Skip to main content

چه کسی گفته است که ما مجبور

چه کسی گفته است که ما مجبور
بهمن موحدی(بامدادان)

چه کسی گفته است که ما مجبور به انتخاب بین شاه و شیخ هستیم؟ چرا نباید پس از صدواندی سال که از گذشتِ انقلاب مشروطه میگذرد ما باید هنوز بین دو قطب سرکوبگر اسیر و محصور باشیم. از ان گذشته اگر کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 نبود و ان کودتا فاتحه آزادی های بر آمده از مشروطه را نخوانده بود و جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان سرکوب نشده بود، چطور ممکن بود که آخوندهای پلید و مرتجع که با انقلاب مشروطه و با جانفشانی باقر خانها و ستارخانها و وحیدرخان عمواوغلی ها و یپرم خان ارمنی ها و هزاران سرباز و سردار گمنام جنبش به سوراخ های خود خزیده بودند، دوباره بتوانند قدرت بگیرند و عملا در اواخر دوران شاه خائن به تبلیغات ارتجاعی خود از رادیو، تلویزیون و مطبوعات کشور دست بزنند؟ آیا مجله زن رو که تنها مجله زنانه ایران بود تبدیل به محل تاخت و تاز و شلتاق و شلنگ تخته انداختن آخوند متحجر مطهری و -

آخوند مفتح از شاگردان خمینی خون آشام نشد؟ آیا کتاب نظام حقوق زن در اسلام نوشتۀ آخوند مطهری در دوران شاه خائن و با مجوز وزارت فرهنگ چاپ نمیشد. لازم به توضیح است که این کتاب سر تا پا توجیه قوانین ضد زن بود، مانند چند زنی. این کتاب در زمانی مجوز گرفت که کتابهایی با محتوای آزادیخواهانه امکان گرفتن مجوز چاپ نداشتند. آیا آخوند باهنر نخست وزیر رجایی خود در آموزش و پرورش شاهنشاهی با همکاری در نگارش کتابهای تعلیمات دینی نقش مهمی در شست و شوی مغزی کودکان، نوجوانان و جوانان ایران با خرافات مذهبی نداشت؟ آیا آخوند بهشتی که موسس حزب جمهوری اسلامی بود، خود در زمان محمد رضا شاه ،امام جمعه حکومت ایران در مسجد هامبورگ در آلمان نبود؟ اساساً مذهب در جوامعی قدرت میگیرد که حکومت استبدادی بوده و در اثر سرکوب و غارت مردم، مشروعیت خود را از دست داده است. از آنجا که چنین حکومتی، نه حافظ آزادی ها و حقوق مردم بوده و نه پاسخگوی به مردم میباشد، نمیتواند مشروعیتی بین مردم ندارد. اینجاست که مجبور است به خرافه و مذهب رو بیاورد تا مردم را به فریب و تزویر پشت سر خود نگاه دارد. البته استفاده از دین برای کسب وجهه و مشروعیت برای حکومت، چندان هم مجانی نیست. از آنجا که دکان دین سر قفلی داشته و صاحبان مفتخور و گردن کلفتی هم دارد، بدون باج دادن به آنها نمیتوان از دکان آنها کالای مشروعیت برای حکومت را مجانا ابتیاع نمود. این به معنای تقسیم قدرت است با دین پناهان. از ان گذشته حکومتی مثل حکومت پهلوی با سرکوب خونین نیروهای سکولار، از ملی ها گرفته تا کمونیستها و مجاهدین، عملا آخوندها را در کشور بی رقیب گذاشت تا کالای قلابی خود را به مدد حمایت بی دریغ دستگاه های تبلیغاتی کشور به مردمی که از شنیدن صداهای دیگر محرومند، قالب کند. این را اضافه کنید به سیاست رسمی امپریالیستهای غربی در حمایت از آخوندها برای مقابله با کمونیستها، مجاهدین ، ملی ها و سکولارها در راستای سیاست دشمن دشمن من دوست من است. آیا جای تعجب دارد که چرا آخوندها با اینهمه حمایت توانستند خلا قدرت پس از سرنگونی حکومت پهلوی را پر کنند؟ به دلایلی که ذکر شد، حکومت آخوندی دقیقا دنباله منطقی حکومت پهلوی است. به همین جهت هم با روی کار آوردن دوبارۀ خاندان پهلوی دچار همان دوری میشویم که تابحال شده بودیم.یعنی باید هر از گاهی منتظر چرخش قدرت بین شاه و شیخ باشیم. خود بخود این به معنای بوسیدن و کنار گذاشتن آرمان توسعه کشور است. حکومت پهلوی گر چه کشور را توسعه داد، ولی این توسعه، توسعه ای آمرانه و بزور و از بالا و صرفا ظاهری بود. نتیجه این گونه توسعه شدت گیری بحران هویت شد و زمینه نیرو گرفتن ارتجاعی ترین نیروها را برای پر کردن این خلا فراهم کرد. این فقط کشور ما نیست که در نتیجه اعمال سیاست توسعه آمرانه دچار بحران هویت و روی کار آمدن اسلام پناهان شد. نگاهی به ترکیه پس از حدود هفتاد سال که از اصلاحات اتاتورک میگذرد بخوبی گواه صدق این مدعاست. این کشور پس از مدتها که بدنبال اصلاحات آتاتورک به راه لائیسیته میرفت امروز توسط یک حزب اسلامی اداره میشود. احزاب بنیادگرا در این کشور رو به رشدند و تضاد بین آمال و آرزوی مردم با واقعیت بیش از پیش آشکار شده است. ظاهری اروپایی و باطنی اسلامی که اینها را نه اروپایی کرده و نه اسلامی و دقیقا یادآور حکایت معروف خود ما شده که کلاغ میخواسته راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم یادش رفت . این واقعیت بارها توسط اروپاییان به ترک ها یاد آوری شده و به همین علت هم عضویت شان را در اتحادیه اروپا به تعویق انداخته است. مجموعه این عوامل سرخوردگی شدید ترک ها را از اروپایی شدن در پی داشته و ترک ها را گرفتار نوستالژی دوران عثمانی کرده است.