Skip to main content

آقای لوائی، در نقدی به مقاله

آقای لوائی، در نقدی به مقاله
Anonymous

آقای لوائی، در نقدی به مقاله آقای یغمائی، نوشته اید که به مکتب تبریز تعلق دارید :" افتخار من این است که شاگرد مکتب تبریز هستم ." منظورتان را نفهمیدم . تعریفی از ماهیت مکتب تبریز تان نکرده اید. بعد متذکر شده اید که همه نوشته هایتان تا بحال در مسیر انسان بوده است و " انسان قبل از هر چیز با خویشتن شروع میشود." فهم معنا و مفهوم این عبارت آخر نیز برایم بسیار سخت است. حقیقت این است که دراین نوشته هم مثل مقاله"روشنفکر فارس..." نکات نامفهوم و مبهم زیاد دیده میشود . چرا صریح حرف نمی زنید؟ مکتب آذربایجان یعنی چه؟ اگر منظورتان رجحان دادن زبان ترکی بر زبان فارسی است در جملاتی ساده و صریح نظرتان را بیان سازید .استنباط من چنین است که در نوشته های شما مساله زبان به مساله اصلی و کلیدی مبدل شده است. شما با ترجیح دادن زبانی بر زبان دیگز همان خطای

آقای یغمائی را مرتکبمیشوید که بخش مهمی از مقاله شوونیستی خود را به ستایش از زبان و ادبیات فارسی اختصاص داده است . وقتی شما می نویسید:" فلسفه ما و عمق فکری مکتب تبریز را باید از مبانی زبان ترکی آن جستجو بفرمائید نه از منابع و مبانی زبان فارسی" ، در عبارتی کلی می خواهید بگو ئید که فلسفه تان - معلوم نیست چه فلسفه ای - و " عمق فکری مکتب تبریز" ناشی از مبانی زبان ترکی است و در زبان فارسی چنین عمق قکر ی و چنین مزیتی وجود ندارد. این نظرشما از دید من از ریشه، غلط و غیرواقعی است .هیچ زبانی بر زبان دیگر مزیتی ندارد . در هر زبانی اندیشه ها و نکته نظرهای کاملا متضاد وجود دارد. در زبان آلمانی هم نوشته های هگل و مارکس را داریم و هم ترهات هیتلر و نازیهای دیگر را .درطول قرنها میلیونها اندیشمند و شاعر و نویسنده با نظریات کاملا متفاوت ومتضاد در زبان انگلیسی مطلب نوشته اند. زبان فارسی، هم زبان نوشتاری شعرای افشاگر و آزاد اندیش نظیر حافظ، فرخی یزدی و پروین اعتصامی است و هم آخوندهای جنایتکار در نماز های جمعه به همین زبان، افکار ارتجاعی و پوسیده خود را بیان میسازند . زبان ترکی، هم در این رابطه، به هیچ وجه استثنائی نیست. در نقد تان به مقاله آقای یغمائی، چندین جا از مکتب تبریز نام میبرید . راستی این مکتب تبریز شما چه معنا ومفهومی را بازگو میکند ؟ وفتی گفته میشود مکتب نقاشی تبریز ، این گفته واقعیتی را بیان میکند و درگذشته چیزی بنام مکتب نقاشی یاخطاطی تبریز وجود داشته است . اما مکتب تبریزی که شما بیان میکنید، مفهومش گنگ و مبهم است . اگر این مکتب فکری خاصی است باید نویسنده آنرا دقیقا روشن سازد . کدام فکر و اندیشه؟ صرف بیان این عبارت که " مسیر ما انسان است" هیچ مشکلی را، حل نمی کند. کمی بیشتر عبارت " مکتب تبریز" را بشکافیم . تاریخ معاصر آذربایجان را از زمان انقلاب مشروطیت تاکنون مورد توجه قرار دهیم . این تاریخ، تاریخ مبارزات عناصر و سازمانهای مبارز و انقلابی علیه شاهان و امیران جنایتکار و در جهت نیل به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی بوده است. تاریخ صد و ده سال اخیر آذربایجان، تاریخ حیدر عمو اوغلوها ، ستارخانها، باقر خانها، علی مسیوها ، حسین باغبانها، پیشه وری ها ، صمد بهرنگی ها و علیرضا نابدل هاست تاریخ انقلابیون و کمونیست های برجسته است. تاریخ راست ها و ضد کمونیست ها نیست. این دقیقا همان مکتب سیاسی تبریز و آذربایجان می باشد . آقای لوائی صریح بنویسید مبانی فکری مکتب تبریز شما کدام است؟ شعار دادن تنها کافی نیست . از دید من مساله خلق های تحت ستم ایران - ملت های غیر فارس - تنها مساله زبان نیست . . البته ستم ملی برابعاد ستم طبقاتی به مراتب می افزاید و این ستم را حاد تر نیز میسازد . اما کارگران و زحمتکشان ملتهای غیر فارس با هم زنجیران خود در بین ملت فارس،اختلافی ماهوی ندارند. فرق بین کارگران و زحمتکشان ملت فارس و ملتهای تحت ستم این است که کارگران و زحمتکشان ملت های غیر فارس از ستم مضاعف رنج میبرندو بار رنج و مشقتی که حمل میکنند، سنگین تر است. در حال حاضر، کارگران و زحمتکشان آذربایجان و ملت های دیگر غیر فارس، هم از طرف بورژوازی ملت غالب استثمار میشوند و هم از جانب بورژوازی خودی . کم نیستند کارفرمایان و تجار و سرمایه داران آذربایجانی که زالو صفت خون زحمت کشان این سرزمین را می مکند . آن مکتب سیاسی تبریزواقعا یک مکتب آزادگی و عدالت خواهی است که با همه دشمنان و استثمارگران کارگران وزحمت کشان خلق آذربایجان که سرمایه داران بیرحم خود آذربایجان را نیز شامل می گردد، سرسختانه مبارزه کند. آن مکتب تبریز، مکتبی مترقی و والاست که مدافع منافع زحمتکشان آذربایجان باشد.