Skip to main content

جناب آتاش سلام؛

جناب آتاش سلام؛
بهنام چنگائی

جناب آتاش سلام؛
نگران بازتاب من نباشید! من نه تنها نیاز به همفکری های منتقدانه دارم، بلکه این شیوه را یگانه راه دستیابی به ایده هائی انسانی می دانم که تنها آنها می توانند ما را از خودزنی و برتریجوئی های ویرانگر رها کرده و یاری رسانند.

نوشته اید فخش ندهم، چرا فحش؟ دوست من! فحش دادن کار دشمنان اندیشه ورزی ست، نه من و شما.

همانطوریکه پیشتر بارها گفته ام ملیت ها، اقوام و اقلیت های دینی ـ مسلکی کشور رنگین ما خواسته های فرهنگی ـ اتنیکی بجا، درست، سرخورده و بسیار کهنه ای دارند که آنها، در هردو دوره یکه تازی شاه و شیخ یا سرکوب طالمانه مذهبی، و یا دچار تحقیر شوینیستی برتریخواهانه شده اند؛ که دیگر بقای آن ستم ها و نابرابری ها جایزنیست و باید و شایسته است برای زدودن و جایگزینی دیدگاه های " سیاستِ فراملی کشور" و مردمان رنگین فرهنگش" اتنیک تک تک شان را پذیرفت؛ و گذشته دیگرستیزی ها را نقدکرد

و با تلاش خود آنها و سراسری، راهکارهای پایه ای برای همه وابستگی ها و دلبستگی های اتنیکی جست و در طرح یکساسازی امروز و فردا از همین حالا برایشان کار کرد.

بنا بر این، این خواسته های کهنه ی تاریخی و سرخورده، گره های تنگ همگرائی های همه ملت های ما هستند، که باید برایشان جاره جوئی کرد. و این ضرورت ها هر نوعدوست مسالمت خواهی را برای همکاری و همفکری در این بزنگاه تاریخ ساز، به این میدان جاره جوئی می کشاند که کشیده است و نه نیز یکی از آنها هستم.

پیاده کردن این خواسته ها موانع بزرگی دارد که کوچکترین اش گذر از کل رژیم شیعی است. این خود آغاز راه می باشد که رودرروی چاه ها، چاله ها و دست اندازهای فراوانی می باشد؛ که نیروی ما را به تباهی و خودزنی می کشاند. برای نمونه به نقد فارسگرائی توجه کنیم! که این گروه رژیم ولایت فقیه مطلق را فارس دانسته و عملا خاک در چشم توده ها می ریزد.

خوب شما بگوئید در یکچنین میدان دروغپردازی و گمراه گنندگی با بردباری می توان کاری از پیش برد! آنهم زمانیکه می بینی دشمنی قومی و قبیله ای تا نوک دماغ مان رسیده است؟
آیا استدلال و استناد فارسگرائی آن گروه ها درست می گوید؟ مگر نه در سه امپراتوری سلجوقی، صفوی و عثمانی زبان رسمی درباری فارسی بوده است؟ این دوستان به اراده ی سیاسی و اقتصادی مطلق رژیم ولائی و شاهی گذشته بهائی نمی دهند و تنها زبان فارسی را ملاک راسیستی می شناسند و این بهانه های ناسیونالیستی از نظر حقیقی نابجا و از دیدگاه حقوقی بی ارزش است.

چاره چیست؟ اینک و در یکچنین چالش سخت و بزرگی، عده ای بیمار و یا خودفروش و یا مخالف همبستگی های اجتماعی ـ طبقاتی که الزام حیاتی ماست؛ آمده اند و آدم های بیدادرس و بجان آمده از ستم مذهبی و سرمایه را بین دسته بندی ناسیونالیستی گذاشته و منگنه می کنند و دردا مقابل هم گذاشته و جنگ اتنیکی و خودخواهی براه می اندازند.

من با این دسیسه های ضدبشری مخالفم و آنرا بسود هیچ ملت و مردمی نمی بینم.
باسپاس