Skip to main content

من کارگر ازربایجانی که پول

من کارگر ازربایجانی که پول
Anonymous

من کارگر ازربایجانی که پول کرایه را برای کار کردن در فارسستان را بزحمت از اطرافیان قرض گرفته ام و در به در در مناطق فارس که محل کار هست ماننده : اصفهان، تهران ، شیراز ، مشهد ، کرمان ، یزد ، بندرعباس دنبال کار بوده ام را از نزدیک حس کرده ام در هر شهری که می رفتم اول دنبال کافه ترکها می گشتم و بعد با کارگران ساختمانی، بنا و جوشکار و غیره و مدتی کار می کردم و تنها چیزی که خیلی اذیت ام می کرد حس غیر ایرانی بودن ما را از بحساب هموطنان فارس می دیدم ، بهترین آنها ما را شهروند شماره سه چهار می دانستند یعنی افکار آریایی بعد از فارس ، کرد و لر و غیره را اول شمارش می کردند و بعد ترکها را جداگانه یا غیر ایرانی دانسته و هر وقت که بیش از دو نفر فارس با یک ترک پیش هم می آمد شروع می کردند برای تمسخر ، تحقیر ، تخریب و توهین به ترک از نژاد گرفته تا زبان و تاریخ به همان راحتی و قتی تنها هستند با تو صمیمی

صمیمی هستند ، با اینکه در فرهنگ ترکها موضوع بر عکس هست هر چه ترک پیش هم باشند و یک فارس در کنار آنها او را بیشتر تحویل می گیرند که احساس غریبی نکند ، از صد ها خاطره تلخ به چند تا اشاره می کنم و نا گفته نماند که در مناطق فارس به ما می گفتند ترکه فلان اینجا چکار می کنی ! ولی وقتی به ترکیه کشور همسایه رفتم برای کار مرا برادر ازری صدا می کردند و در حقیقت من در ترکیه احساس غریبی نمی کردم ولی در قسمت فارسستان ایران، گاهی وقتها با اینکه خسته بودم بخاطر کار سنگین ولی زخم زبان فارسها خیلی آزارم می داد و من همیشه به انها می گفتم چرا وقتی ما در جنگ ایران و عراق غریبانه می جنگیدیم آن موقع نمی گفتید ترکه فلان اینجا چکار می کنید ! حالا در شیراز در یک شرکت کار می کردم که ما سه نفر ترک بودیم که دو تا جوشکار و یکی مهندس نقشه برداری و تقریبا 30 تا فارس بود با چند مهندس و کارگران که چندین بار از دور و پشت سر به مهندس و ما با صدای بلند ترک ... می گفتند ! البته جسارتی هم نداشتند از سایه ما هم می ترسیدند ولی خیلی حسود ، پر از نفرت و زخم زبان می زدند ، بلاخره بعد از مدتی مهندس گفت ما باید برویم جای دیگر کار کنیم این ها فرهنگ شان خیلی پایین تر از ما هست ، ترک ستیزی در ایران به یک فرهنگ تبدیل شده شکی نیست از کارگر ساده تا دکتر مهندس فارس طرز برخورد آنها با هموطن ترک یکی هست ، در اکثر شهرها همین موضوع بود ولی در تهران بخاطر زیادی ترکها کمتر اتفاق می افتاد، یادم بود در رستورانی در قزوین کار می کردم و آنجا می خوابیدم ، رستوران شلوغ بود و رفیق من ترک قزوین بود که یک ماست از سینی او افتاد پایین و صاحب مغازه جلو 70 نفر بلند شد گفت ترکه ... مگر کوری! رفتم جلو گفتم ، حاجی چرا به ترکها فحش می دهی بخاطر یک نفر و تازه یک خطا هست لازم به فحش نیست و او اسمش علی هست نه ترکه فلان ! او بیشتر عصبانی شد و من را جلو مشتریان و با کمک چند تا از آنها با چک و لگد و فحش انداخت بیرون و من که نه پولی در داخل جیبم بوده مدارک که دست او بود ، رفتم دو سه شب بیرون در پارک خوابیدم و هر روز می آمدم دنبال پول و مدارکم نمی داد و روز سوم موقع خلوتی مغازه ، رفیقم آمد دم در گفت بیا داخل ، حاجی نیست و دیروز صورتش سوخته در بیمارستان هست و من آمدم منتظر ماندم تا زن حاجی ، پول و مدارکم را داد و من رفتم تهران ! ولی حالا با ده سال سابقه زندگی و کار و هزاران خاطره تلخ از عده زیاد عقده ای در فارسستان به این نتیجه رسیده ام که فارسها نه فقط برای ما ترکها هموطن نمی توانند باشند بلکه آنها به درد همسایگی ما هم نمی خورند !