Skip to main content

ضد و نقیض در نوشته آقای محسن

ضد و نقیض در نوشته آقای محسن
Anonymous

ضد و نقیض در نوشته آقای محسن ابراهیمی د ر زمینه " اپوزیسیون و تعریف منافع ملی" ، یکی دو تا نیست . اینجانب در این کامنت، در نقد این نوشته، تنها به برخی از مواضع نادرست ایشان برخورد می کنم. بنظر من، آقای ابراهیمی به وجود مقوله ای به نام ملت ها در ایران چند ملیتی، اعتقادی ندارد.درسرتاسر نوشته ایشان کوچک اترین اشاره ای به این واقعیت که در ایران نه یک ملت واحد، بلکه ملت ها وجود دارند، نمی شود.در این مورد، ایشان تنها متذکر میشوند که محققین، تعریف های مختلف در باره ملت کرده اند.همین و بس. باید به آقای ابراهیمی این واقعیت را تذکر داد که در ایران، ملت های مختلف وجود دارند و این کشور یکی از سرزمین های چند ملیتی در جهان امروز می باشد. صرف اعتقاد داشتن به انسان، نمی توان از پاسخ دادن به سوالات مشخص، طفره رفت. نویسنده مقاله برخوردی عمیقا غیرعلمی در زمینه سرکوب ملت های غیر فارس

در دوران حکومت رضا شاه دارد. ایشان می نویسد:" یک پادشاه، یک مذهب ، یک دین ، یک کشور را رضا شاه آورد و کاملا هم روشن بود....میخواست در مقابل جامعه فئودالی،جامعه ایران را به عنوان یک کشور یک پارچه ، زیرنظام سرمایه داری شکل بدهد.این به ستم هائی در جامعه منجر شد از جمله ستم ملی..." جنانکه مشاهده میشود، نویسنده، ستم همه جانبه ملی را که در دوران سلطنت استبدادی رضا شاه بر ملت های غیر فارس ایران تحمیل میشد، نتیجه اقدام وی در برانداختن فئودالیسم و ایجاد جامعه نوین سرمایه داری میداند . به عبارت دیگر، نظر ایشان بر این است که نتیجه اقدامات رصا شاه در متحول ساختن جامعه ایران منجر به ستم هائی و از آنجمله ستم ملی گردید . این اظهار نظر های غیر منظقی معنائی جز جنبه ترقی خواهانه به اقدامات رضا شاه قائل شدن و توجیه ستم ملی که در زمان خودکامگی رضا شاه بر ملت های غیر فارس اعنمال میشد، ندارد. در جواب آقای ابراهیمی باید گفت که رضا خان را انگلیسی ها برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی خود در ایران سرکار آوردند واین عامل امپریالیسم انگلیس با سرکوب ملت های تحت ستم ، ایجاد دیکتاتوری مخوف سیاسی، اهداف این امپریالیسم غدار را در حلوگیری از سرایت ایده های کمونیستی و سوسیالیستی به ایران و تامین منافع اقتصادی خود در این کشور، پیش می برد . یکی از اقدامات رضا شاه که صد درصد علیه منافع خلقهای اسیر و دربند ایران و به سود انگلستان بود، همانا انعقاد قرار داد نفت در سال 1933 بین انگلیس و ایران بود که به مدت 60 سال ، نفت ایران به ارزان ترین قیمت دراختیار بریتانیا قرار میداد .رضا شاه نه تنها علیه فئودالیسم مبارزه نمیکرد ، بلکه حامی منافع طبقه فئودال و زمیندار ایران بود . در سال 1320 شمسی که این شاه دیکتاتور از کشور رانده شد، صاحب 2000 پارجه از بهترین دهات کشور بود. در دوران خودکامگی رضا شاه ، نظام فئودالیته در ایران، دست نخورده باقی ماند. در جائی از نوشته نسبته طولانی خود، آقای ابراهیمی میخواهد تعریفی از ملت ارائه دهد اما سخت خودرا گیر می اندازد! ایشان مینویسد" ملت ها محصول سیاسی و تاریخی جنبش های ناسیونالیستی هستند که ملت هائی را از بین می برد و ملت های جدیدی را منظما به وجود می آورند." در این جمله، ظاهرا آقای ابراهیمی دو مقوله ملت و کشور را، مترادف با یکدیگر فرض کرده است . وگرنه باید روشن میکرد درطول چند دهه گذشته، کدام ملت ها از بین رفته و جای خود را به کدام ملل دیگر داده اند. بر خلاف نظر ابراهیمی، ملت ها محصول جنبش های ناسیونالیستی نیستند ، بلکه این خود وجود ملت ها می باشد که جنبشهای ملی و ناسیونالیستی را سبب میگردد. آقای ابراهیمی در نوشته خود در زمینه مساله ملی در ایران به جای آنکه عمدتا بورژوازی ملت غالب را مورد جمله قرار داده و ظلم و بیداد گریهای بیشماری را که در زمینه ملی، رژیم های جنایتکار حاکم در ایران در طول 90 سال گذشته مرتکب شده اند، محکوم سازد، لبه تیز حمله را متوچه ناسیونالیسم ترک میکند و می نویسد " پاسخ ناسیونالیست های قومی ،از جمله ناسیونالیسم ترک به ستم ملی چیست؟ همین الان ناسیونالیست های ترک یک صفحه فیسبوک راه انداخته ودر آن رسما از پاکسازی قومی فارسها، ارمنیها و مخصوصا کردها صحبت می کنند. " در پاسخ به اظهارات نفاق افکنانه آقای ابراهیمی باید گفت اگرکسانی از ترک های ایران در فیس بوک یا این یا آن سایت علیه ملت های دیگر نظر نادرستی می نویسند، این امر سبب نمی شود که همه ترک های ایران این چنین نظریات افراطی داشته باشند. در عین حال، اینگونه مواضع افراطی را ممکن است این یا آن فرد و گروه ناسیونالیست متعلق به دیگر ملت های غیر فارس نیز داشته باشند. معلوم نیست چرا حمله نویسنده، تنها متوجه افراطیون ترک است! ؟ راستی چرا!