Skip to main content

ادامه :

ادامه :
آ. ائلیار

ادامه :
مبارزه در جامعه ا ی که تحت تسلط دیکتاتوری قرار دارد کار « شیک و پیکی» نیست. تلاشی ست بین « مرگ و زندگی». و شرایطی هست که این تلاش از سوی تلاشگر، تحت فشار حکومت، به نقطه ی مرگ بهتر از این زندگی ، و یا با کمی امید به « یا مرگ یا آزادی» میرسد.علی رغم همه ی محاسبات عقلی. وقتی تحمل خاتمه مییابد عقل نیز محاسبه اش را از دست میدهد.

با اینکه از یک سو « روش سیاسی» پیش گرفته میشود ولی ار سوی دیگر حکومت با اعمال « روش قتل و کشتار و شکنجه و زندان و اعدام و ترور دولتی»، تحمل و کار کرد سیاسی و عقلی بخشی از تلاشگران را خاتمه میدهد.
اینجا به ناچار افراد به ایده ی « مرگ بهتر از این زندگی» و یا با اندگی تفاوت به « یا مرگ یا آزادی» میرسند.
این راه را نمی توان توصیه کرد- ولی عملا جامعه پیش پای بخشی از تلاشگران میگذارد و آنان نیز آنرا ادامه میدهند. گاها هم نتایج اجتماعی مثبتی حاصل میشود.

عملا چنین است که در جامعه بخشی از افراد « خود کشی و خود سوزی و جان فدایی» میکنند تا شاید « جرقه ی رهایی» روشن شود. و گاها هم این جرقه به وجود میاید و به آتشی تبدیل میشود که تمامیت حکومت ترور و کشتار را به خاکستر تبدیل میکند.
اما گاها نیز هیچ اتفاقی نمی افتد و حرکت کننده چون جرقه ی خردی در تاریکی ناپدید میشود.
انتخاب لحظه بیشتر بستگی به تصادف دارد و کمتر با شناخت درست وضعیت در ارتباط است. گروه سیاسی گاها شرایط را درست تشخیص میدهد و عمل ( مسلحانه یا سیاسی) خود را شروع میکند و کم و بیش به نتایج مثبت و منفی نیز میرسد.

تمام شدن تحمل « ترور مداوم حکومت» از سوی مبارز سیاسی نیاز به تئوری دارد. اینجا به آخر خط رسیدگان، یا راه جویندگان برای برون رفت از بن بست، استراتژی-تاکتیک خود را تعیین میکنند. در مورد مبارزه ی مسلحانه نیز این کار تحقق یافته است.

آیا وضعیت حاضر نیز آبستن اینگونه پدیده هاست؟
جامعه ی دیکتاتور زده همیشه آبستن چنین واکنشهایی ست.
اینها همیشه زاییده ی عوامل درونی جامعه نیستند و از شرایط دیگر جوامع و نیروها در سطح جهان و منطقه نیز میتوانند تأثیر گیرند.