Skip to main content

داشتم میگفتم وباحوصله واغتنام

داشتم میگفتم وباحوصله واغتنام
Anonymous

داشتم میگفتم وباحوصله واغتنام وقت اریکروز تعطیل به جرءجزءگفته هاوافاضات همنشین عزیز پاسخ داده ونقطه پایان راهم فشرده بودم که یکباره خبررسید که برق رفت ! حالا آن چه را که به یاد مانده جمع وجور میکنم باشد که به عرضه اش بیارزد. شاید گفته شود که این مطلب حداکثرارزش نگاهی گذرا ازسزکنجکاوی داشته وارزش توجه بیشتری نداشت چه برسد که دوباره نویسی شود آنهم باتلاش برای یادآوری آنچه که بارفتن برق رفت وروب هم شده بود.علی ای الحال باخواندن مقاله مطالبی برایم روشن شده ونیزعلامت سوال بیشتری نیزظاهرشد.نخست این که برخلاف ادعاهایی که میشوداین آئین های تعزیه داری وماتم سرایی نه ابداعی اسلام بلکه ازآداب ورسوم به جامانده ازاعصار وقرون گم شده درتاریخ اهالی نواحی بلخ وآن طرف هابوده که به مروزمان وبیاری تشیع درپهنه وسیع زیست وزندگی ما جاری شده ونفوذیافته است.

کمااین که نواحی مازندران وگیلان وآزربایجان وتالش وکردستان خلاصه کوهستانات علی رغم برپایی مراسم سوگ وعزادرمناطق شیعه نشین شان ازروحیه شادتری به نسبت اعقاب آن طرفی ها برخوردارند که درسایر آیین های ملی وغیرمذهبی وبالاخص درموسیقی ورقص وورزش های آیینی محلی هنوزهم آشکارهستند. دومین مطلبی که باخواندن این مقاله این باربرابهامات من افزود مربوط به سرتیتر این رساله بودکه بارعایت دقیق اعراب گذاری روی رسم الخط عربی خودنمایی میکرد.تاجایی که میدانیم خطوط به کاررفته درمتون وکتیبه های باستانی ایرانی یاپارسی ازمیخی های ملل وتمدن های گوناگون ومتنوع هزاران ساله تاآرامی سامی همگی کاملا یا به صورت غالب فاقد علائم واعراب بودند .این که این کلمه مندرج درسرتیتر چگونه به این اصوات ملبس شده جای سوال ورفع ابهام دارد. بحث دیگراین که کاش نویسنده شکل وعکس ویا حداقل رفرانسی ازنسخه اصلی پهلوی اشکانی مورداشاره ارائه میکردندواگرهم این ارائه سند غیرممکن است حداقل صورت کنونی موردادعایشان راکه خط پهلوی پارسی عنوان کردندنشان میدادند که برای اثبات ادعایشان بیشتر ترازنماش آن جنگاورمغول به دردشان میخورد. رساله معتقداست حوالی سال های پانصد میلادی زرتشتی یک دین جدیدی بوده که دراین باره باید که خودجواب گوی معتقدین به سابقه چند هزار ساله این دین واصالت آن علامت فروهر به عنوان سمبل مقدس زرتشتی گری باشند که موضوع این بحث نیست.ادعاشده که این رساله هزاروپانصدساله توسط یک آلمانی دریکصد سال پیش ترجمه شده ولی اشاره نکردندکه ازچه زبانی وبه چه زبانه وباچه خطی نوشته شده بود.وتنها عامل باور خواننده بایستی که تاثیر عظمت نام یک دانشمنئ آلمانی باشد.ملک الشعراهم آن را از پهلوی به پارسی دری برگردانده .معلوم نشد گه این متن دربدرجه مسیری را از ازبان اصلی خود تا رسیدن به زبان مرده پهلوی طی کرده ومتن ماقبل آخران یعنی پهلوی که همین اواخرمورد استفاده مرحوم ملک الشعرا بوده چه شکلی ودبیره ای داشته که بایستی آن مرحوم آخرین بیننده آن باشد وحتی باب نقد ویااستفاده ازآن هم برای دیگران مسدود شود. حالااین ماییم ورساله ای بازبان وخط نامعلوم هزاروپانصدساله که صد واندی سال پیش به همت یک دانشمنداروپائی تجدید حیاتی یافته وبه همت ملک الشعرا نیز ازپهلوی به پارسی ترجمه شده کهمورد استفاده معاصرین خود قرارگیرد.والبته باصرف نظر از اینکه چرا ترجمه رساله در حدود یک صد سال پیش نه به فارسی معمولی یا به آلمانی ودیگر السنه زتده بلکه به یک زبان باستانی ومورد تنازع علما صورت گرفته تادو باره دانشمنددیگری آنرابامشقت بزبان خودی وبرای استفاده خودی ها ترجمه نماید ! درمداقه در متن ومفهوم این داستان وسوگنامه هم به مطالب جالبی بر میخوریم.گشتاسب نامی که سلطنت بلخ وآن حوالی راداشته واین سلطنت مصادف بود بادعوت زرتشت مردمان را که راستی پاکی پیشه کنید مصمم به ترک وتوبه مظالم ومناهی ملازم سلطنت شده وازتمامی کرداروحرکات لازمه پادشاهی اعلا م برائت میکند وراه راست رابرمیگزند.این راست کرداری گشتاسب به ارجاسب نامی که درمنطقه دیگری برای خود پادشاهی وکیا بیایی داشته خوش نمی آید وچنان برمی آشوبد به پادشاه آن یکی سرزمین پیغام میفرستد که یا بایستی که ترک راستی وپاکی گویی وبه شیوه پیشینت برگردی ویااین که بامن طرفی...