Skip to main content

منم بابک خرمدین از آذربایجان:

منم بابک خرمدین از آذربایجان:
Anonymous

منم بابک خرمدین از آذربایجان: پايان کار گروه پيشه وري وشکست برنامه گسترش نفوذ دولت مسکو در خاورمیانه از طریق آذربایجان و کردستان ايران. کشور با اصالت ایران با قدمت غیر قبل انکار همیشه دغدغه رفاه همگانی را داشته و دارد از خرمیان که پیشا زرتشت تا مزدایسم و مانی و دیگر جنبش های فئودالی که توسط عربان و ترکان خونشان بر سرزمین ایران ریخته شد همه و همه دغدغه سوسیالیسم را داشتند.اما ترکان مهاجم با عقبه ننگین نشان در ایران.دست نشانده این و آن با زبان ناتوان کارگری ترکی قدرت اندیشیدن را ندارند وهمانند اسلافشان فقط و یران کردن و سر سپردگی و خیانت و چون بی وطن هستند دل در گرو عشق وطن ندارند نهصد و اندی سال است که ایران و ایرانی در رنج است زلزله خمینی گجستک همه تا ریخ چندین هزاره ای ایران را به رو آورد.همان جمهوری مندرآوردی زیر سلطه روسها باید به ایران برگردد یک آذربایجان است وانهم درایران است .

ما آذربايجاني های میهندوست پيش از آغاز عمليات ارتش، خود به سرکوب کردن گروه پيشه وری پرداخته بودیم .گروه پيشه وري که ساخته لنین حتی انتخاب نام حزب هم از لنین بود. در حزبي به نام فرقه دمکرات فعاليت داشتند با پنجاه خودرو از طريق جلفا به شوروي رفتند و در باکو اقامت داده شدند باقراُف مسئول وقت آذربايجان شوروي جعفر پيشه وري و در آن سال 54 ساله را مسئول شکست فرقه مي دانست و انتقاد مي کرد. در تابستان سال بعد 11 ژوئن 1947 در باکو اعلام شد که پيشه وري در يک حادثه اتومبيل در آن شهر مجروح و درگذشته است. گزارش هاي بعدي ترديد به اتفاقي بودن مرگ افزايش داده است. تاخير یکساله اين سرکوبی به اين سبب بود که دولت شوروی حاضر نمی شد به تعهدی که در سال 1943 در جريان کنفرانس تهران سپرده بود عمل کند و نيروهای خود را از آن منطقه از ايران که از 1941 (شهریور 1320) اشغال نظامی کرده بود خارج سازد و يا اجازه دهد كه واحدهاي ارتش ایران به آن منطقه وارد شوند.
پس از آنکه اکثریتیها بلشویک های روس با قصد بلعیدن همه آذربایجان، نام منطقه اَران و شمال اَرَس را آذربایجان گذاردند که قبلا نبود، وطن دوستان ایرانی از دولت تهران خواستند که استان های کشور را به جای نامگذاری، شماره گذاری کند تا مستمسک تفکّر تجزیه قرار نگیرد که به آن توجه نشده بود. دولت بلشویکی مسکو از همان زمان كه شهرهاي متصرفي از ايران (به موجب قرارداد هاي ننگين گلستان و تركمن چاي و دستنویس دولت لندن) در قفقاز را «آذربايجان» نام نهاد، مقاصد سوء براي تماميت ايران داشت. پیروزی شوروی بر آلمان در بهار سال 1945، سران مسکو را بر آن داشته بود تا در اجرای برنامه قدیمی رسیدن به خلیج فارس، اقیانوس هند و مدیترانه (شمال آفریقا) از کمونیست کردن یونان، تحریک دولت کابل (دوست وقت روسیه) به برانگیزی پشتونها و بلوچهای هند (امرزه پاکستان) به کسب استقلال و پیشروی از آذربایجان و کردستان ایران به عراق، جزیرة العرب و خوزستان آغاز کنند که دکترین ترومن راه را در یونان بر آنان بست، با اخطار وی راه بر ورود ارتش ایران به آذربایجان نیز باز شد و با ایجاد پاکستان از بطن هندوستان، برنامه تحریک کردن دولت کابل هم عملی نشد، نقشه محاصره شوروی تکمیل شد و جنگ سرد را باخت و فروپاشید. مسکو می دانست که کُردها بویژه کُردهای عراق به دلایل متعدد ازجمله اصالت، مورد حمایت آمریکا و دولت های آلمان (از زمان امپراتوری و بیسمارک) بوده اند و لذا در جریان ماجرای آذربایجان می کوشید تا مناطق کُردنشین ایران را در دست داشته باشد. با پايان یافتن کار گروه پيشه وري در آذربایجان در 21 آذرماه 1325 اظهار نظر درباره ریشه، علل و انگیزه ماجرا آغاز شده بود که تا هفته ها ادامه داشت. به باور مورخان، پیشه وری در آغاز کار نظر به تجزیه ایران نداشت و تنها می خواست که آذربایجان استقلال داخلی داشته و یک بخش از ایران باشد (که در صورت تحقّق، ایران به صورت یک فدراسیون در می آمد)، ولی «باقراُف» دبیر اول وقت حزب کمونیست جمهوری آذربایجان به کمتر از تجزیه ایران و مآلا ایجاد یک جمهوری آذربایجان بزرگتر راضی نمی شد. پس از آنکه پیشه وری به اجبار تسلیم نظر باقراُف شد، حمایت مردم را از دست داد بگونه ای که آذربايجاني های ایراندوست پيش از آغاز عمليات ارتش، خود به سرکوب کردن گروه پيشه وری پرداخته بودند.
پاینده و جاوید باش ای ایران گهواره تمدن بشری بدور باش از دروغ و دروغگویان