Skip to main content

با تشکر از آقای تبریزی که بخش

با تشکر از آقای تبریزی که بخش
اژدر بهنام

با تشکر از آقای تبریزی که بخش‌هایی از خاطرات دوست بسیار عزیز و دیرینم ابوالفضل محققی یا همان "ابول" را منتشر کرده‌اند، به چند نکته اشاره می‌کنم.
درباره مجسمه‌ای که آقای حشمت آفریده بودند من شخصا نمی‌دانم که آیا این مجسمه کوراوغلو بود یا صرفا مجسمه یک عاشیق، به‌عنوان یک سمبل.
این مجسمه در شاهگلی سابق و ائل‌گولی بعدی نصب شده بود.
مجسمه را برداشتند و مدتها در حیاطی قرار داده شد که از پشت درب آهنی آن، که قفل بزرگی بر در آن زده بودند، به خوبی نمایان بود و حسین اعتمادی، دانشجوی کشاورزی عکس بسیار جالب و گویایی از آن گرفته بود همراه با قفل و زنجیر درب آهنی که در همان نمایشگاه سال 1355 که ابولفضل ترتیب داده بود، به نمایش گذاشته شد.
***
سالن کنسرت دانشگاه چند روز پس از کنسرت مرضیه به آتش کشیده شد. مرضیه کنسرتش را در همانجا برگزار کرد و من هم در آن کنسرت جزو تماشاگران بودم. مرضیه هنرنمایی شایسته‌ای کرد و حتی بخشی از یک ترانه را بدون میکروفون خواند و غوغا به پا کرد.
***

ابول می‌نویسد: " گروهی مذهبی تشکیل شده بود که کارشان حمله به دختران و پسران دانشجوئی بود که بعد از تعطیلی کلاس ها در محوطه پشت دانشگاه قدم می زدند، به شدت مضروبشان می کردند و اولتیماتوم می دادند که در دانشگاه تبریز این کار ممکن نیست! جو انقلابی دانشگاه را برهم می زنید! هیچ جریان دانشجوئی به مقابله با این امر برنخاست و مذمتشان نکرد!"
این گروه به "گروه ضربت" مشهور شد. ابتدا گفته شد که کار گروه حمله به ساواکی‌ها خواهد بود، به همین دلیل جریان چپ دانشگاه نیز حاضر به همکاری با آن شد ولی در همان ساعات اول مشخص شد که هدفشان کتک زدن دختران و پسران است و جریان جپ یه سرعت خود را کنار کشید و تلاش کرد با بحث با مذهبی‌ها، جلو این کار را بگیرد.
کار این گروه نگرفت و چند روز بعد ناپدید شد.
***
ابول می‌نویسد که اعتصابات سال 1355 چند روز مانده به امتحانات ترم دوم شروع شد. این تاریخ اشتباه است.
اول سال تحصیلی 1355 اعلام شد که کمک هزینه تحصیلی کمتر شده است. اعتصاب از همان هفته اول مهرماه شروع شد و در اوایل آبان با پیروزی دانشجویان به پایان رسید. این اعتصاب صرفا صنفی بود. بلافاصله پس از آن مساله صنفی دیگری مطرح شد در رابطه با غذای سلف سرویس. این اعتصاب همانطور که ابول نوشته است، به سرعت سیاسی شد. دقیقا به یاد دارم که عکس شاه را در سلف سرویس، زنده یاد بیژن نوبری با سینی شکست. گارد دانشگاه که در تمام مدت حضور داشت ولی در ابتدا دست به خشونت نزده بود، در آن روز با تمام قوا حمله کرد و درگیری شدید در حیاط دانشگاه صورت گرفت. پس از آن روز تظاهرات به داخل شهر کشیده شد. به دنبال آن 16 آذر روز دانشجو در پیش بود و اعتصابات در ادامه خود به 16 آذر پیوند خورد و ادامه یافت و از آن به بعد بود که با آمدن پلیس از شهرهای اطراف خشونت شدت یافت.
اعتصابات ادامه داشت و چندی پیش از شروع امتحانات آرام شد و تا نزدیکی‌های امتحانات با افت و خیز ادامه یافت ولی بسیار کمرنگ بود.
چند روز پیش از امتحانات ترم اول (و نه ترم دوم) به دنبال نقاشی عکس خر در کوی ولیعهد شدت یافت امتحانات تحریم شد و حدود 750 دانشجو به مدت دو ترم محروم شدند (من هم جزو محرومی‌ها بودم).
تعداد کمی که ابول هم جزو آنها بود، به صلاح‌دید سازمان چریکهای فدایی خلق امتحان دادند تا محروم نشوند. کسانی که ماندند، توانستند نقش بسیار قدرتمندی در ادامه مبارزات ایفا کنند.
***
حسن زکی زاده عضو سازمان آزادیبخش خلقهای ایران بود و در شب یلدای سال 1355 در شهرآرای تهران کشته شد و نه در شمال و سال 1356
***
درباره زنده یاد فریدون آبرومند آذر: ما برخی از دوستان را با نامی دیگر می‌شناختیم و از آن جمله فریدون آبرومند آذر را با نام قهرمان. اگر آقای تبریزی نام اصلی او را نمی‌نوشتند، من هم نمی‌دانستم که نامش قهرمان نیست.