.

درظاهرموجودی است قشنگ وشیک، ودوستدار فرنگ وآمریک، ( همراه قافله،اما بادزد شریک )

جزازآزادی سخن نراند، وبرای آزادی یقه دراند، وپستان به تنورچسباند، واشک حسرت ازمژه چکاند.

لیک ازکلاه دوزی، پف نم زدن داند، وخودکامگی را آزادی خواند.

سودوسرمایه اش بیش، وازبهرآن همواره درتشویش. مرادش ازآزادی، آزادی خویش. دشمن دهقان وکارگرو پیشه ور، وازحکومت مستضعفان آزرده وپکر. مسلمانی اش به تسبیح وریش، نه به بهبود حال خلق پریش.

پولم ازپارواگربالارود/ بازخواهم بازافزون ترشود/ بهرمن آزادی غارت خوش است/ انقلاب خلق « آزادی» کش است

هرزمان صد مکروافسون میکنم/ باری، ارلازم شود خون میکنم/ گرکه ازدررفت آن آقا« سیا»/ گویمش: ازپنجره جانم بیا!

ترسد که انقلاب شمشیرعدالت بتردارد، و آنچه فروبرده، ازحلقومش برآرد، که معاذالله ( بل ان شا الله) اگرچنین شود، بیدرنگ جان سپارد.

مصرع : پول است نه جان است که آسان بتوان داد.

گاه ازملی شدن صنایع دررنج وعذاب، وگاه به خاطربستن مدارس ممتازان درعتاب وخطاب. گاه انحصارتجارت خارج، رنج اوفزاید، و گاه ازمنع معامله ارز فغانش برآید.

الغرض، هرچه کند وسنگ حادثه برسرش بارد، بازعبرت نیارد، وشکست انقلاب را آرزودارد.

همچون« عموسام»، دشمن خط امام، البته شکست خورده وناکام. با دانشجوی مسلمان جز ره عناد نپوید، وجزدشنامش نگوید. نام کمیته برزبان نیاردوچشم دیدن پاسدارندارد.

چون صدام، صد دام نهد، وآن گاه که ناکام شود، چون اسپند برآتش جهد، وناله وفریادسردهد.

ای لیبرال، ناله وفریادسرکنی/ پنداشتی که مردم بیدارخرکنی ؟/ بس کشته داد ملت ما بهرانقلاب؟ خواهی ز روی نعش شهیدان گذرکنی؟/ مستصعفان به عرصه پیکاربوده اند/ مستکبری وخواهی کسب ثمرکنی؟ / لولوببردآن ممه را، خوب گوش کن/ باید که پنبه را توزگوشت به درکنی!/ مردم به لیبرال مجالی نمیدهند/ هرچند گریه سردهی وناله سرکنی / صدبارمیکنند ترا خوار ومفتضح / نیرنگ ومکروتوطئه صدباراگرکنی/ باجیب پرزپول برفتند سوی غرب/ یاران، تونیز به که خیال سفرکنی/ مردان لیبرال « بزرگی » فراری اند/ باید توهم بجنبی وفکرددرکنی!

(مردم شماره 414، پنجشنبه 18 دیماه 1359)