Skip to main content

با انتشار مقاله آقای یغمائی

با انتشار مقاله آقای یغمائی
Anonymous

با انتشار مقاله آقای یغمائی " یادداشتی برای یک هموطن آذری"، بار دیگر شوونیستهای رنگارنگ از " تبریزی" گرفته تا بهمن موحدی به تحرک در آمده، قلم در دست گرفته و برای هزارمین بار میخواهند " ثابت" کنند که در ایران ملت ها وجود ندارند و تمام ساکنین این سرزمین، اعم از ترک و کردو فارس و بلوچ و ... یک ملت یا ملیت را تشکیل میدهند. باز " تبریزی" این نظریه پوچ و من در آوردی را تکرار میکند که وجود ستم ملی در ایران کشک است و موحدی شوونیست در لباس چپ، که از خواندن مقاله یغمائی بقول خودش " بسیار لذت برده و کیفور شده" ، به نادرستی و به مثابه یک پان فارسیست سرسخت ، زبان فارسی را که تنها زبان یکی از ملت های ساکن ایران میباشد، زبان همه ایرانیان جا میزند و حسن نامی فحش و بد و بیراه فراوان نثار پیشه وری ، مبارزخستگی ناپذیر راه آزادی میکند.

مقاله نویسانی از قبیل آقای یغمائی که عاشق و شیفته زبان و ادبیات فارسی هستند و شاهنامه فردوسی را به ناروا مظهر ناسیونالیسم ایرانی می داندد ، به نظر من نمیتوانند نظر درستی در زمینه ستم ملی و تبعیض زبانی در ایران ارائه دهند. آقای یغمائی در مقاله خود ، از دیدی نژاد پرستانه ، پان فارسیست و پان ایرانیست به مسئله ملی در ایران نگاه میکند . نصف مقاله ایشان در ذم و نکوهش اقدامات شاهان و امیران ترک تباری است که در ایران حاکم بوده اند . توگوئی اگر به جای امیران و شاهان ترک تبار حکمفرمایان فارس تبار بر سر کار بودند عدل و معدلت سرتاسر ایران را در بر میگرفت و از قتل و کشتار و نهب و غارت نشانه ای مشاهده نمی شد . این حرف های آقای یغمائی بارها از جانب مورخین شوونیست و پان ایرانیست تکرار شده است . اگر از این دید غیر حقیقی به تاریخ گذشته ایران نگاه کنیم . ایران مهد راستی و درستی بود و گهواره تمدن آریائی که در آن شاهان بافر و شکوه با عدل و معدلت حکومت کرده و این سرزمین آریائی را در امن و امان نگه میداشتند . اما تندباد حوادث ناگهان بلا و سیه روزی نصیب ایران زمین کرد و در نتیجه حملات " وحشیانه" اعراب و ترکان، ایران به روز سیاه افتاد و آن فر و شکوه باستانی به باد فنا رفت! آقای یغمائی در مقاله خود از این دید پان ایرانیستی حرکت مبکند . همین برخورد ضد ترک و پان ایرانیستی و پان فارسیست ایشان است که شوونیست های سرسخت را به جنب و جوش انداخته و تنور مبارزه علیه ملت های غیر فارس را گرم نگه میدارد. آقای یغمائی در قسمتی از مقاله خود می نویسد که نویسندگان و اندیشمندان و شاعران ترک زبان آذربایجانی را کسی مجبور نساخته بود که به زبان فارسی شعر گفته و کتاب بنویسند . این قدرت و نیروی زبان و فرهنگ فارسی بود که صمد بهرنگی ها و کسروی ها و شهریار ها را بر آن داشت که در این زبان آثار خود را به رشته تحریردر آورند. در جواب آقای یغمائی که متاسفانه حقایق ملموس ایران معاصر را نادیده میگیرد، باید متذکر گردم که در زمانی که این نویسندگان وشعرای آذربایجانی به خلق آثار پرداخته بودند، زبان های غیر فارس در ایران همه قدغن بودند و هیچ نویسنده ترک و کرد و بلوچ نمیتوانست به زبان مادری خود مطلبی بنویسد. در زمان رضا شاه خودکامه و مستبد، تنها زبان تدریس و کتابت و اداری ، زبان فارسی بود . و این چیزی جز یک ستمگری ملی و زبانی نبود .همین صمد بهرنگی به زبان مادری خود عشق میورزید و بسیار ناراحت بود که نمی توانست به این زبان شیوا مطلبی بنویسد. شهریار که من همواره با نظرات سیاسی اش مخالف بوده ام شاعری بسیار پرقدرت و مبتکر بود . معروفترین و شیواترین اثر شهریار "حیدر بابا" به زبان ترکی میباشد. کسروی با تمام استعدادهائی که داشت و کتا ب تاریخ مشروطه ایران و تاریخ 18 ساله گواه این استعداد میباشد، از دید شوونیسم فارس حرکت میکرد و پیرو سیاست های رضا شاه در تحمیل زبان فارسی بر همه خلق های ایران بود. به نظر من اینهمه برجسته کردن و تعریف و ستایش از زبان فارسی در حال حاضر از جانب پان فارسیست ها در عین حال که از ترس و هراس آنها از اشاعه و رواج زبانهای دیگر در ایران، ناشی میگردد در عین حال معنا و مفهومی جز نفی وجود ملت های مختلف درایران ندارد. دنیا همواره در حال دگرگونی است . دوران فئودالیسم مدتها ست به پایان رسیده و از اقوام دوران فئودالیته ، ملتها زائیده شده اند . در ایران حد اقل 6 ملت مختلف با زبانهای مختلف وجود دارند . زیر سلطه جنایتبار رژیم جمهوری اسلامی، ملت ها و زبانهای غیر فارس تحت بدترین ستمدیدگی ها قرار دارند . هر نوشته ای در باره مساله ملی بدون در نظر گرفتن این واقعیت ها فاقد ارزش علمی است.