Skip to main content

جناب پسیانلو؛

جناب پسیانلو؛
اقبال اقبالی

جناب پسیانلو؛
من علاقه ای به جدل های قومی - قییله ای ندارم و اساسن نمی توانم از خاستگاه یک قوم یا نژاد، به نفی مردمان دیگر بپردازم. در سال های طولانی حضور در سایت ایرانگلوبال، آموختم که با توجه به مواضع حصمانه، انسان ستیزانه و ایران ستیزانه عده ای که در گفتار سنگ ترکها را به سینه می زنند و در کردار تیشه به ریشه ایران و ایرانیان، زمینه ای برای گفتگو وجود ندارد.
من با قومپرستان فاشیست که دوش بدوش اردوغان و داعش از جنایت و جنایتکاران دفاع می کنند، چه بحثی دارم؟!
پرسش بی پاسخ خود را که بارها طرح کرده ام، دوباره خدمت شما هم عرض می کنم که؛ آیا شما مرزی با پان ترکها دارید یا نه؟ آیا مردمان شریف آذربایجان و ترکیه را با پان ترک های فاشیست همسان تلقی کردن توهین به آذربایجانی ها نیست؟
شما از من می خواهید که از "جبهه گیری وتشکیک واتهام وتهدید" پرهیز کنم.
بی آنکه بتوانید اتهام ها را مستند کنید!

واقعیت جامعه ایران اینست که آذربایجانی ها، ایرانیان ترک تبار و ایرانیان عرب تبار و کرد و لر و بلوچ و .. انچنان درهم تنیده شده اند که می توان گفت پروسه ترکیب (مانند ترکیب شیمیائی که تجزیه ناپذیر است) سپری شده است و هیچ نیروئی نمی تواند ایران را به عصر حکومت قبایل برگرداند.
اما امکان بانحراف کشاندن مبارزات آزادیخواهانه و لائیک دمکراتیک با دخالت ارتجاع منطقه نامحتمل نیست!
من با فاشیسم اسلامی و نژادپرستانه مشکل دارم. سالهاست که بر این نظر هستم که پس از گذر از فاشیسم اسلامی، چاه فاشیسم نزادپرستانه پیشاروی ما دهان خواهد گشود و پس از شکست سیاست اسلامیزاسیون ایران، ترکیزاسیون آغاز میشود که نخستین قربانیان ان، آذربایجانی ها هستند.
بنابراین من با اجازه شما بر اساس تحلیل سیاسی (و نه میل شخصی) از حال و فردا، روشنگری سیاسی را وظیفه خود می دانم. من با هیچ قوم، قییله، نژاد و دینی خصومت ندارم. یقین دارم که محافل پان ترکی که سنگ مردمان آذربایجان را به سینه می زنند، همانقدر سخنگوی آنها هستند که حکومت اسلامی سیدعلی خامنه ای در تهران، اردوغان در آنکارا و فراکسیون ترکها در ملاخانه!
جناب پسیانلو
من به نقش و سهم اذربایجان در تاریخ یکقرن گذشته، چگونگی قدرتگیری ترکان در ایران و حکومت های ترکان آشنا هستم. هنگامی از مبارزات یکقرن گذشته می نویسید، چه خوب است که نقش و جایگاه برجسته سایر اعضای این خانواده (جامعه ایران) هم دیده شود. فراموش نکنید که اگر دلاوری های بختیاری ها، شمالی ها و ارامنه در انقلاب مشروطه نبود و پوزه قاجاریه در تهران بخاک مالیده نمیشد، معلوم نبود چه بلائی سر تبریز می آمد؟
مشروطه بدرستی مهر ابطال به حکومت های قومی در ایران کوبید و ما باید گامی جلوتر از پدرانمان برداریم و مطالبات دو انقلاب مشروطه و بهمن را با ایجاد جمهوری سکولار دنمکراتیک ایران و انتقال قدرت به مردمان کشور با اتکاء به مکانیزم خودمدیریتی سکولار دمکراتیک، پیگیری کنیم.
در پایان؛ آرزوی من ایجاد ایرانی آباد، آزاد، لائیک دمکراتیک، سوسیال، شایسته همه ایرانیان (ورای تعلقات دینی، جنسی، نژادی و زبانی) است. اهداف ذکر شده تار و پود من هستند و نه می خواهم و نه می توانم از مبارزه سیاسی - روشنگرانه جهت افشاء موانع تحقق آنها چشم پوشی کنم.
با احترام