Skip to main content

اضافه کنم :

اضافه کنم :
آ. ائلیار

اضافه کنم :
در مورد لغات اروپایی، مؤلف فرهنگ، به تفاوت تلفظ ، در شمال و جنوب(آذربایجان) ، استعمال کلمات روسی در شمال، و انگلیسی و فرانسوی یا عربی و فارسی در جنوب، بر اساس پرنسیپ توجه کرده است. و در آغاز کتاب ، ص 6، این مسئله را قید نموده.

اما از دید من موضوع مورد بحث، یا موضوعی که حسینی اشاره کرده، به این معنا نیست که مؤلف ابداً پرنسیپ مذکور را ندیده گرفته است، نه ، بلکه منظور من آنست که « لغاتی که در مقاله ی حسینی آمده و مانندهای آنها در کتاب»، حالت بهتر و قابل استفاده یشان برای جنوب این است که کوشش شود در صورت امکان معادلهای رایج قید شود. درست است که نویسنده ی فرهنگ در این جهت تلاش نموده ولی باز واژه هایی مثل مثالهای مقاله ی حسینی وجود دارند که لازم است تصحیح شوند.

من پیشنهادهای حسینی، که فارسی-عربی، هستند، یا مانند این ها را، قبول ندارم .

راه حل را گفته و مثالها نیز ذکر کرده ام. که میتوان آنها را ادامه داد و کلمات لازم را از لهجه های مختلف آورد و برابرگذاری نمود. اما در عمل کار به این راحتی نیست.

- لازم است توجه نمود جنوب آکادمی زبان ندارد و از عهده ی یک مؤلف نیز خارج است مثلا کاری که من پیشنهاد میکنم یا مانند اینها را انجام دهد. اما تا حدی میتوان این شیوه را به کار بست. و برخی کمبودها را رفع نمود. یا حتی معادل « مداد» را « مداد» نوشت و مانند این ها.
در بعضی موارد هم انتخاب و تصمیمگیری سخت است. به علت عدم فرهنگستان. نمیشود خیلی چیزها را از مؤلف انتظار داشت:
کلمه ی « پسیکولوژی» ؛ تلفظ فارسی
در شمال psixologiya
در جنوب طبق نوشته ی یزدانی psixoloji ( ولی ما خ را ک ) تلفظ میکنیم. گرچه طبق اصول خ درست است. اما رایج نیست. شاید پیرمرد روستایی بیسواد ک را خ تلفظ کند ولی واژه بیشتر در زبان تحصیلکرده ها به کار میرود.
در جنوب تا جایی که من اطلاع دارم « پیسکولوژی» تلفظ میشود. piskoloji
شاید در جاهای دیگر که من اطلاع ندارم طور دیگری تلفظ کنند. مشکل اینجاست که مؤلف کدام تلفظ ها را قید کند ؟ بهر صورت
چون کار استانداردی از طرف فرهنگستان نداریم انتخاب و تحقیق مشکل است. از این جهت من نمی توانم انتظارات زیادی از یک
مؤلف - که به تنهایی کار کرده- داشته باشم. کار فرهنگ نویسی در شمال نسبت به جنوب بسیار راحت است ، چون فرهنگستان و دانشگاه و غیره و غیره دارند، ولی ما در جنوب هنوز در « نوشتن و انتخاب ساده ترین کلمات» مشکلات غیرقابل حلی داریم؛ چرا که فرهنگستان نداریم. تصمیم فردی هم رسمیت ندارد. با اینهمه من معتقدم چاره ای نیست باید خودمان تصمیم بگیریم و بنویسیم، بعد ها خیلی چیزها الک و غربال شده و چیزهای مورد قبول کاربرد پیدا میکنند.
در کل نوشته های شمال تنها تا حدودی به ما کمک میکنند، باقی را باید خودمان انجام دهیم. جنوب ویژگیهایی دارد که کارشناسان شمال مسئله یشان نیست. تا جایی که من تجربه داریم ، مجبوریم خودمان جلمان را از آب بیرون بکشیم. در همه ی زمینه ها.

معادلهای پیشنهادی برای بخشی از لغاتی که در مقاله ی حسینی آمده .
این کلمات در اورمیه رایج اند:
buzxana( سردخانه) - ال یاندیران əlyandıran (گزنه)- ائو ایشینه باخان ev-işinə-baxan یا ev-işi-görən( خانه دار)- وولvol (مرخصی: بو گون وولوم دی [دو] bu gün volumdi) - باغلی bağlı( تعطیل: مدرسه باغلی- اداره باغلی ) mədirəsə , idarə bağlı
خانم خانه دار- ائو آروادی ev-arvadı و شکل ادبی " ائو قادینیev-qadını" را نیز میتوان اضافه کرد. و غیره...
....