Skip to main content

سلام دوباره

سلام دوباره
Anonymous

سلام دوباره
دوستان من کمتر اینجا هستم و افراد سایت را نمی شناسم. دلیل ورود من نیز مقاله ی خانم در آگاهی بود چون ایشان در طیف جنبش فمینیست فعال هستند و به نظرم رسید که کاملن از جریان این نوجوان 18 ساله خبر ندارند. به نظرم رسانه های آلمانی و قبل از آن خبررسانی گلوبال واقعه از ابتدا بسیار راسیستی بود و از یک پسرک 18 ساله یک نژاد پرست هیتلری ضد تُرک ساخته شد. ما گرگهای خاکستری تُرک در آلمان داریم که به کُردها حمله می کنند. و بیشترین سود را حکومت آلمان از اختلاف میان خارجی ها می برد و برده است. نژادپرستان ایرانی بشدت علیه افغانستانی ها هستند و...بقولی تفرقه بینداز و حکومت کن و بودجه ی بیشتر برای پلیس و نیروی امنیتی آلمان و کنترل آزادی های ناچیز موجود و محدود کردن آن. هنوز نقش نیروی امنیتی در همدستی کُشتن و قتلهای زنجیره ای خارجیان در طی 20 سال و بیش از 200 قتل با اسلحه ی فاشیستها معلوم نشده و

http://archiverosa.blogspot.com/2015/08/blog-post_8.html

http://archiverosa.blogspot.com/2015/08/blog-post.html

در این جو کنونی پسر جوانی آموک میکند. دوست صمیمی اش افغانستانی است و 16 ساله. او 1 ساعت قبل از شروع حمله در همان مرکز خرید با علی دیوید سنبلی ملاقات داشته. در خانه اش نیز اسلحه ی "قانونی" یافت شده و معلوم نیست چه ساعتی این پسر 16 ساله جریان آموک را به پلیس اطلاع داده. خونهای زیادی از جوانان بروی سنگفرش خیابان هنوز خشک نشده. رسانه ها حقیقت را نمی گویند و هر روز بروی تجزیه تحلیل شخصیت و زندگی این جوان زوم کرده اند. یک سوم جوانان خارجی تبار یا در بلوغ می خواهند خود را بکشند یا آموک بروند. بحران هویت زاده ی راسیسم موجود در آلمان است. یا اسمشان را عوض می کنند یا مو رنگ می کنند و... چون راسیسم موجود بروی ظاهر افراد است و نه پاسپورت و ملیت. فرقی نمی کند کودک خارجی از بچه ی آلمانی بهتر آلمانی بداند و اینجا به دنیا آمده باشد. ریشه نفرت، راسیسم مخفی/علنی در آلمان است.
اکنون اسلحه ای در اختیار کودکی برای انتقام گذاشته شده و دوربینی از روبروی مکدونالد، رویش زوم می شود. فیلم آن پخش و جلوی چشم جهان، جوانی "خارجی تبار" دیگر جوانان از نوع خود را تیر خلاص میزند.
نفرت علیه ترکها/ایرانی ها/کوزوو... در رسانه ها ترویج می شود. عکس فیسبوک علی دیوید از پرچم ترکیه به هخامنشیان عوض می شود . خانواده ی مسیحی شده ی او یکهو هویت آریایی می گیرد! آریایی مسیحی با رژیم اسلامی همدست شده و تمرین تیراندازی می کند. اسلام و مسیحیت و حکومت اسلامی با آریایی را همدست در آموک از پیش مطلع، به هم میبافند.
از این بین خوب میشود ماهی گرفت!
نهایتش خون مردم میریزد تا حاکمان بیشتر سود و قدرت کسب کنند. اسلحه هایشان زودتر فروش و بکار بروند و همین حداقل آزادی را هم درش تخته شود...
در مورد هویت خود من: من فارسی/ آلمانی زبان هستم. ژنهایم خزینه ی ژنی خلقهای ایران است. در خانه ی ما آنوقتها پدر بزرگ با مادربزرگ ترکی قربان صدقه ی هم میرفتند. مادر و پدر گیلکی حرف میزدند تا ما نفهمیم! و من در تهران بزرگ شدم و خاله ی کودکان ژاپنی!
پدربزرگم یک غول روسی چشم آبی و کودکم یک مو مشکی آلمانی که همه جا می گوید: من آلمانی هستم و مادرم از ایران آمده و پدرم جایی در کانادا!
در جهان گلوبال کنونی، من رزا فرزند این کره ی خاکی!
خون ما آنقدر مخلوط است که نمی توان نفرت داشت از مردم دیگر. حال پان تُرک می خواهد برود به باکو بچسبد، خوزستان به عربستان و کُردها به کردستان بزرگ و ...
به من اینهمه مربوط نیست. اگر ارمنی کُشتند چون ارامنه هستند یا کُرد یا فارس یا تُرک ....
به من مربوط است چون من آنتی راسیست هستم و علیه تبعیض نژادی و قومی و...
خانواده ی «ایران» فقط در آزادی و انتخاب و عدالت و برابری می ماند. در دیکتاتوری نیز جوانان خیلی زود از خانه فرار خواهند کرد.
پایه ی خانواده بروی عشق است. آن که نباشد نفرت جایش را می گیرد و دیگر سنگ بر سنگ نمی ماند.
آغوش ی برای کودکان ما در آلمان باز نیست. آنها به آلمانی شعر می گویند و اغلب زبان مادری نمی دانند. علی را به دیوید تبدیل می کنند و به کلیسا میروند! تُرک و خارجی می کُشند و آریایی می شوند...
بنای آلمانی بودن در اندیشه ی فاشیسم اما خون است!
اغلبشان در نیمه ی راه می میرند یا با خود می کُشانند. سر می برند و با تبر بجان تایوانی و مردم دیگر می افتند...
مُشکل همان راسیسم است. تا روزی ما مرزهای ذهنی مان را بمانند مرزهای جغرافیایی که به هم ریخته، بهم نریزیم، اوضاع همین می ماند. علی دیوید سنبلی می گوید: من اینجا بدنیا آمده ام. من آلمانی هستم...
مرد بایرنی فریاد می کند: کاناک!